تریبون آزاد 1398/04/30 |
![]() |
اصلاحطلبان و اصولگراها دچار بنبست فکری شدهاند |
محمدعلی خالقنژاد/ در پایان سال جاری (اسفند ۱۳۹۸) انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی را درپیش رو داریم و مدت زمانی کمتر از هشت ماه به موعد برگزاری انتخابات زمان باقی مانده هرچند که نامزدهای احتمالی از مدتها قبل رایزنیها و تبلیغات غیررسمی خود را آغاز نمودهاند ولی احزاب و گروههای سیاسی که بهعنوان موتورمحرکه انتخابات به شمار میروند به سکون رفته و تحرک چندانی ندارند و برخلاف انتخاباتهای پیشین که احزاب و جریانهای سیاسی از مدتها قبل استارت انتخابات را زده و وارد فاز پسا انتخاباتی میشدند ولی این بار سکوتی سنگین و رخوت و سستی بر اردوگاه هر دوجریان اصولگرایی و اصلاحطلبی مستولی شده است. پیش از این گفته میشد که احزاب در ایران موسمی و فصلی هستند چرا که در ایام انتخابات ظهور و بروز میکردند و پس از آنکه تب و تاب انتخاباتی فروکش کرد آنها هم به محاق و یا خواب زمستانی میرفتند تا وقت دگر و انتخاباتی دگر... اما این بار تو گویی که کشتیبان را سیاستی دگر پدید آمده چون آنگونه که از شواهد و قرائن پیداست احزاب و جریانهای سیاسی نه تنها به خواب سنگین بلکه به کما رفته باشند و امیدی به بیداری نیست و کورسوی امیدی که به بیداری در موسمی و فصلیبودن وجود داشت به تاریکی گراییده و روزنه امید مسدود شده است. پر بیراه نیست که گفته شود هر دو جریان سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا دچار بنبست فکری شدهاند که مصداق بارز آن همین رخوت و سستی است که در اردوگاه این جریانات سیاسی مشاهده میشود. روی سخن دراین نوشتار نگاه به گذشته برای اتخاذ بهترین تصمیم برای آینده است. اصلاحطلبان هرچند که در انتخابات سالهای ۹۲-۹۴-و۹۶ (ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم و نیز دوره دهم مجلس شورای اسلامی با وحدت و انسجام و حمایت و پشتیبانی بزرگان و عقلای اصلاحات به پیروزی رسیدند سرمست از پیروزیهای کسب شده از بدنه و عقبه اجتماعی خودکه مردم میباشند غافل شده و به کل فراموش کردند و از این حیث کارنامه قبولی چندان مناسبی برای ارائه به مردم نداشته و ندارند لذا اصلاحطلبان به خاطر عملکرد نه چندان مناسب دولت مورد حمایتشان و ناکارآمدی لیست امید مجلس و شوراها انتقادات زیادی را متوجه خود کرده است و بیم آن میرود که به سختی بتوان آنان را همراه ساخت. روی همین اصل هم اصلاحطلبان برای اینکه بتوانند مجددا اعتماد بدنه اجتماعی خود را کسب نموده و در انتخابات پیش روی مجلس یازدهم مورد اقبال قرار گیرند لازم است کمی به عقب برگشته و رفتارها و عملکردهای قبلی خود در سالهای گذشته را مورد تجدیدنظر و بازبینی قرار دهند. ناگفته نماند درمقابل جریان اصولگرایی نیز به واسطه نداشتن بدنه و سرمایه اجتماعی قابل قبول درجامعه خیلی بعید بهنظر میرسد بتواند در غیاب اصلاحطلبان مشارکت سیاسی در کشور را بالا ببرد. چراکه این جریان هنوز دچار تشتت درون گروهی است و به تصمیم واحدی نرسیده و هر کسی یا گروهی ساز خود را کوک میکند. از درون جریان اصلاحطلبی نیز نواهای مختلفی به گوش میرسد بعضی معتقد به مشارکت در هر شرایطی وعدهای طرفدار مشارکت مشروط یا عدم مشارکت هستند و گروهی نیز برعدم ائتلاف با برخی جریانها و تشکلهای غیراصلاحطلبی تاکید دارند. هرکدام از این گزارهها موافقان و مخالفانی داشته و معایب و محاسنی برای هریک مترتب است. نگارنده خود در مخالفت با ایده مشارکت مشروط یا عدم مشارکت براین باورم که در شرایط حساس فعلی کشور طرح مشارکت مشروط و یا عدم مشارکت را نه تنها به سود جریان اصلاحات و فضای سیاسی کشور نمیدانم بلکه بادست خود میدان بازی را به جریان رقیب واگذار خواهیم کرد و در حالت کلی بر این اعتقادم که این ایده بر خلاف منافع ملی کشور است. با مدنظر قرار دادن جمیع جهات و توجه به ایدهها و نظرات مطرح شده راقم سطور مشارکت مشروط را درحال حاضر مناسبترین و معقولترین راهکار میدانم آسیب شناسی درونی جریان اصلاحطلبی برای برون رفت از شرایط فعلی و رهیدن از چنبره خمودگی و نهایتا ایجاد نشاط برای کسب نتیجه بهتر در انتخابات اسفندماه امری ضروری و حیاتی بهنظر میرسد. چرا که در انتخاب قبلی بودند کسانی که با استفاده از نام و عنوان اصلاحطلبی وارد پارلمان شده لیکن پس از جلوس بر صندلی سبز رنگ بهارستان راه خود را از اصلاحطلبان جدا کردند و به قول دکتر کواکبیان نماینده تهران و عضو فراکسیون امید: با ما عکس یادگاری گرفتند و زنبیل شان را جای دیگری بردند. بنابراین بزرگان و عقلای اصلاحات جهت ترمیم شکاف و گسست بهوجود آمده و همراه ساختن عقبه اجتماعی خود برای کسب نتیجه مطلوب لازم و ضروری است که آسیب شناسی و پالایش درون گروهی را جدی تلقی نمایند در غیراینصورت بازنده میدان خواهند بود. انتهای پیام/ |