جامعه و شهروند

1396/04/07

لاله‌های خفته، زخم‌های سرباز کرده

 

هفت سال پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، صدام حسین، رئیس جمهور  وقت این کشور که می دید فاصله ای با شکست ندارد، فرمان حمله شیمیایی به سردشت، واقع در استان آذربایجان غربی را صادر کرد. صدام در شرایطی دست به این تهاجم ضد بشری زد که طبق کنوانسیون ژنو در سال ۱۹۲۵، استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی کشتار جمعی در جنگ‌ها ممنوع اعلام شده بود. در آستانه روز جهانی مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی و سالروز حمله شیمیایی به سردشت، پای درد دل مصدومان این حادثه تلخ نشستیم و از دردهایشان شنیدیم؛ دردهایی که هنوز کهنه نشده است.

هشتم تیر ماه سال ۱۳۶۶ را مردم سردشت و همه ایرانیان فراموش نکرده و نمی کنند. ساعت از چهار بعد از ظهر گذشته و آفتاب تند و تیز تابستانی جای خود را به خنکای عصرگاهی داده بود. ناگهان با صدای غرش گوشخراش موتور هواپیما که از دور بلند شد، همه سر برگرداندند به سمت آسمان. می دانستند قرار است چه اتفاقی بیفتد. باز هم بمباران، باز هم خرابی، باز هم شهید یا مجروح شدن پدر و مادر، خواهر و برادر یا فامیل و دوستان نزدیک شان. بمب افکن های عراقی چیزی نمانده بود به شهر برسند. همه دنبال جان پناهی بودند تا پس از اتمام بمباران به داد زخمی هایی برسند که فرصت نکرده بودند خود را به جای امنی برسانند، اما آن روز و آن بمب‌افکنی متفاوت از همیشه بود.

 جلال الدین حسن پور ۵۲ ساله یکی از سردشتی هایی است که روز حادثه در مغازه اش بود و با چشم هایش بمب افکن های عراقی را دنبال می کرد که در آسمان آبی سردشت جولان می دادند.
او  در مورد روز حادثه توضیح می دهد: بعضی از مردم که جان پناهی پیدا نکرده بودند، داخل جوی های آب پریدند که ناگهان چند  بمب به نقاط مختلف شهر اصابت کرد. شرایط وحشتناکی بود. صدای جیغ و گریه زن ها و بچه ها یک لحظه قطع نمی شد. به  سرعت به سمت چهار راهی که عراقی ها بمب زده بودند دویدم تا به مصدومان کمک کنم. وقتی رسیدم دیدم یک ماشین متعلق به سپاه، دارد شعله های آتشین بمب را خاموش می کند. 

جلال الدین می گوید: هنوز هیچکس نمی دانست چه اتفاقی افتاده و خبر نداشتند بمب هایی که روی سرشان آوار شده با بمب های دیگر فرق دارد. بمباران که تمام شد، یکی از دوستان پدرم آمد و با خوشحالی گفت : کاک علی، خدا را شکر این بار هم از مرگ جان سالم به دربردیم. خیلی ها خوشحال بودند که بمباران این دفعه کشته و زخمی زیادی روی دست شهر نگذاشته است. کمی بعد اما  ولوله عجیبی به راه افتاد. بوی سیر گندیده ای که همه جا پخش شده بود، راه نفس همه را بست. نفس کشیدن سخت شده بود. خیلی ها حال شان بد شد و گاو و گوسفند، مرغ و خروس و حتی پرندگان روی درختان جا به جا افتادند و مُردند.

او ادامه می دهد: بعضی ها که فهمیده بودند عراق بمب  شیمیایی زده است، داد می زدند و می گفتند «شیمیایی زدن» ، «شیمیایی زدن». مردم گریه می کردند و بچه های شان را صدا می کردند. تعدادی از مردم به حوضچه آب یکی از مساجد هجوم بردند و روی خودشان مدام آب می ریختند. عده ای هم به سمت بلندی ها رفتند تا از دود بمب ها نجات پیدا کنند.  بعضی هم فکر می کردند اگر دستمال مرطوب بگیرند روی صورت شان، گاز خردل روی شان اثر نمی کند، اما فایده نداشت.

رفتار اشتباه بعضی از مردم در مواجهه با بمب شیمیایی هم به گفته جلال الدین باعث شد آمار مجروحان شیمیایی بالا برود. برخی از اهالی پس از بمباران از روی کنجکاوی رفتند به محل اصابت بمب ها تا ببینند اوضاع از چه قرار است. کسی نبود منطقه را ببندد و مانع از تردد مردم شود. بعضی ها هم که می خواستند به مجروحان کمک کنند، نمی دانستند که نباید به مصدومان شیمیایی دست بزنند. همین باعث شد تا تعداد مجروحان شیمیایی افزایش پیدا کند. 

