جامعه و شهروند 1394/07/20 |
بهترین و شدنیترین کار برای نجات دریاچه ارومیه |
حبیب خداوردیلو/ خشک شدن فزاینده منابع آب مشکلی ملی است که در حوضه آبریز دریاچه ارومیه جلوه ای بیشتر یافته و بیشتر مورد توجه است. احیای کارآمد دریاچه ارومیه میتواند به عنوان الگویی موفق برای احیای سایر حوضه های در حال تهدید کشور به کار رود و یا در صورت عدم کامیابی نقطه یاسی برای پذیرش شکست باشد. این بحران به شدت مورد توجه ملی و بینالمللی است و عدم توفیق میتواند دست مایه ای برای تبلیغات منفی توسط معاندان نظام باشد. ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه باید با یارگیری مناسب، بسیار هوشمندانه و نتیجه نگر عمل نماید. فرایند خشک شدن دریاچه ارومیه با شدتی غیرطبیعی از سالها پیش آغاز شده است. پس از وعده های نافرجام دولتهای قبلی، دولت یازدهم تدبیری نیک اندیشید و امیدی در دلها دمید. پس از جلسات پراکنده سازمانهای مختلف و کنفرانسهای علمی که با حضور کارشناسان زبده خارجی و داخلی برگزار گردیده بود، ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه تشکیل گردید و جلسات رسمی در قالب کارگروههای تخصصی آغاز شد. انتظار این بود که برونداد جلسات این ستاد نسخه ای نسبتا کامل و جامع باشد که دست کم به زمانی که از دست رفته بود بیارزد. نسخه ای که در تدوین آن تمام سازمانهای درگیر با هدف مشترک "احیای دریاچه ارومیه" به طور جدی شرکت کرده باشند تا سند تسلیمی به دولت نسخه ای علمی و عملیاتی باشد. ما معتقدیم که این گونه نبوده است. این سند از کلی گویی-هایی که به دانشی عمومی تبدیل شده است فراتر نرفته و نظرات کارشناسان و سازمانها و مراکز علمی-پژوهشی و نتایج کنفرانسهای علمی و حتی بروندادهای جلسات کارگروههای تخصصی خود ستاد نیز به درستی در آن گنجانده نشده است. نسخه ای که به بهانه اینکه باید علمی و عملیاتی باشد، بخش مهمی از زمان طلایی احیا را گرفته بود به یافتهها و گفته های علمی ارزشی نداده است و حاوی راهکارهایی عملیاتی نیست!! همانگونه که مستحضرید نیمی از سال 94 هم گذشته است و دریاچه ارومیه از زمان مشابه سال پیش تشنه تر است. تفاوت امسال با سالهای گذشته در این است که مدتی است طرحهای احیای دریاچه آغاز شدهاند و طبق برنامه انتظار میرفت تاکنون شرایط دریاچه تثبیت شده باشد. حال بیمار ما وخیم است، قبول! اما دوا هست و طبیب هم بر بالین و خویشان هم همه جمع! جان سپردن بیمار در چنین شرایطی بسیار دردناک است. بیایید یک بار دیگر به پا خیزیم و به عنوان دوستداران دریاچه ارومیه سوگوارانه دادی بزنیم. شاید گوشی برای نالههایمان یافتیم. خشک ماندن دریاچه ارومیه میتواند گزندی جدی به امنیت سکونت و بهداشت و سلامت مناطق پیرامونی وارد آورد: گزندی دردناک که مصداق کامل قهر طبیعت است. نظر من به طور خلاصه این است: 1- انتقال آب از سایر حوضهها شاید اگر حتی گزینه مناسبی باشد (که نیست)، آخرین گزینه است و اگر شدنی هم باشد (که نیست) و مقدار آبی انتقالی کافی باشد (که نیست) و در