تریبون آزاد 1398/12/10 |
![]() |
فقدان مردم سالاری بهتر از داشتن نوعی دموکراسی صوری |
سالار صحرانورد/ از این پس کسانی که رأی کمتر از ده درصد مردم تهران را دارند، خود را «نمایندۀ مردم تهران» مینامند. ده درصد رأی، بیشتر نشانۀ «عدم نمایندگی» است تا نشانۀ «نمایندگی». در تهران حدود ۱۰ میلیون (دقیقاً ۹.۶ میلیون) واجد شرایط رأی دادن بودند. حال از نفر اول فهرست برندهشدگان تهران عبور کنیم بقیه همگی بین هفتصد تا نهصد هزار رأی آوردهاند. یعنی این منتخبان زیر ده درصد (بین شش تا هشت) درصد رأی مردم تهران را کسب کردند. البته نفر اول پایتخت هم آماری خیرهکننده و چشم نوازی نداشت و به سختی حتی ۱۵ درصد مجموع آرا را به دست آورد. این یعنی مجلسی متشکل از نمایندگانی متکی به اقلیتی کوچک اصل قضیه این است که پارلمان بدون احزاب فراگیر بیمعناست. پارلمان فقط داشتن یک «ساختمان» با صندلیهای چرم و تریبونی برای سخنرانی نیست زیرا که پارلمان اساساً مکانی برای تجمع نمایندگان احزاب است. در پارلمان ۲۹۰ نفری ایران حدود چهل نفر در مجلس جدید نمایندۀ مستقل هستند! مستقل یعنی چه؟ برای مقایسه به یاد آوریم در مجلس ۷۰۹ نفری آلمان (دورۀ نوزدهم ) فقط ۶ نماینده بدون فراکسیونند (یعنی تعلق حزبی ندارند) یا در مجلس عوام بریتانیا که ۶۵۰ عضو داشته فقط یک نمایندۀ مستقل وجود دارد! حالا چهل نمایندۀ مستقل در مجلس ایران چه معنایی دارد؟ البته بخش بزرگی از نمایندگان مجلس ایران «جهت گیری» دارند و نهایتاً در دو گروهبندی بزرگ اصلاحطلب یا اصولگرا تقسیم میشوند اما تحزب به معنای «جهت گیری» نبوده بلکه احزاب با برنامهریزی، ارائه مانیفست انتخاباتی مبرهن و کارنامۀ روشن باید در عرصه های سیاسی و اجتماعی وجود داشته باشند. «جهت گیری» یک مرام مبهم است که نمیتواند مبنای «عملکرد و تصمیم گیری» روشنی شود در ایران مردم شهرهای بزرگ (بیش از همه تهران) در انتخابات با رویکرد سیاسی رأی میدهند و اگر نامزدهای سیاسی (اگر هم نگوییم حزبی) وجود نداشته باشند، مردم رأی نمیدهند اما در شهرستانها چه میشود؟ آسیب بزرگ و اصلی پارلمان منهای احزاب خود را در شهرستانها نشان میدهد. از بساط منقل و سیخ کباب و پلوی چرب و کوفته پزان یا ادعای پلنگی کردن که اهتمامی مذبوحانه است و کسی را نماینده نمیکند، که بگذریم، باید گفت خلأ احزاب در شهرستانها باعث میشود نماینده شدن فقط از دو راه میسر باشد: 1- ارتباط با قدرت 2- داشتن نفوذ شخصی (و اغلب هر دو). هر دوی اینها با نفس نظام پارلمانی و اصل نمایندگی ناسازگار است چرا که شخص قرار است وکیل مردم باشد، نه نمایندۀ قدرت و افزون بر آن ،منتخب مردم باید از منافع شخصی تهی و عاری باشد و «یک جمع» را نمایندگی کند. وقتی کسی از طریق نفوذ شخصی یا خانوادگی رأی میآورد، یعنی این رابطه وارونه شده است، یعنی مردم ابزاری برای پیگیری منافع یک شخص شدهاند. انتخابات پارلمانی جایی برای وزنکشی احزاب است. فرد مستقل قرار است فقط به حوزۀ انتخابی خود جوابگو باشد ودر مقابل، وظیفۀ احزاب این است که شبکهای یکپارچه از منافع برقرار کنند. البته این شبکه طبعاً متکثر است و به تعداد احزاب، شبکۀ پیگیری منافع سراسری وجود دارد اما تعداد آنها انگشتشمار است اما با این حال جریان زندگی سیاسی آن ها در ایران تداوم دارد. برای دلخوش کردن شاید بگویید: «عیب نداره! حالا درسته تعلق و وابستگی حزبی وجود نداره، اما این افراد سابقه ی نمایندگی و کارآزمودگی دارند! ولی متأسفانه باید بگویم، مشارکت پایین در این انتخابات حتی همین امتیاز موهوم را از ما گرفت! در مجلس جدید فقط یکسوم منتخبان سابقۀ نمایندگی مجلس دارند و افزون بر آن ، نماینده بودن «یک تخصص» بوده، مانند پزشک یا مهندس سدسازی و... در نهایت، اگر خیر و صلاح ایران و مردمش را میخواهیم، یا باید احزاب فراگیر و پویا تشکیل شوند و اجازۀ ظهور و بروز داشته باشند یا باید این مجلس انتخابی را جمع کنیم و به جای آن یک مجلس انتصابی متشکل از افراد متخصص و کاردان طراحی کنیم . تحقق رؤیای مشروطه هم برای آینده بماند. زیرا که فقدان مردم سالاری یا اجازه نداشتن مردم جهت تعیین سرنوشت سیاسی بهتر از داشتن نوعی دموکراسی صوری است. انتهای پیام/ |