اقتصاد و مردم 1398/07/22 |
![]() |
نقش بیکاری و قراردادهاي موقت کاري در تهدید سلامت روان |
امنيت شغلي در جامعه ما شديدا دچار مخاطره است و آنطور که آمارها نشان ميدهد درصد بالايي از شهروندان اطميناني نسبت به ادامه کار خود ندارند. اين امر ميطلبد سياستگذاران و برنامهريزان شغلي تأمل بيشتري روي اين موضوع داشته باشند. امنيت شغلي روندي است که به ميزان نامعيني شاغلان را تهديد کرده يا آنها را به چالش ميکشاند. در اصل تعاريف متعدد درباره امنيت شغلي وجود دارد که آن را به روشهاي گوناگون تقسيم بندي ميکنند، اما در انواع تقسيم بنديها نوع شغل و سمت يا جايگاه سياسي، اقتصادي و فاکتورهاي ديگر در آن بيتاثير نيستند. براي مثال روانشناسان و پژوهشگران در يک پروژه امنيت شغلي بيش از دوميليون و 700هزار کارگر، کارمند و افراد شاغل در ساير بخشهاي خدماتي در فاصله زماني سالهاي 2007 تا 2011 را مورد بررسي قرار دادند. در نتيجه بررسي و تحليل اطلاعات اين افراد مشخص شد که نداشتن امنيت شغلي و استفاده از قراردادهاي موقت کاري، ارتباط مستقيم با افزايش بروز افسردگي و استفاده از داروهاي اعصاب دارد. امروزه بهدليل وجود مشکلات و نيازهاي اقتصادي متعدد امنيت شغلي نگرانيهاي فراوان را براي افراد بهدنبال دارد، چون اين امر ميتواند روي برنامهريزيهاي آنها تاثيرگذار باشد. مساله بهداشت روان جامعه بايد بر اساس برنامهريزيها از سوي مسئولان در زمينه اشتغال جامعه مورد توجه قرار گيرد تا بتوان ميزان سازگاري با محيط و حل مساله را در افراد تقويت کرد. افراد براي مقابله با مسائل مختلف بايد با برخورداري از مهارتهاي زندگي بتوانند تهديدها را به فرصتها تبديل کنند. براي مثال امروزه اغلب نسل جوان و افراد تحصيلکرده جامعه از دانشگاه فارغ التحصيل شده و از لحاظ تئوري برخي مسائل مربوط به شغلشان را ميدانند، اما آنها کار عملي انجام نداده و مهارت چنداني براي انجام شغل مربوطه ندارند. افراد در مواجهه با اين مشکل در عرصه اشتغال با مشکلات متعدد رو بهرو ميشوند. همچنين دولت برخي موسسات را براي مهارتآموزي افراد طراحي کرده است. اين امر ميتواند در جذب افراد به بازار کار، کسب درآمد و ارتقاي سلامت روان در جامعه تاثيرگذار باشد. اين در حالي است که دولتها موظف به ايجاد شغل براي تمامي افراد جامعه نيستند. در ضمن برخي افراد نيز چندان تمايلي به فعاليت در بخشهاي دولتي يا سازماني ندارند. شهروندان براي کسب موفقيت در زمينه اشتغال بايد تواناييهاي خود را شناسايي کرده و به مهارت آموزي بپردازند، چون کسب مهارت ارزشمندتر از آموختههاي تئوري است. شهروندان با آموختن مسائل تئوري و به کارگيري آن در شغلشان به شکل عملي ميتوانند به ارتقاي آموختههايشان بپردازند. اين در حالي است که فعاليت برخي شرکتها براي توسعه علمي جامعه مناسب است. هرچند برنامهريزان و مسئولان نهاد آموزشي بايد از مقطع دبيرستان برخي دروس را به شکل عملي به دانش آموزان بياموزند و از آموزش تئوري به شکل محدود خودداري کنند. براي مثال اغلب دانش آموختگان در رشتههاي فني مهندسي به مسائل تئوري تسلط دارند، اما آنها در کارهاي عملي ضعيف هستند. در سالهاي اخير پذيرش بيش از حد دانشجو در دانشگاهها بدون توجه به آينده جوانان تحصيلکرده باعث افزايش نااميدي در بين آنها شده است. در هيچنقطه دنيا از تمامي افراد انتظار گذران تحصيلات دانشگاهي نيست، بلکه افراد بايد بتوانند به شکل عملي و کارا به فعاليت بپردازند. بايد موسسات مختلف در زمينه ايجاد اشتغال و کسب مهارت براي افراد جوياي کار اقدامات مناسب انجام دهند. جامعه ما بهدليل وجود جمعيت فراوان، افزايش گراني و بيکاري به شدت عصبي و نا اميد است. اين در حالي است که نسل جوان با توانايي و کارايي مناسب بايد با برنامهريزي به فعاليت بپردازد. هر يک از سازمانها به شکل انبوه به جذب دانشجو ميپردازند و بايد براي آينده آنها به فکر چاره باشند. اين در حالي است که دانشجو با قبولي در مقاطع تحصيلات تکميلي بر اين باور است که گذران مقطع تحصيلي و کسب مدرک براي او شغل و منزلت اجتماعي مناسب بهدنبال دارد. اين امر سطح توقع افراد تحصيلکرده را افزايش داده و آنها ديگر حاضر به فعاليت در ديگر مشاغل نيستند. بهروز بیرشک انتهای پیام/ |