جامعه و شهروند 1397/07/21 |
![]() |
وجود نقاط خالی از تلاش در نظام آموزش و پرورش استثنایی/ کودکی در انفرادی |
تصور کنید در خیابان که راه میروید همه بهگونهای به شما نگاه کنند که گویی از سیارهای دیگر آمدهاید. وقتی میخواهید در خیابان از کسی آدرس بپرسید، همه اول سرتا پای شما را برانداز کنند و بعد از روی دلسوزی شما را راهنمایی کرده و بگویند «خودت میتونی تا اونجا بری؟ میخوای کمکت کنم؟» این داستان هنگامی آزاردهندهتر میشود که شما کودک باشید. تصور کنید بچههای محل با شما دوست نمیشوند، نمیتوانید با آنها به یک مهدکودک و یک مدرسه بروید. هنگامی که میخواهید در پارک بازی کنید کسی همبازی شما نمیشود و تنها میمانید و... این روایت زندگی روزانه کودکان خاص و با نیازهای ویژه است. کودکانی که تا چند سال پیش از واژه «استثنایی» برای توصیفشان استفاده میشد. کودکانی که بعضاً از ابتدای عمر خود در همه جا متفاوت و استثناء بودهاند و به دلیل عدم آموزش و فرهنگسازی به مردم، اکثراً به دور از جامعه و در جمع خود تنها بزرگ شدهاند. با این وجود بسیاری از این کودکان به مدارج بالا رسیده و ثابت کردهاند «استثناء» نیستند. نزدیک کردن زندگی کودکان با نیازهای ویژه به کودکان معمولی با وجود تفاوتهایی که دارند، مسئلهای جا افتاده در کشورهای توسعه یافته است که سالهاست مورد توجه قرار گرفته و با آموزش و فرهنگسازی و استفاده از تجهیزات و روشهای گوناگون تلاش شده است تا هرچه بیشتر زندگی این کودکان به کودکان معمولی نزدیک شود. این مسئله، اما در جامعه ما مورد غفلت مردم و مسئولان قرار گرفته و موجب شده است این کودکان از ابتدا خود را متفاوت ببینند و نتوانند آنگونه که باید در جامعه حضور پیدا کنند. در این زمینه مهسا ابراهیمپور قوی، روانشانس کودکان استثنایی در گفتوگو با خبرنگار ایسنا، میگوید: هنگامی که تصمیم داریم در خصوص کودکان با نیازهای ویژه صحبت کنیم باید به تفاوتها و شباهتهای آنان با کودکان عادی توجه کنیم. کودکان خاص با کودکان عادی تفاوتهایی دارند. برای نمونه کودکان کمتوان ذهنی از لحاظ عملکرد هوشی و ذهنی و کودکان دچار کمبود شنوایی یا ناشنوایی از لحاظ شنیداری با همتایان خود متفاوت هستند. وی با اشاره به اینکه علاوه بر تفاوتهای کودکان خاص با کودکان عادی باید شباهتهای آنان را نیز در نظر گرفت، ادامه میدهد: در واقع مهمترین مساله در مورد کودکان با نیازهای ویژه، شباهتهای آنان با کودکان عادی است. بهطور کلی به کودکی کودک خاص یا با نیازهای ویژه گفته میشود که از جهت یا جهاتی برای رشد، پیشرفت و درک صحیح از خویشتن و جهان، به امکانات و آموزشهای ویژهای از روند آموزش معمولی نیاز دارند. این روانشناس خاطرنشان میکند: بهطور کلی کودکان با نیازهای ویژه در 10 گروه جای میگیرند که عبارتند از کودکان کمتوان ذهنی، کودکان تیزهوش، کودکان کمشنوا و ناشنوا، کودکان کمبینا و نابینا، کودکان دچار اختلال یادگیری، کودکان دچار کمبود توجه و بیشفعالی، کودکان دچار اختلالات ارتباطی و تکلمی، کودکان دچار ناتوانیهای جسمی و بیماریهای خاص، کودکان دچار ناتوانیهای چندگانه، کودکان دچار اختلالات فراگیر رشدی و کودکان دچار اختلالات هیجانی و رفتاری. ابراهیمپور تصریح میکند: بینش در کودکان با نیازهای ویژه از لحاظ طی دورههای رشدی تفاوت چندانی با کودکان عادی ندارند. بینش کودکان بسته به نوع کمتوانی یا ناتوانی، نوع نگاه و درک از جهان در آنان متفاوت میشود. کودکانی که به نقایص ساختاری همچون مشکلات بینایی مبتلا هستند و در عملکرد هوشی خود ضعف ندارند، مراحل بینش و درک از زندگی مشابه با کودکان عادی اما با روشی متفاوت دارند. وی عنوان میکند: کودکان خاص با توجه به نوع کمتوانی و ناتوانی خود، به تطبیق خود با جهان میپردازند و با روش خاص خود مراحل رشد درک و فهم از زندگی را طی میکنند. مهمترین مساله در این زمینه، درک این کودکان توسط جامعه است که با برقراری ارتباط سالم با آنها و پذیرش بهعنوان عضوی از جامعه، امکان درک صحیح از زندگی به این کودکان داده شود. این روانشناس تصریح میکند: اولین راهکار برای نزدیک کردن کودکان با نیازهای ویژه به کودکان عادی، فرهنگ سازی و اطلاع