جامعه و شهروند 1397/02/02 |
![]() |
گزارشی از مرارتهای شغلیِ کارگرانِ نانوایی |
پیام عابدی/ کار در یک نانوایی به علت تماس دائم با گرد و غبار آرد و زبانههای آتش به اندازه کافی سخت است؛ با این حال غیر از «شاطر» شغل ۳ کارگری دیگری که با وی زیر یک سقف کار میکنند، سخت محسوب نمیشود. کارگران چه مطالباتی در این زمینه دارند و چرا به حق خود نرسیدهاند؟ به گزارش نای قلم، شغلی که از هشت هزار سال پیش از میلاد مسیح در مصر باستان «قوت غالب» مردم را تامین میکرد و البته سخت و مشقتبار بود، امروز در ایران همچنان همان وضعیت را دارد. سروکار داشتن با آتش و حرارتِ سیریناپذیر آن قاعدتا کار هرکسی نمیتواند باشد؛ با این حال کارگران خباز خصوصا شاطر (نانپز) ناچار به تماس مسقیم با آن هستند و باید عوارض آن را هم تا آخر عمر در بدن خود میزبانی کنند. اوضاع درباره سه کارگر دیگری هم که زیر یک سقف با شاطر با کار میکنند، چندان بهتر نیست. همگی آنها ناچار هستند که ۱۶ ساعت (۶ صبح تا ۱۰ شب) از روز را سرپا باشند و مرارتها را تحمل کنند و بعضا برخوردهای ناشایست برخی از مشتریان را. با همه اینها در اکثر استانهای کشور تنها شغل شاطر را در ردیف مشاغل سختوزیانآور قرار دادهاند و شغل پیشکار (کارگری که نان را از تنور بیرون میآورد)، خمیرگیر (کارگری که خمیر را چانه میزند) و وابر (کارگری که خمیر را پهن میکند) را سخت نشناختهاند. البته استثنائاتی همچون استان اصفهان وجود دارند که با پیگیری انجمن صنفی کارگران خباز این استان؛ هر ۴ شغلی که کارگران خباز در آن کار میکنند را در ردیف مشاغل سخت قرار دادهاند. در آییننامه مشاغل سختوزیانآور مصوب ۲۹ آذر سال ۱۳۷۹ به مشاغلی سخت گفته میشود که در آنها عوامل فیزیکی، شیمیایی، مکانیکی و بیولوژیکی محیط کار، غیراستاندارد بوده و در اثر اشتغال کارگر تنشی به مراتب بالاتر از ظرفیتهای طبیعی (جسمی و روانی) در وی ایجاد میکنند که نتیجه آن بیماریهای شغلی و عوارض ناشی از آن است. البته مشاغل سخت به دو دسته ماهیتی و محیطی تقسیمبندی میشوند. سختیوزیان آور دسته دوم را میتوان حذف نمود اما سختی کار دسته اول را صرفا میتوان با به بهکارگیری تدابیر لازم کاهش داد و بهصورت کلی قابل حذف نیست. به هر روی کارگران مشاغلی که شامل دسته دوم میشوند، میتوانند با ۲۰ سال بیمهپردازی مستمر یا ۲۵ سال بیمهپردازی متناوب بدون شرط سنی بازنشست شوند. مشکل یکی و دو تا نیست اما مشکل کارگران خباز یکی و دو نیست؛ علاوه بر اینکه سازمان تامین اجتماعی مشاغل پیشکار، خمیرگیر و وابر را سخت نمیشناسد، جفای دیگری هم از سمت کارفرمایان به آنها میشود: آنها کارگران خود را بیمه نمیکنند یا بهصورت مرتب برای آنها لیست بیمه رد نمیکنند؛ در نتیجه حتی اگر شغل آنها از نظر سازمان تامین اجتماعی در ردیف مشاغل سخت قرار گیرد؛ بدون برخورداری از بیمه پایه سازمان تامین اجتماعی، بهصورت کلی بازنشستگی برای آنها به یک رویای دستنیافتنی تبدیل میشود؛ در نتیجه نمیتوان این دو را از هم جدا دید. به همه اینها بیماریهای خانمانسوز و پرهزینه که کمترینشان انواع سرطانهای پوستی و کبد است و منتظر عنایت دستگاههای مربوطه و کارفرمایان متخلف به کارگران خباز نمیشوند و بدن کارگران شاغل در خبازی را مورد حمله قرار میدهند و ضعیف میکنند را باید اضافه کرد. همین حالا هزاران کارگر خباز با همین وضعیت در ۱۱ هزار کارگاه خبازی کشور وجود دارند که تقریبا از قرار گرفتن مشاغلشان در ردیف مشاغل سخت ناامید شده و پیگیریهای انجمنهای صنفی کارگری خباز استانهایشان به این منظور به هیچ نتیجهای نرسیده است. سوءاستفاده همیشگی و بازی دو سر باخت رمضان محمدولی کارگر خبازی که چند سالی است بازنشسته شده است، درباره مرارتهایی که یک کارگر در این شغل باید به جان بخرد میگوید: ابتدا باید بگویم که خودم سالها پیگیر بازنشستگی با قانون مشاغل سختوزیان آور بودم؛ اما مشمول آن نشدم؛ البته حتی اگر مشمول هم میشدم