جامعه و شهروند 1397/09/14 |
![]() |
با استغنای درونی به زندگی معنی دهیم |
تجرد قطعی مسالهای چند عاملی است و ما در حالی که هنوز در فرهنگ خود مدرنیته را تجربه نکردهایم، از پست مدرن یا تجدد گذشته ایم. این مساله در ارتباط با سنت، فرهنگ و اقتصاد است. ما هنوز از سنت حرف میزنیم و هنوز مراسم ازدواج و آداب و رسوم آن به صورت سنتی انجام میشود. ما ابتدا باید نگاهی به کشورهای پیشرفته داشته باشیم. آنها وقتی دیدند در کشورشان بحران شکل گرفته است، دست به بررسی مسائل زدند. برای مثال در آلمان جمعیت پایین است و انسانها با هم زندگی میکنند، اما تولید مثل نمیکنند، دولت آلمان مادری که بدون ازدواج رسمی صاحب فرزند شده باشد را آن قدر حمایت میکند که برایش زاد آوری امتیاز مثبتی تلقی شود. اگر این زن کودک به دنیا آورد آنقدر به او رسیدگی میشود که دیگر نیاز ندارد، شغلی را به صورت رسمی انتخاب و در آن زمینه کار کند. برای آنها اینکه زن، انسانی سالم تحویل جامعه دهد، بسیار مهم تر از کار در تولیدی است. ما از سوئد و کشورهای دیگر هم به اندازه کافی در این زمینه اطلاع داریم. اگر به وضعیت تهران و شهرستانها نگاه کنید یا به گزارش پایان نامه دانشجویان توجه شود، آمار ازدواج و زاد آوری پایین آمده است، چون این افراد با هم زندگی نمیکنند و فرهنگ ما هم با این مساله مشکل دارد. برای مثال با اینکه وضعیت اقتصادی خانواده خوب است، افراد تحصیلات خود را تکمیل کردهاند و به طبقه متوسط نزدیک میشوند، اما باز هم ازدواج نمیکنند. وقتی با این افراد مصاحبه میکنم، میبینم که بخشی از مساله در فرهنگ است و بخشی سنت قدیم که هنوز در روابط حاکم است. مانند مساله ازدواج و سکههایی که باید به عنوان مهریه نوشته شود. اینها در سنت قدیمی جای داشت و هنوز به عنوان مساله فرهنگی عمیق ادامه دارد، نه میتوان این مساله را رد کرد و نه میتوان برای آن مدلی دیگر ارائه داد. اینها مسائلی است که باید به صورت فرهنگی حل شود. همچنین باید در خانوادهها تغییر بینش که مسالهای فرهنگی است اتفاق بیفتد. در هر صورت زبان، خانه هستی است و واژه، بذر فکر است و عمل، فرزند سخن است که بتوانند بخشی از سنت را تعدیل کنند و نه سنت ستیزی کنند. چنین روندی میتواند موجب شود که زندگی به شکل دیگر پیش رود. ما در خانواده، آموزش و پرورش، آموزشهای دانشگاهی و غیره و نیز هنر و فیلمهایی که تولید میشود، شاهد تغییر نگرش هستیم. این نشان میدهد که همه نباید به فیلمهای ترکیهای توجه داشته باشند که پر از اتفاقهای نادرست و منفی در روابط بین انسانهاست. بنده همه فیلمها را نگاه نکردم، اما نقدهایی در ارتباط با آنها خواندم که بر این مساله اثر میگذارد. افراد با دیدن این فیلمها همانندسازی میکنند و میخواهند آزاد شوند، اما میدانید که قطاری که از ریل بیرون بیاید درست است که آزاد است، اما به هیچ جا نخواهد رفت. آزادی مساله کاذبی است و دلیلی که برای جذب جوانان میآورند همین است. هنر این است که با استغنای درونی به زندگی معنی دهیم. در غیر این صورت با ادامه این وضع، آیندهای وحشتناک خواهیم داشت. ایران به سمت کهنسالی میرود و فرزندانی هستند که از پدران و مادرانی پیر که بیماری آلزایمر دارد، حمایت میکنند و به اصطلاح عصای روانی آنها هستند، اما آنهایی که به صورت مجرد زندگی میکنند، در سنین بالا چه کار خواهند کرد؟ آنها چنین حمایتی نخواهند داشت و ما با بحران انسانی، اقتصادی و عاطفی، بهداشتی و همه جانبه مواجه خواهیم بود و این مساله تاثیر خود را نشان خواهد داد. برای همین باید تسهیلی ایجاد کرد تا بینش و فرهنگ گسترش پیدا کند. روح زمان را باید نشان داد تا برای آن امکانات تهیه شود و چاره اندیشی برای آینده اتفاق افتد که در آن سرمایهگذاری و فرهنگ هم هست. مسئولان ما گرفتار بحرانهای دیگر هستند و گاهی به یاد جوانان میافتند. ما وزارت جوانان داشتیم و هنوز هم صحبتهایی هست، اما در عمل کمتر شاهد انجام کاری در این باره هستیم. این نیاز ضروری انسان نادیده گرفته شده است. *آمار بالای روان رنجوری در مجردها آمار خودکشی، افسردگی و روان رنجوری در مجردها بسیار بالاست و مسئولیت پذیری و دلبستگی وجود ندارد. وقتی دو نفر تصمیم میگیرند با هم زندگی کنند اتفاقی که میافتد، این است که شور زندگی با چهار چشم متفاوت میشود، اما با هم این شور را درمییابند و با هم به زندگی عشق میورزند. فوق العاده مهم است که بدانیم فرزند داشتن فقط مسئولیت نیست، بلکه معنای خاصی به زندگی میدهد، این فقط مساله مسئولیت پذیری نیست؛ چرا که بعدها که کودکان بزرگ شدند، برخی متوجه حضور این میوههای زندگی نیستند. فرزند داشتن نعمت بزرگی است که ما در حال از دست دادن آن هستیم. در حالی که این افسردگی فقط در خلق نیست و من نام آن را «خردستیزی» گذاشتم، یعنی عقلانیت در جامعه کاهش پیدا میکند این خود باوری که دائم «من» میگویند. به جوانان میگویم که خود را فراموش کن! و خودت را گم نکن! و خودت هم فقط داخل جمجمه نیست و بیرون از جمجمه هم هست، چرا که خود را در جامعه میشناسیم و این فوقالعاده مهم است که تشکیل خانواده به همراه خود مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روانی دارد و افراد باید توجیه شوند، هنوز هم به عقیده بنده به اندازه کافی به خوبی جا نیافتاده است و فکر میکنم در این مورد باید فرهنگسازی شود و همان طور که به تغذیه، سرپناه، آموزش و بهداشت نیاز داریم، عقیده دارم که برای ادامه زندگی خود به تشکیل خانواده نیاز داریم تا تحویل جامعه دهیم. که وظیفه ماست که جامعه آینده از ما بهتر باشد و ما را کهنه کنند و جلو روند. وقتی نگاه میکنیم، جوانان مسئولیت پذیری را به درستی دریافت نکردند. با جوانانی سر و کار دارم، در صحبت با آنها وقتی متقاعد میشوند، از انتخاب آنها پشتیبانی میکنیم. باید فرهنگسازی شود که سنت گاهی با دیدگاه بازاری پیش میرود. *چشمها را باید شست باید شناخت افراد را از مسائل بالا ببریم و این کار ارزشمند است و ما باید نوع جدید زندگی را برای جوانان الگوسازی کنیم. شوق تغییر اول در ذهن به وجود میآید و بعد در عمل خود را نشان می دهد. حسن عشایری انتهای پیام/ |