جامعه و شهروند 1398/04/14 |
![]() |
شادی در ارتباط بین ملت و دولت شکل میگیرد |
در تاکسی که مینشینی، اعلام نارضایتیها شروع میشود. اول راننده تاکسی از اوضاع نابسامان اقتصادی میگوید و بعد هم نقبی میزند به روزگار قدیم که نان چند بود و گوشت کیلویی چقدر. مسافرهای دیگر تاکسی هم دنبالش را میگیرند که اوضاع بد شده و دیگر جوانها دلشان به چی خوش باشد. آن یکی میگوید باز هم هوا سرد شد و شهرهای بزرگ درگیر آلودگی هوا شدند و یک نفس راحت نمیتوان توی خیابان کشید. بعد راننده تاکسی بحث را میکشاند به اوضاع و احوال سیاست دنیا و خانم مسنی که روی صندلی جلو نشسته میگوید سه پسر جوان بیکار در خانه دارد و... از قدیمالایام حزن در فرهنگ ما جایگاه خاصی داشته و جامعه برای انسان محزون احترام و ارزش بیشتری قائل میشود. آدمهای غمگین، افرادی سنگینتر و متینتر به نظر میآیند و فرهنگ ما این قسم افراد را بیشتر میپسندد. این است که بیشتر آدمها خنده و شادی را نشانه خوبی نمیدانند. همیشه که نباید منتظر دولت باشیم. این یک خصوصیت منفی ما است که همیشه منتظریم کسی بیاید و کاری کند کارستان. اگر آدمها فعالیتهای لذتبخش زندگیشان را انجام دهند و تلاش کنند شاد باشند، جامعه شادی خواهیم داشت، چون جامعه از همین آدمها تشکیل میشود. خوشحالی یک فرمول معجزهآسا ندارد. متاسفانه ما به ابراز نارضایتی عادت کردهایم. نگرش و دید ما باید تغییر کند تا بتوانیم انسانهای شادتری باشیم. ملتها بهتنهایی نمیتوانند شاد باشند و مساله شادی چیزی است که در ارتباط بین ملت و دولت شکل میگیرد. مساله شادی صرفا اجتماعی و فرهنگی نیست بلکه مسالهای فرهنگی ـ سیاسی است و تحولات سیاسی روی آن تاثیر میگذارد. همهچیز شبیه نوعی اعتراض و مبارزه منفی ناخودآگاه است. انگار مردم میخواهند با غمگینبودن خود بهنوعی با کاستیهای زندگیشان، مبارزه کنند. این غم و اندوه هم افت انگیزه و پایین آمدن سطح کیفی کارها را به دنبال دارد. به میزانی که جامعه از سیستم سیاسی ـ اجتماعی خود راضیتر باشد، در عرصه فرهنگی شادی بیشتری از خود نشان میدهد و همهچیز در گرو شکلگیری رابطه اعتماد دولت - ملت است. اگر شادی را در زندگیمان سرکوب کنیم نتیجهاش را میبینیم. خیلی سادهتر و آرامتر از آن چیزی که تصور میکنیم. آدمهای غمگین کارایی کمتری دارند و نمیتوانند در جایگاهی که قرار دارند، مفید باشند. آدمهایی که نمیتوانند با آرامش با هم برخورد کنند و به روی هم لبخند بزنند، سر پول خرد کرایه تاکسی هم با یکدیگر درگیر میشوند و آشوب و ناامنی هزینههای اضافی را به دولت تحمیل میکند؛ هزینههایی که شاید خود مسبب بروز مشکلات عدیده دیگر شود و بروز ناهنجاریهایی را در پی داشته باشد. کمترین نتیجه نداشتن شادی در جای خود، تجاوز به حریم و حقوق دیگران است. این یک واقعیت است که مردم به هرحال نیاز به شادی دارند اما اگر انرژی شادی در جای خودش خرج نشود، این شادیکردن حالت انفجاری پیدا میکند. نمونهاش هم عروسیهایی که تا پاسی از نیمهشب طول میکشد و آسایش را از همسایگان میگیرد و موجب ایجاد نارضایتی از همدیگر میشود و مشاجراتی را ممکن است در پی داشته باشد یا مراسم چهارشنبهسوری که امروز شاهد هستیم. برگزاری این مراسم برای بسیاری از مردم همراه با ناراحتی و نارضایتی است، در حالی که اگر برای جلوگیری از خطرات آن تمهیدی اندیشیده میشد این اتفاق نمیافتاد و امور در مدار صحیح خود جریان مییافت. شادی لزوما خندیدن با صدای بلند نیست. شادی همان احساس آرامشی است که سبب میشود برای نشستن روی صندلیهای اتوبوس و ایستادن در صف تاکسی و رفتارمان با یکدیگر در خانه و خیابان کمی مهربانتر باشیم. کیوان صادقی انتهای پیام/ |