جامعه و شهروند 1398/12/14 |
![]() |
نقش فضای مجازی در رواج «ديدباني جمعي» |
در تمام طول تاريخ جامعه ما در نتيجه بلاياي طبيعي مانند خشکسالي، قحطي، زلزله، سيل يا در نتيجه مخاطرات اجتماعي مانند جنگها، غارتگريها، بينظميها يا در نتيجه شکلگيري و گسترش بيماريهاي همگاني و واگيردار مانند وبا و طاعون، به مرگ عادت کرده بود بهگونهاي که مرگ انسان و بيماري او امري اجتنابناپذير و براي همگان به صورت حقيقتي متعالي درآمده بود. در زمان معاصر در نتيجه پيشرفتهاي پزشکي، شکلگيري شهرها، گسترش دولت- ملتها، توسعه تکنولوژيها، ارتقا و گسترش آموزش و سواد و از همه مهمتر در نتيجه تحول بنيادين فرهنگ، به تدريج «مرگ» جايگاه تاريخي اش را در زندگي انسان و جامعه ايراني از دست داد. منظورم از مرگ در اينجا «مرگ نابهنگام» است؛ يعني مرگهايي که زودرساند و مرگهايي که ميتوانند گريزپذير و اجتنابپذير باشند. در زمان معاصر به تدريج «زندگي» در حال ظهور و پيشروي بوده است. اين ظهور و پيشروي زندگي که حاصل مجموعه وسيعي از تحولات ساختاري قلمروهاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي است، کم کم جاي مرگ را گرفته يا بهزودي خواهد گرفت. اگرچه گروههاي زيادي در تلاشند تا همچنان در سنگر مرگ از اين پديده انسانکش دفاع کنند، اما در تصور و انديشه اجتماعي انسان کنونی، مرگ ديگر امر طبيعي نيست. اين روزها که جامعه ما درگير اپيدمي کرونا شده فرصت مناسبي است تا تأمل جدي و انتقادي در زمينه سلامت و نقش و جايگاه شهروندان، دولت و سياستگذاريها در اين قلمرو داشته باشيم و به برخي پيامدهاي فرهنگي اين موقعيت بينديشيم. اگرچه هنوز زود است تا پيامدهاي ماندگار اين موقعيت کرونايي و ترومايي را تحليل کنيم، اما برخي وجوه نسبتاً آشکار و در حال ظهور ناشي از اين موقعيت قابل توضيح هستند. همچنين اين موقعيت اگرچه تجربه مهم و شوکآوري است، اما ميتوان گفت اين موقعيت پيشينه اجتماعي و فرهنگي دارد که دو دهه است در حال تکوين و توسعه است. گمان ميکنم دو نکته کاملا آشکار و قابل مشاهده درباره اين موقعيت وجود دارد: نخست «اجتماعي شدن معناي سلامتي و بيماري» است و ديگري «اهميت يافتن زندگي در سپهر و افق عمومي جامعه ما». اين دو پديده، موجب اهميت يافتن بيشتر مقوله سلامتي شده و بر اهميت آن افزوده نيز ميشود. اين تحولات نيز ناشي از شکلگيري و گسترش چيزي است که ميتوان آن را «حوزه عمومي انتقادي سلامت» ناميد. شکلگيري و همگاني شدن اين حوزه نيز عموما ناشي از گسترش رسانهها و شبکههاي اجتماعي است. نکته مهم در اين زمينه «سويه انتقادي» اين حوزه عمومي است. از زمان پيدايش رسانهها و مطبوعات و نظامهاي آموزشي مدرن، بحث سلامت همواره در حوزه عمومي شکل گرفت و بهتدريج گسترش يافت و به مباحث فني و ملاحظات پزشکي و بهداشتي اختصاص داشت. از اينرو تاکنون ما عمدتا با «حوزه عمومي فني سلامت» سروکار داشتيم؛ حوزهاي که در آن پزشکان و نهادهاي آموزشي و رسانههاي رسمي صرفا جنبههاي فني و پزشکي و بهداشتي سلامتي و بيماري را بيان ميکردند، اما اکنون در نتيجه گسترش رسانهها و شبکههاي اجتماعي مستقل، جهاني و شهروندي، شاهد پرسشگريها و انديشهورزيهاي انتقادي هستيم؛ انديشهورزيها و بازانديشيهايي که ناظر به نقد پيشفرضهاي بنيادي و هستيشناختي انسان، زندگي، بدن و سلامت هستند. اگر تجدد زمينه شکلگيري علم پزشکي مدن و نهادهاي آن (بيمارستان، داروخانه، پزشک و دانشگاههاي پزشکي) را در جامعه گسترش داد؛ رسانهها، شبکههاي اجتماعي و فرآيندهاي جهاني شدن، «گفتمان فرهنگي» تازهاي درباره سلامتي و بيماري را در جامعه ما در حال گسترش دادن است، گفتماني که مردم از طريق حوزه عمومي تلاش ميکنند سلامتي را تضمين و توسعه دهند. نگاه انسان کنونی معطوف به مسئوليت اجتماعي شهروندان و کارگزاران است. مردم تلاش ميکنند تا يکديگر را آموزش دهند و ضرورتها و بايستههاي سلامتي يا درمان بيماري يا پيشگيري از بيماري را لحظه به لحظه به يکديگر يادآور ميشوند و تازهترين دستاوردهاي علمي و فرهنگي را در اختيار هم قرار ميدهند. گويي هر شهروند حکم «پزشک اجتماعي» است که ميخواهد از طريق گفتوگو و خلق و انتشار اطلاعات و بحث و يادآوري به خود و ديگري کمک کند تا زندگي را و سلامتي را پاس بدارند. در عين حال شهروندان احساس مسئوليت ميکنند تا همگان را دعوت کنند که از راه گفتوگوي اجتماعي و نقد و «ديدباني جمعي»، مراقب اوضاع باشند. چشمها، گوشها و دهان انسان ايراني بيش از هر زمان ديگر حساس و فعال شدهاند و اين از تاثيرات گسترش تکنولوژي و فضاي مجازي است. نعمتا... فاضل انتهای پیام/ |