از آنجا که کارفرمایانی که با آنها در تمام این سالها سر و کار داشتم؛ لیست بیمهای خود را به موقع و صحیح رد نمیکردند و اسم منِ کارگر را با وجود الزام قانونی در آن نمیگنجاندند؛ بازنشستگی با استفاده از این قانون برایم عملا ممکن نمیشد؛ نوعی سوءاستفاده همیشگی و بازی دو سر باخت برای منِ کارگر. به گفتهی محمدولی، یک کارگر خباز فارغ از اینکه چه کاری انجام میدهد باید زودتر از همه در ساعت پنج صبح از خواب بیدار شود و شب هم دیرتر از همه به خانه برگردد. وی میافزاید: البته کارگران خباز که مثلا از شهرستانهای دور به خبازیهای مستقر در شهرها میآیند، شب را در محل کار خود صبح میکنند، چون که خانه رفتن و استراحت کردن عملا در این شرایط معنایی ندارد؛ چراکه کارگر باید شش صبح کارش را شروع کند. از طرفی برخلاف کارهای دیگر که فرد در محل کارش است اما کاری برای انجام دادن ندارد، کارگر خباز به غیر از ساعتهای استراحتی که از قبل با کارفرما توافق کرده، باید بیوقفه کار بکند و این یعنی اینکه خانواده و دوست را کم کم فراموش کند و با کارش زندگی کند. وی، بیماریهای شغلی را اولین آفت گره خوردن کار و زندگی میداند و به تجربه خود اشاره میکند: من روی هر نان ده تا دنده میزدم و هر روز این کار را روی سه هزار نانی که پخت میکردیم انجام میدادم. شب که خانه میرفتم دیگر دست مرا همراهی نمیکرد و نمیتوانستم آن را بالا بیاورم و چیزی را بگیرم و این یعنی اینکه دستم از کار میافتاد. همین حالا هم با آرتروز مزمن زندگی میکنم البته این تنها و آخرین عوارض این کار در بدن من نبود. از اینجا به بعد این کارگر بازنشسته از سروکله زدن با آتش و مضرات آن سخن میگوید؛ از استرسی که حرارت آتش به جان کارگران میاندازد و آنها در جوانی به پیری زودرس مبتلا میکند. همین ۴۵ درصد استرس گرمایی هم برای یک شاطر که در یک نانوایی ماشینی کار میکند، زیاد است. امری که موجب شده سازمان تامین اجتماعی در برقراری سختی کار میان شاطر در نانوایی سنتی و نانوایی ماشینی تفاوتی قائل نشود؛ اما قرار نیست که گرما و استرس ناشی از آن که شیره جان را میکشد، تنها شاطر را بیازارد و «پیشکار» که نان را از تنور درمیآورد، هم از عوارض تماس با آن محروم نمیشود! این کارگر بازنشسته میافزاید: این حرارت؛ آتش پیری زودرس و سفیدی مو را با خودش میآورد. چشم کارگر را آرام آرام خشک میکند و در روزهای گرم تابستان خصوصا در شهرستانهای گرمسیر، چشمها را تبدیل به یک کاسه خون میکند. این چشم دیگر چشم بشو نیست چراکه تا آخر عمر ناخواسته از آن اشک جاری میشود. چهره خود من همیشه علائم سوختگی داشت. همین حالا اگر به چهره یک کارگر خباز نگاه کنید گونههای سوخته و قرمز دارد. شما البته به همه این مواردی که گفتم کاهش تعداد کارگران یک نانوایی را هم اضافه کنید، کاهش تعداد کارگران از ۷ نفر و ۴ نفر به یک نفر و دو نفر. حالا همه بار کار بر دوش تعداد کارگران کمتری میافتد. مثلا در لواشیها به تازگی تعداد کارگر یک نفر شده است؛ این یعنی اینکه یک نفر باید هم پای تنور بیایستد و هم اینکه خمیر را چانهگیری و پهن کند؛ این یعنی کار بیشتر و بیماریهای بیشتر. به گفته پزشکان متخصص کبد و امراضِ داخلی، مصرف آب یخ بیش از اندازه موجب ایجاد و گسترش سلولهای جهش یافته (سرطانی) در کبد و معده میشود؛ امری که غالبا برای کارگران نانواییها اتفاق میافتد. آنها در تماس مداوم با گرما ناچار به استفاده از آب یخ هستند. محمدولی به همین مساله اشاره میکند و میافزاید: همه کارگران خباز مشکل کبدی دارند. از آنجا که محیط کار آنها به گونهای نیست که بتوانند در طول روزهای گرم تابستان کولر روشن کنند، مجبور هستند که آب یخ مصرف کنند، آب یخ هم به دستگاه گوارش آنها آسیب جدی میزند و این مساله حالا برای همه آنها دردسر شده است؛ آنهم وقتی که بسیاری از آنها بیمه نیستند و صفر تا صد هزینههای درمان بر دوش خودشان است؛ لذا کارگران نانواییها از همه لحاظ محروم