میانه راه مصرف نشود (که میشود) و به دریاچه برسد (که نمیرسد)، قطعا نوشداروی پس از مرگ سهراب است. رودخانه های خود دریاچه آب دارند ولی به دریاچه نمیرسد. ببینیم این آب کجا میرود. این خیلی ساده است. 2- طرحهای کنترل بیولوژیک موجب احیای دریاچه نمیشوند و به شکلی که اکنون اجرا میشود کمکی به کنترل گرد و غبار هم نمیکند که هیچ، مسئله را تشدید میکند. باور نمیکنید سری به عرصه کنترل بیولوژیک جبل کندی بزنید! 3- پیرامون کاملا سرسبز دریاچه و لب تشنه دریاچه، تناقضی آشکار و آزار دهنده است. سرسبزی نشانه وجود آب است و خشکی دریاچه نشانه نبود آب!! پروازی بر فراز دریاچه ارومیه این واقعیت را هویدا میکند. 4- برگزاری جلسات تکراری با افراد تکراری و ارایه آمار تکراری و عموما نادرست، هیچ نتیجه ای به جز تنظیم قرار جلسه بعدی ندارد. حق الجلسه هم برای این جلسات پرداخت میشود! "حرام خواری آن هم با چغندر!!". به جای این کار با مطالعات کتابخانه ای و میدانی با تیمی محدود، اطلاعاتی واقعی از سامانه دریاچه بدست آوریم بهتر است. 5- اجرای طرح نکاشت و پلمپ چاهها بسیار دشوار است و به نظر من اجرای موثر آن که به احیای دریاچه کمک کند ناشدنی است. 6- بهترین و شدنیترین کار، کاهش تبخیر از سطح دریاچه و مهمتر از آن کاهش تبخیر از سطح خاک در کل حوزه به ویژه در اراضی زراعی است. همچنین اجرای طرحهای تغییر الگوی کشت و افزایش کارآیی مصرف آب یکی از مهمترین راهکارهاست. سابقه راستی آزمایی شده جهانی در خصوص این روشها وجود دارد. 7- دریاچه ارومیه و حوزه آبریز آن یک پیکره واحد و یک سیستم با اجزایی وابسته به هم و پیوسته به هم است. پنداشتن دریاچه به عنوان پیکره ای جدای از سایر اجزای سیستم حتما منجر به راهکارهایی غیرواقعبینانه خواهد شد. 8- فرهنگ سازی در خصوص کاهش مصرف آب به ویژه آب کشاورزی خیلی مهم و شدنی است. باید مردم را آگاه کنیم. راههای ساده ای در این خصوص به ذهن میرسد. من پیشتر یکی دو راه از طریق نامه ای به رییس محترم دانشگاه ارومیه پیشنهاد کردم و ایشان نیز به مرکز مطالعات دریاچه ارومیه ارجاع نمودند ولی پاسخی نشنیدم و اقدامی ندیدم. فرصتها برای احیای دریاچه ارومیه از بین میرود. راه حل کلی احیای دریاچه "ورود آب به بدنه اصلی دریاچه از مبادی ورودی طبیعی" و "مدیریت یکپارچه انواع مصارف آب در درون حوضه با هدف احیای دریاچه ارومیه" است. احیای دریاچه با آزمون و خطا ممکن نیست. راه های عملیاتی و اجرایی این راه حل کلی باید توسط تیمی اندیشمند و کارآزموده بازبینی گردد، توسط مجریانی متعهد و متخصص اجرا شود و ناظرانی مستقل، عالم، قاطع و عادل داشته باشد. تیمی مدعو از سراسر کشور الزاما تیمی مناسب نیست. راه کارهایی که نیاز به دادههایی دقیق ندارند باید بی درنگ آغاز شوند و هم زمان اقداماتی پژوهشی برای راستی آزمایی داده های مورد نیاز آغاز گردد. انعطاف پذیری در طرح و روند اجرای طرحها، متناسب با شرایط اکولوژیکی- اجتماعی- اقتصادی و مشکلات اجرائی باید مورد توجه قرار گیرد. انتهای پیام/ |