جامعه و شهروند 1399/02/04 |
![]() |
ضرورت ترويج آگاهي و دانش مبتني بر تفکر؛ مهمترين درس کرونا |
يقينا بسته به زاويه ديد، صداقت، درک و اهداف سياستورزان و صاحب منصبان، ميتوان درسهاي گوناگوني از کرونا گرفت. اما بيشک از زاويه منافع ملي، کرونا ثابت کرد که آگاهي مبتني بر تفکر، پژوهش و تجربه عملي و ملموس، تنها ابزار کاربردي، کم هزينه و عقلاني براي تحقق انواع نيازها، اهداف، خواسته و نيز سودمندترين ابزار حل و فصل انواع بحرانها و چالشهاي ملموس و عيني انسانها و جوامع است. کرونا نشان داد که جامعه ما نيازمند مديريت منسجم، متشکل از کارگزاران و صاحب منصبان وطن دوست است. کرونا فاش کرد که دوگانه مديريت سنتي مبتني بر تعصبات متافيزيکي و مديريت ايدهآليستي مبتني بر روياي وارداتي دموکراسي خواهي توانايي ايجاد مديريت کارآمد را ندارند. کرونا با زباني کاملا شفاف نشان داد هر ساختار يا پديده ذهني بجز آگاهي مبتني بر تفکر عقيم است. کرونا روشن کرد که مديريت کلان کاربردي و کم هزينه تنها از طريق آگاهي مبتني بر تفکر که بنياد علوم است، مسير ميباشد. به يک کلام، کرونا نشان داد، ايجاد آرامش، رفاه، امنيت براي شهروندان و پايداري و کارآمدي مديريت کلان، تنها از مسير مراجعه و تکيه صاحبمنصبان و سياستورزان به علوم گوناگون که برآيند آگاهي مبتني بر تفکر انساني است، ميباشد و نه مراجعه به تاريخ و متافيزيک. پرسش ذيل ميتواند مويد ادعاي فوق باشد. در شرايط فعلي مهمترين نيازمان چيست؟ داروي ضد کرونا. دارويي که تنها محققان و پژهشگران دانشگاهي، توانايي، علم، امکان و تخصص ساخت و توليد آن را دارند. کرونا، فاش کرد که هر نوع باور يا تفکري که منجر به توليد دانش و فهم کاربردي در عرصههاي گوناگون زيست اجتماعي شهروندان نشود، به ضرورت بايد از عرصه مديريت سياسي کنار گذاشته شود. اينکه، دانشگاهها به عنوان، نهاد تفکربنياد و توليدکننده انواع راهکارهاي گوناگون براي نيازها، اهداف، چالشها و دغدغههاي گوناگون انساني، تنها مرجع کاربردي، سودمند و کمهزينه براي مديريت کلان سياسي است. به اين دليل که مديريت سياسي در جهان معاصر توسعه يافته برخلاف قرون پيشين، عرصه ممکنات و امور قابل فهم و قابل ارزيابي است. بهعنوان مثال، در بحران کرونا، انسانها نيازمند داروها و راهکارهاي درماني هستند که تنها از طريق تفکر و تعمق صادقانه در نهاد دانشگاه بهعنوان بستر توليد راهکارهاي گوناگون براي نيازها، دغدغهها و اهداف انسانهاي زميني، ملموس، داراي احساسات و... ايجاد ميشود. با نگاهي ملي و انساني به بحران کرونا ميتوان ادعا کرد که اگر بخشي از منابع مالي و انساني فراواني که طي چند دهه گذشته به موسساتي که به ترويج و بازگو کردن وقايع و امور تاريخي و متافيزيکي اشتغال داشتند، اختصاص داده شد را به توسعه دانشگاهها در راستاي توليد دانش و فهم کاربردي در علوم گوناگون از جمله علم پزشکي اختصاص داده بوديم، به احتمال زياد ميتوانستيم به شکل کاربردي و کمهزينهتري با شيوع افسار گسيخته کرونا مقابله کنيم. يا لازم نبود تا در شرايط بحراني کنوني چشم اميد ديگران داشته باشيم تا شايد دارويي کشف و ما را از بحران کرونا نجات دهند. اگر استدلال فوق عقلاني تلقي شود، آنگاه ميتوانيم ادعا کنيم که مديريت عرصه جمعي و نه شخصي است. در عرصه شخصي ما ميتوانيم به هر چيزي، خرافهاي، امر و باوري غيرکاربردي، ايمان داشته باشيم. اينکه، در عرصه شخصي ما ميتوانيم تصور کنيم اسب پرواز ميکند، امکان تبديل چوب به روباه وجود دارد، امکان بازگشت افراد به زندگي بعد از مرگ وجود دارد و... اما در عرصه مديريت کلان سياسي تمامي انديشهها، باورها، راهکارها و راهبردها به ضرورت بايد قابل اثبات، راستيآزمايي، ارزيابي با پيامدهاي کاربردي، سودمند و ملموس براي يکايک شهروندان و نه صرفا يک گروه خاص، باشد. بنابراين، از زاويه منافع ملي ميتوان ادعا کرد، مهمترين درسهاي کرونا بهويژه براي مديريت، ضرورت تفکيک عرصه شخصي و عرصه ملي، ضرورت توليد و ترويج آگاهي و دانش مبتني بر تفکر است که اساس علوم گوناگون ميباشد. کوروش الماسی انتهای پیام/ |