جامعه و شهروند 1397/04/01 |
![]() |
صدای کارگر؛ صدای چرخش صنعت |
زمانی که زندگینامه بزرگان مطالعه میشود، اغلب آنها دارای یک نقطه اشتراک هستند و آن افتخار به داشتن پدری کارگر است. به بیان دیگر، حاصل بزرگشدن بر سفره کارگری بزرگی آفریده است. کارگر از هر نوع و رتبهاش، عامل اصلی حرکت صنعت و اقتصاد یک ملت است. اثبات این مدعا را میتوان در نگرانی کشورهای بزرگ صنعتی از کاهش نیروی کار (یا همان کارگر به زبان ساده) در سالیان آینده جستوجو کرد؛ نگرانیای که بعضا منجر به تغییرات برنامههای سیاسی و حتی ابداع روشهای متنوع سیاستهای مهاجرپذیری میشود. ایران از حیث کمیت نیروی انسانی، یکی از غنیترین کشورها محسوب میشود. این بضاعت عالی با تخصص و دانش بالا نیز ترکیب شده و شرایطی بسیار خوب را برای رشد ایجاد کرده است اما حلقهای که باید میان کارگر و کارفرما ایجاد شود نقطه عطفی است که روزبهروز بر شدت آن افزوده میشود. مطابق آنچه مازلو در هرم انتظاری خود توصیف کرده است هر فرد شاغل به کار از تلاش خود به دنبال یک هدف است اما آنچه در پایینترین طبقه هدف هر کارگر وجود دارد، تأمین نیازهای اولیه و معیشت خواهد بود. به بیان سادهتر، کارگر کار میکند تا بتواند نیازهای اساسی خود مانند تغذیه، مسکن، رفاه خانواده، تحصیل و بهداشت را تهیه کند. شرایط سخت و طاقتفرسای کار فقط به امید کسب حقوق در پایان هر ماه قابل تحمل خواهد بود و زمان تنها برای رسیدن به این هدف است که سپری میشود. بااینحال متأسفانه در این روزها، اعتراضاتی درباره عدم دریافت حقوق به گوش میرسد. برخی کارگران نیز در صنوف مختلف دست به اعتراض و اعتصاب میزنند تا حق خود را که چندینماه است پرداخت نشده مطالبه کنند. در گذشته نهچندان دور جنس اعتراضات کارگری همواره به میزان حقوق، توزیع پاداش، تغییر سبک ارتقا و امثال آن بود، اما برخلاف آنچه رشد مطالبات نامیده میشود، اعتراضات گذشته شیب سقوطی داشته و جای خود را به کفترین حقوق اولیه کارگر (که مطالبه دستمزد باشد) داده است. این تغییر سبک نمیتواند نشان خوبی از توسعه باشد. علت پدیداری این بحران را نه در رکود و نه فشار اقتصادی بلکه در نبود مسیرهای روشن و قانونی برای حمایت از قشر زحمتکش جامعه میتوان یافت. نبود جامعهها، سندیکاها، اتحادیهها، انجمنها و هر دسته دیگری که به صورت سیستماتیک توسط افرادی از همین جنس اداره شود، باعث میشود که برخی کارفرمایان از این ضعف حمایتی استفاده کرده و در برنامهریزی خود، حقوق کارگر را در انتهای لیست بدهی خود ببینند. برایناساس در خوشبینانهترین حالت، پرداخت پول آب و برق دفتر مرکزی شرکت از نان شب کارگر واجبتر خواهد شد. برخی از پیمانکاران، عدم پرداخت دیون توسط دولت را بهانه میکنند. از سوی دیگر در بسیاری از موارد دولت ادعای بدهکاری را مردود میداند، اما کسی بیان نمیکند کارگری که شش ماه است حقوقی دریافت نکرده یا دفترچه بیمهاش به صرف عدم پرداخت حق بیمه تمدید نشده چه راهی برای رفع مشکلات دارد. اگر شکایتی به محاکم قانونی ببرد شاید بتواند حقوق گذشته خود را بگیرد، اما اثرش تبدیل حقوق گذشته به آخرین حقوق است؛ شغل خود را از دست خواهد داد و باید همین داشته بالقوه را به نداشته بالفعل تبدیل کند. در این شرایط، چه کسی از کارگری حمایت میکند که درخواست بحقی دارد. حلقه حمایتی دولت در نبود سازمانهای کارگری کجای این دور تسلسل خواهد بود. اینها دغدغههایی است که باید متولیان امور کار به آن بپردازند. در دورهای که باید از هر زمانی نیاز به همبستگی و تولید داخل احساس میشود و سالیان پیاپی، این حمیت هدف نامگذاری سال قرار میگیرد، متولیان امر بهتر است اگر دغدغهای برای رشد تولید داخل دارند، ابتدا فکری به حال پایه این رشد که همان نیروی کار است بکنند. از مسوولان انتظار میرود درک صحیحی از این دغدغه داشته و با ایجاد یک کانال امن ارتباطی، کارگرانی را که با این بحران دستوپنجه نرم میکنند شناسایی کند، شاید بتوان با رایزنیهای صحیح با کارفرمایان بدهکار از خلا حمایت کاسته شود و پرداخت حقوق کارگران را به ابتدای لیست بدهکاریهای صاحبان کار برگرداند. اعتراضات کارگری، اعتراضات سیاسی نیست که در کشوقوس بحثهای سیاسی حل شود. حل این مشکل یک همت از جنس خواستن و تلاش میخواهد. فرهاد خزائلی |