مصرف موادمخدر و داروهای روانگردان از بزرگترین و پیچیده ترین مشکلات بشری در جوامع امروزی است که عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تربیتی در کنار یکدیگر موجب گسترش این مشکل در جامعه می شود.
اعتیاد یا وابستگی به موادمخدر و روانگردان ، بیماری است که شامل الگوهای نامناسبی از مصرف موادمخدر و داروهاست که باعث تخریب جنبه های مختلف زندگی فرد می شود.
واژه اعتیاد زمانی به کار می رود که فرد به مصرف موادمخدر وابستگی جسمی و روحی پیدا کرده باشد که در صورت استفاده نکردن آن دچار اختلالات روحی از جمله افسردگی و اضطراب می شود.
در این بین می توان به افزایش شیوع اعتیاد در نسل نوجوان و جوان اشاره کرد زیرا این نسل ، بیشتر از سایر افراد جامعه در معرض آسیب های مختلف از جمله اعتیاد هستند، لذا توجه ویژه برای حفظ این قشر از جامعه با آگاه نمودن هرچه بیشتر والدین نسبت به این آسیب ها و ابعاد مختلف آن بخش بزرگی از اقدامات پیشگیرانه از اعتیاد محسوب شده و ضروری به نظر می رسد.
بهرام بیات در یادداشتی به این موضوع پرداخته است. در این یادداشت آمده است: مسائل اجتماعی تک بعدی نیستند، هنگامی که بحرانهای اقتصادی و بهتبع آن اقتصادی همسو با یکدیگر اتفاق میافتند طبیعتا یکی از پیامدهای آن گسترش نابرابری در اثر انباشت فقر و ثروت است. این مساله آسیبهای جدی برای جامعه به همراه میآورد.
اعتیاد در خانواده فقرا و ثروتمندان امکان وقوع دارد، در واقع مصارف اعتیاد در میان اعضای خانواده ثروتمندان لاکچری است و بسیاری از نوجوانان و جوانان خانوادههای پردرآمد نیز به سوی استفاده از موادمخدر میروند. از سوی دیگر اعضای خانواده فقرا به ویژه فرزندان نیز به دلایل آسیبهای رسیده به خانواده درگیر اعتیاد میشوند. بسیاری از این کودکان از پدر یا مادر معتاد هستند و کودک به صورت معتاد متولد میشود. علاوه براین بسیاری از آنها در خانوادههایی متولد میشوند که یکی از اعضای آنها معتاد است، این کودکان در این فضا به سوی اعتیاد میروند. این فرآیند بخشی از چارچوب بحرانهای اقتصادی میباشد که بر گسترش اعتیاد تاثیرگذار است.
بهنظر میرسد باتوجه به بحرانارز و تورم باید منتظر یک موج متفاوت از آسیبهایاجتماعی یا گسترش جدی موج آسیبهایاجتماعی باشیم. کاهش سن اعتیاد طبیعتا زمان زندگی مطلوب و سالم یک فرد را کاهش داده و بنابراین از توانمندسازی افراد جلوگیری میکند. اگر فرد در سنین پایین دچار اعتیاد شود طبیعتا خللهای گوناگونی در آموزش، مسائلبهداشتی و توانمندیهای حرفهای و حرفهآموزی او ایجاد خواهد شد و قادر به حرفهآموزی و جامعهپذیری نیست. در نهایت او در فرآیندهای بعدی و در دورههای نوجوانی و جوانی خود ناکارآمد و ناکاراست. از سوی دیگر این افراد کار و توانمندی مشخص قابلاتکایی ندارند و درگیر نوعی بحران هویت فردی هستند و بر پیشانی آنها در جوانی و ورود به بازار کار و جامعه انگ اعتیاد است.
بحرانهایهویتی به بحرانهایاجتماعی منتهی میشوند و بحرانهایاجتماعی مانند فقر و اعتیاد در چرخهای بازتولید میشوند و اثر خود را در سطوح اقتصادی و اجتماعی میگذارند و اعتیاد و آسیبهایاجتماعی را بازتولید میکنند. کاهش سن اعتیاد به نوجوانی با منطق حوزه اجتماعی همخوان است. حدود به سه میلیون نفر براساس آمار رسمی معتاد وجود دارد و این معتادان متعلق به خانوادهها هستند، بنابراین اعتیاد در خون این خانوادهها جاری است؛ علاوه بر این اغلب این خانوادهها پرجمعیت هستند و وضعیت آنها برجوانان خانواده اثرگذار و قاعدتا قادر به کاهش سن آغاز مصرف موادمخدر است. آمار ارائه شده از سوی مسئولان آموزشوپرورش نیز این مساله را تایید میکند که ممکن است دچار بحران اعتیاد در سنین دانشآموزی شویم. بنابراین فرآیند اعتیاد در میان نوجوانان غیرعقلانی نیست، اما تایید نشده است.
یکی از مشکلات دسترسی آسان نوجوانان و جوانان به موادمخدر است، موادمخدر صنعتی ساختهشده در آشپزخانههای داخل کشور بسیاری از جوانان را به سمت استفاده از مواد سوق میدهد. همچنین استفاده از قرصهای روانگردان و نشاطآور هیجاناتی را برای آنها ایجاد میکند.
انتهای پیام/
|