رسانی به جامعه است. هنگامی که بیشتر مردم جامعه از ویژگیهای خاص، تفاوت ها و شباهت های این کودکان با کودکان عادی مطلع باشد، در پذیرش و مشارکت دادن این کودکان در لایه های مختلف زندگی فعالانه وارد عمل میشوند. ابراهیمپور اظهار میکند: مساله بعدی، موضوع برچسب زدن است که نظر به اجماع رسیده و متقنی در این خصوص وجود ندارد. در واقع وابسته به نوع فرهنگ و آموزشهای ارائه شده، برچسب زدن میتواند مزایا و معایبی برای کودکان با نیازهای ویژه داشته باشد. بهطور کلی مداخله بهنگام به معنای تشخیص به موقع اختلالات این کودکان و سپس برنامه ریزی، درمان و آموزش در زمان مناسب و استفاده از وسایل و امکانات کمک آموزشی و کمک حرکتی درکنار آگاهسازی و فرهنگسازی در جامعه، میتواند به وارد شدن هرچه بیشتر این کودکان در جامعه بهنجار کمک کننده باشد. وی با اشاره به اینکه موضوع آموزش کودکان با نیازهای ویژه در جامعه بهنجار با مطرح کردن یکپارچهسازی در دهه 1960 آغاز شد، بیان میکند: پس از سال 1960 بهنجارسازی، موسسهزدایی و فراگیرسازی کامل بهعنوان راهکارهای جدیدتری ارائه شدند. بعدها جریانات آموزشیِ تدریس جمعی، تدریس همیاری و کلاس ویژه در مدرسه عادی و تعامل با کودکان عادی مطرح شد. هدف تمامی این روشها افزایش ارتباط کودکان با نیازهای ویژه با کودکان عادی است. این روانشناس تاکید میکند: در نهایت وابسته به نوع کمتوانی و ناتوانی، شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کودک و جامعه و امکانات در دسترس برای هر کودک تصمیمگیری انفرادی و خاصی صورت میگیرد. در کشورهای پیشرفته بر اصل بهنجارسازی آموزشی کودکان خاص تاکید بیشتری میشود. ابراهیمپور ادامه میدهد: کشور چین درسال 2014، طرحی با دیدگاه بهنجارسازی 80%کودکان با نیازهای ویژه تا آخر سال 2016 ارائه داد. این کشور با استفاده از روشهای کمک آموزشی، همیاری و استفاده از معلم ویژه در کلاس های عادی، بیشترکودکانی که به نقایص بینایی، شنوایی و ذهنی مبتلا بودند را در مدارس ابتدایی و متوسطه عادی جای داد. همچنین آموزگاران حرفهای به محل سکونت کودکانی که به ناتوانیهای شدید و چندگانه دچار بودند فرستاده شدند. وی با اشاره به اینکه کشور هلند بهعنوان یکی از موفقترین نظامهای آموزشی تاکید فراوانی بر اصل بهنجارسازی در کنار برنامهریزی و آموزش انفرادی دارد، اضافه میکند: بهطور کلی کشورهای پیشرفته با تاکید بر بهنجارسازی و کاهش فاصله کودکان خاص از کودکان عادی، آموزشهای انفرادی ارائه میدهند و با توجه به امکانات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در دسترس گامهای سریعتری را در این زمینه برمیدارند. این روانشناس خاطرنشان میکند: در کشور ما کودکان با نیازهای ویژه که دچار ناتوانیهای شدید هستند جداگانه از کودکان عادی آموزش میبینند. در واقع ورود به اصل بهنجارسازی مستلزم برخورداری از منابع اقتصادی و فرهنگی بیشتری است. ابراهیمپور اظهار میکند: بررسی تحقیقات در زمینه ابعاد مختلف آموزش و پرورش ویژه نشان میدهد که شرایط حاکم بر نظام آموزشی ویژه در شرایط کنونی، نمیتواند پاسخگوی نیازهای انسانی، اجتماعی و آموزشی تمام افراد با نیازهای ویژه باشد. البته با نگاهی به سدههای گذشته و مراحل طی شده در آموزش، دستاوردها و پیشرفتهای ارزشمندی در زمینه مداخله و آموزش بهنگام مشاهده میشود. وی عنوان میکند: با توجه به نیاز کودکان خاص به فراگیرسازی، هنوز نقاط خالی از تلاش وجود دارد. در درجه اول نظام آموزش و پرورش استثنایی ایران در مقایسه با کشورهای پیشرفته، با مشکل فقدان قانون مصرح در حمایت از آموزش و پرورش فراگیر روبرو است. البته در کشور ما، رایگان بودن آموزش و پرورش ویژه و منابع بیمه درمانی، نشاندهنده فهم متناسب از نیازها و حمایتها است. این روانشناس با اشاره به اینکه کشور ما در مقایسه با دیگر نظاهای آموزشی، از قاعده جلوگیری از هزینه های اضافی فاصله دارد و در خصوص برنامهریزی با مشکلات ساختاری مواجه است، ادامه میدهد: الگویابی از نظامهای موفق آموزشی با تاکید بر فرهنگ درونی جامعه، درکنار برنامهریزی صحیح منابع انسانی و مالی، میتواند در اصلاح کمبودهای موجود یاریگر باشد. انتهای پیام/ |