تریبون آزاد 1399/02/08 |
![]() |
دولت ملي؛ کاربرديترين شيوه مديريت سياسي |
انواع چالشهاي اجتماعي در دورههاي گوناگون در همه جوامع وجود داشته و خواهد داشت، اما چالشها بايد قابل فهم باشند تا بتوان آنها را برطرف کرد. بهعنوان مثال، شهروندان کره شمالي زيستي ماقبل تاريخي دارند، به اين دليل که مديريت کلان آن کشور پادو يا ابزاري در دست چين است يا بيشتر کشورهاي آفريقايي توسعه نيافته هستند، زيرا قرنهاست زير يوق کشورهاي استعماري گرفتار شدهاند يا برخي کشورهاي اروپايي با وجود نداشتن منابع طبيعي از رفاه، آسايش و امنيت قابل توجهي برخوردار هستند، زيرا در اين کشورها قانون و نه انسانها حکمراني ميکنند و... اما اينکه چرا ايران با وجود منابع سرشار طبيعي، تاريخ طولاني و پر افتخار، شهروندان وطن دوست، جوانان داراي تحصيلات دانشگاهي پر انرژي و با انگيزه و.... اين همه دچار انواع چالشهاي گوناگون است، نه تنها قابل فهم، بلکه با هيچمنطقي توجيهپذير نيست. يقينا تبيين چنين موضوعي بسيار فراتر از توان و مجال اين موجز است. اين موجز تنها اشارهاي کلي و مختصر به يکي از ريشهايترين عوامل، انواع چالشهاي غيرمنطقي اجتماعي، يعني دموکراسي دارد. چرا دموکراسيخواهي اساس ناکارآمدي و آشفتگي عرصه سياسي است؟ به منظور پاسخي قابل درک به اين پرسش لازم است پرسش ديگري مطرح شود، دموکراسي چيست؟ دموکراسي به ساده و کاربرديترين بيان يک شيوه يا نظم رفتاري شهروندان، نخبگان و کارگزاران و عناصر مديريت سياسي يک کشور است. اينکه اين نظم يا شيوه رفتاري، مبتني بر درک و تشخيص عيني امور انساني و اجتماعي است. بنياديترين نکته کاربردي و قابل فهمبودن انواع شيوههاي مديريت کلان سياسي اين است که اين شيوهها و راهکارها، برآيند تعامل انسانها با محيط زيست پيرامون در زمان و مکان مشخص و نه برگرفته از تاريخ و متافيزيک، هستند. زماني که روياها هيچريشه يا ارتباطي با شرايط عيني زمان و مکان نداشته باشند، روياها تبديل به توهم ميشوند. مثلا اگر ما روياي اقتدار منطقهاي و فرامنطقهاي داشته باشيم، اما اقتدار را صرفا در تقويت توان دفاعي تلقي کنيم و اهميت ويژهاي به توسعه آموزش و پرورش، دانشگاهها، بهداشت و درمان و... ندهيم، آنگاه، روياي افزايش اقتدار دفاعي تبديل به واقعيت نخواهد شد. شايد بسياري موافق نباشند، اما دليل ناکامي دموکراسي خواهان اين است که برخي نخبگان ميخواهند دموکراسي را در خلأ مستقر کنند. اين امر که انسانها بايد روياهايي داشته و براي تحقق آنها تلاش کنند، کاملا درست و حتي ضروري است، اما لازم و ضروري است تا مرزي عيني، شفاف و کاربردي ميان روياها و واقعيات قائل باشيم. تلاش به منظور تحقق اهداف سياسي که بستر اجتماعي، فرهنگي، علمي و روانشناختي آنها ساخته يا ايجاد نشده در نهايت منجر به افسردگي و هزينههاي گزاف خواهند شد. در کشوري که نخبگان سياسي آن هنوز درک مشترک و کاربردي از چيستي، اهميت و ضرورت منافع ملي بهعنوان مبدأ و مقصد تمامي فعل و انفعالات اجتماعي از جمله افعال سياسي، ندارند، تلاش براي استقرار دموکراسي حاکي از درک و تشخيص غيرکاربردي شرايط فرهنگي، سياسي، تاريخي و بهويژه روانشناختي جامعه است. اما بايد پرسش شود، عملکرد و نتايج واقعي حاکي از چيست؟ آن دسته سياستورزان که خود را حامي دموکراسي ميدانند، بايد به اين پرسش پاسخ دهند، چگونه ممکن است در شرايطي که بخش اعظم سياستورزان، خواهان دموکراسي هستند، اين همه تناقض، ناهماهنگي و اختلاف در اهداف، راهکارها و عملکردها که منشأ ناتواني در همکاري ميان آنهاست، وجود دارد؟ حال پرسش اين است چه بايد کرد؟ با در نظر گرفتن جميع شرايط، دولت ملي کاربرديترين شيوه مديريت سياسي است، چراکه تحقق منافع ملي بايد تنها هدف هر سياستورز وطندوست باشد. مليگرا، ويژگي يا هويت سياستورزاني است که صادقانه تنها هدف خود را تحقق منافع ملي به معني ايجاد رفاه، آرامش و امنيت شهروندان ميدانند. کوروش الماسی |