تریبون آزاد 1398/09/23 |
![]() |
پیامد دخالت احساسات در امور سياسي؛ هزينههاي گزاف براي شهروندان |
پر بيراه نيست اگر گفته شود، آشفتگي و ابهام، برجستهترين ويژگيهاي مديريت کلان سياسي است. در فرايند انتخابات شهروندان برخي افراد را به منظور رتق و فتق امور گوناگون اجتماعي انتخاب ميکنند. انتخاب به معني برگزيدن نماينده و وکيل و نه مالک و مدعي است. در فرايند و سازوکار انتخابات کانديدها و جناحها اهداف و برنامههاي خود را معرفي ميکنند. آراي شهروندان مهر تاييد يا عدم تاييد به اهداف و برنامههاي ارائه شده توسط کانديداها و جناحهايي است که خواستار تقبل مسئوليت در نظام مديريت کلان سياسي هستند. نکتهاي غيرکاربردي در مديريت کلان سياسي اين است که در فرايند انتخابات، آراي شهروندان همه کارگزاران و نهادهاي موثر مديريت کلان سياسي را تعيين نميکند و شايد همين نکته غيرکاربردي در مديريت کلان اصليترين ريشه عملکرد «کي بود کي بود، من نبودم» در مديريت کلان است. بنابراين، به منظور شفافيت وظايف و مسئوليتها، بسيار کاربردي و سودمند خواهد بود که وطن دوستان و دلسوزان صادق تلاش کنند تا از طريق صندوقهاي راي شکاف مديريتي که منشأ بيشتر چالشهاي اجتماعي و ملي است را برطرف کنند. شکاف مديريتي معطوف به بخش انتخابي و غيرآشکار ساختار مديريت کلان است. شايد خيلي دور از واقعيت نباشد، اگر بخش غيرآشکار مديريت کلان سياسي را با جاذبه مقايسه کنيم. جاذبه ديده نميشود، اما اثرات آن در همه احساس ميشود. تقريبا هر دولتي يا مجلسي که از صندقهاي راي بيرون ميآيد، بعد از مدت کوتاهي آنچنان مورد هجمه قرار ميگيرد که بعد از مدت کوتاهي عملا خنثي و ناکارآمد ميشود و در چنين فضايي، چالشها بيشتر و زيست روزمره شهروندان دشوارتر ميشود و هيچ کارگزار و جناحي مسئوليت ايجاد درد و رنج بيپايان براي شهروندان را نميپذيرد. در چنين شرايط داستان هميشگي و تکراري کي بود کي بود من نبودم، شروع ميشود که خود اين مساله بستر سردرگمي بيشتر در جامعه ميشود. به منظور رهايي از ترفند هميشگي کي بود کي بود من نبودم، بسيار ضروري و کاربردي است تا وظايف و مسئوليتهاي مديريت سياسي در همه سطوح مشخص شود. از اينرو و با توجه به ساختار منفک مديريت سياسي، نه تنها لازم بلکه ضروري است تا مجلس، رياست جمهوري و... در اختيار يک جناح يا تفکر سياسي قرار بگيرد. به عبارتي، يک جناح يا تفکر سياسي مسئول حل و فصل انواع چالشهاي اجتماعي و ملي که بيسابقهترين فشارها را بر شهروندان ايران زمين تحميل ميکند، بر عهده بگيرد. در چنين شرايطي ديگر اصولگرها نميتوانند زمين و زمان را مقصر انواع چالشهاي مخرب، معرفي کنند، اصلاحطلبان نميتوانند اصولگراها را منشأ چالشهاي اجتماعي و ملي معرفي کنند، سياستورز يا صاحبمنصبي نميتواند انواع دشمنان واقعي، تخيلي و خودساخته را ريشه چالشهای اجتماعي و درد و رنج شهروندان معرفي کند. شهروندان، نخبگان، سياستورزان و کارگزاران مديريتي در همه سطوح که صادقانه هدفي جز حل و فصل انواع چالشهاي فلج کننده اجتماعي و ملي، امنيت، آرامش، سلامت و سربلندي ايران را ندارند، بايد حتما در انتخابات شرکت کرده و به افراد دلسوز و امتحان پس داده و پاکدست راي بدهند و گول افراد تندرو را نخورند. دخالت احساسات در امور سياسي بجز هزينههاي گزاف براي شهروندان پيامد ديگري نخواهد داشت. خردمندانه و کمهزينهترين راهکار مقابله با روش «کي بود کي بود من نبودم»، شفاف کردن وظايف و مسئوليتهاي کارگزاران و عناصر مديريت کلان سياسي است. شفافيت برآيند اين امر است که بدانيم چه کسي چه تصميمي و با کدام هدف اتخاذ کرده است. در عرصه مديريتي که جناحها و عناصر متفاوت و متخاصم وجود داشته باشد، انتظار شفافيت در وظايف و مسئوليتها تنها يک توهم پرهزينه است. کورش الماسی انتهای پیام/ |