هستند. تاکید این فعال صنفی کارگری و کارگر سابق بر این امر که کارفرمایان خبازیها بر کارگران جفا میکنند؛ در شرایطی است که بسیاری از کارگاههای خبازی در دست مستاجر است؛ یعنی کسی که مغازه را از صاحب اصلی آن اجاره کرده است؛ مستاجرین اتفاقا رقمهای بالایی را بسته به محل کارگاه به عنوان اجاره بها میپردازند. با این حال فعالان صنفی کارگران خباز از اینکه شرایط کار کارگران همچنان طاقتفرساست و هزینهای برای سلامت بهداشت محیط کار آنها نمیشود، گلایهمند هستند. مطابق ماده ۹۲ قانون کار «کلیه واحدهای موضوع ماده ۸۵ قانون این قانون که شاغلین آنها در معرض بروز بیماریهای ناشی از کار قرار دارند، باید برای همه افراد مذکور پرونده پزشکی تشکیل دهند و حداقل سالی یک بار توسط مراکز بهداشتی – درمانی از آنها معاینه و آزمایشهای لازم را به عمل آورند و نتیجه را در پرونده مربوطه ضبط نمایند.» در تبصره یک این ماده قانون هم تاکید شده است که درصورتیکه کارگر بیمار تشخیص داده شود کارفرما مکلف است که بدون کاستن از مزد کارگر، قسمت مناسبی را متناسب با حال وی برایش پیدا کند، تا کارگر بیکار نشود. در تبصره دو آمده است که در صورت وجود کارگر بیمار، که بیماریاش مربوط به محیط کار باشد، بازرسان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مکلف به بازدید و تایید مجدد شرایط فنی و بهداشت و ایمنی کار خواهند بود. اما آیا ماده ۹۱ قانون کار توسط کارفرمایان اجرایی میشود؟ محمدولی در پاسخ به این پرسش میگوید: نه! مستاجر کارگاه هرگز چنین کاری برای کارگران خود نمیکند. از آنجا که درآمد نانواییها به مانند گذشته نیست، تنها کاهش هزینهها در دستور کار قرار دارد؛ به گونهای که به تازگی بسیاری از کارفرمایان برای اینکه به کارگر حقوق و دستمزد ندهند و برای بیمه کردنش هزینه نکنند، خودشان آستینها را بالا زدهاند و کار میکنند. در نتیجه تشکیل پرونده پزشکی برای کارگر و هزینه کردن برای معاینه سالیانه وی در چنین شرایطی عملا بیمعنی است. اصلا خیلی از این مستاجران یک بار هم قانون کار را نخواندهاند که حقوق متقابل کارگر و کارفرما را بشناسند و فقط میدانند اگر کارگر را بیمه نکنند سروکارشان با سازمان تامین اجتماعی است؛ که البته آن را هم یا اجرا نمیکنند یا به درستی اجرایی نمیکنند. به هر صورت سر کارگر بیکلاه مانده است. وی تاکید دارد که کارگران خباز نمایندگان دلسوزی که پیگیر تعلق گرفتن سختی کار به تمام کارگران خباز بشوند را ندارند و آنها که در حال حاضر خود را نماینده کارگران در چانهزنی با کارفرمایان خباز معرفی کردهاند، عملا یک روز هم کارگری نکردهاند و همین عامل موجب شده است که کارگران همچنان شاهد عدم افزایش دستمزد، نداشتن امنیت شغلی و تعلق نگرفتن سختی کار باشند. لزوم اجرای ماده ۹۱ و ۵۲ قانون کار با درنظر گرفتن همه این موارد، شرایطِ کارِ کارگران خباز همانند سایر کارگرانی که در مشاغل سخت کار میکنند (آنهایی که با تنور، مواد شیمیایی، گرد وغبار و سایرآلایندههای محیطی) سروکار دارند، به معنای واقعی کلمه «غیرقابل تحمل» است. طبیعتا این امر اقتضا میکند که نهادهایی که بر شرایط کار آنها نظارت میکنند؛ اقداماتی موثر و راهگشا برای کاهش آلام آنها اقتضا کنند. این حرف به معنای اجرای قوانین حمایتی موجود (ماده ۹۱ قانون کار و تبصرههای آن) است. حتی ماده ۵۲ قانون کار که ذکر کرده است که در کارهای سختوزیان آور ساعات کار نباید از شش ساعت در روز و ۳۶ ساعت در هفته تجاوز نماید برای «شاطر» که شغلش سخت شناخته شده است؛ اجرایی نمیشود و همانطور که گفته شد، یک شاطر روزی ۱۶ ساعت کار میکند. اینکه مرتب در سالهای گذشته و به مناسبتهای مختلف ازجمله هفته کارگر گفته شود «کارگر بودن یک افتخار است» درست؛ اما نباید کارگر را بدون حمایتهای قانونی در مسیر افتخار کردن به حال خود رها کرد؛ آنهم کارگرانی که با گرد نشسته آرد بر ریههای خود سر و کار دارند و زبانههای آتش! انتهای پیام/ |