اثرات گاز خردل چند ساعت بعد خودش را نشان می دهد و به همین دلیل در ابتدای وقوع حادثه تلفات زیادی نداشتیم، اما بعد که پوست مصدومان شیمیایی تاول زد و دچار سوزش چشم شدند، تازه فهمیدند چه فاجعه ای رخ داده است. پس از آن مجروحان را به بیمارستان های شهرهای مختلف اعزام کردند.

چند ساعت بعد از انفجار بمب های شیمیایی، جلال الدین احساس کرد چشمانش می سوزند. گذاشت به حساب این که  در مغازه اش جوشکاری کرده بود. اما وقتی تاول های زرد رنگ پوستش یکی یکی بالا آمدند و سوزش چشم هایش بیشتر شد، متوجه شد خودش هم به گاز خردل آلوده شده است:« فکر می کردم می توانم درد را تحمل کنم، اما هر چه کردم نشد و به بیمارستان سردشت رفتم. در بیمارستان خانمی بود که به شدت ترسیده بود و مدام از دکتر می پرسید کور می شوم؟ این را که گفت، وحشت کردم و فکر می کردم من هم کور می شوم. دکتر از بعد معاینه ام گفت که عینک بزنم مشکلم حل می شود، اما حتما باید اشک مصنوعی در چشمانم بریزم. با این که ۳۰ سال از حمله شیمیایی به سردشت می گذرد، اما هنوز هم درگیر عوارض اسشتمام گاز خردل هستم.» 

گاز خردل جسم و روحم را نابود کرد

عمران نیکدوست هم یکی دیگر از قربانیان بمباران شیمیایی سر دشت است. ۳۳ سال بیشتر ندارد، اما ۳۱ سالش را به قول خودش فقط درد کشیده. موقعی که سردشت را با بمب شیمیایی زدند، عمران فقط دو سال داشت و چیزی از آن زمان یادش نمی آید. او در این جنایت، ۱۲ تن از اعضای خانواده اش را از دست داد.

گاز خردل با او همان کرد که با بقیه سردشتی ها. چشم و پوست و ریه های او هم درگیر است و قرار است پیوند ریه شود. حرف زدن برایش سخت است و هر دو، سه دقیقه یک بار به شدت سرفه می کند.

کلماتش را قوی ادا نمی کند و معلوم است درد می کشد. او در مورد اثرات گاز خردل می گوید:« گاز خردل روی همه چیز تاثیر گذاشت. محیط زیست، آدم ها وحتی جنین داخل شکم مادر. از وقتی شیمیایی زدند، آمار سقط جنین هم در این منطقه بالا رفت.

عمران می گوید: بجز مشکلاتی که در ریه، چشم، پوست، گوارش و اعصاب دارم، سیستم ایمنی بدنم هم در اثر مصرف دراز مدت آنتی بیوتیک ضعیف شده و به خاطر مصرف کورتون های خوراکی، تزریقی و اسپری، دچار پوکی استخوان شده ام.  در هوای سرد، تند تند سرما می خورم و چهار ماه از فصول سرد را نمی توانم از خانه بیرون بیایم. در هوای گرم هم حال و روزم خوب نیست. خونریزی می کنم و حالم خراب می شود.

گاز خردل فقط جسم عمران را نابود نکرده، به قول خودش «را نابود نکرد و روی کل زندگی ام تاثیر گذاشت. با این که ازدواج کرده ام و یک پسر سه ساله دارم، اما نمی توانم مثل یک همسر و پدر سالم به همسر و فرزندم رسیدگی کنم. محبت کنم و توجه داشته باشم. نمی توانم به مجلس ختم بروم، نمی توانم به عروسی بروم. از همه تلخ تر این که چون عوارض شیمیایی روی بدن مان معلوم نیست، مردم نمی دانند با آدم هایی مثل من چطور برخورد کنند، چون در ظاهر، سالم به نظر می رسیم.

گاهی خودم را که جای خانواده ام می گذارم، می بینم زندگی با یک فرد شیمیایی چقدر می تواند سخت باشد. اگر اکسیژن کمتر بزنم، جسمم آسیب می بیند، اما اگر جلوی چشم آن ها اکسیژن بزنم، ضربات روحی شدیدی به آن ها وارد خواهد شد. هر چند همسرم همیشه در اوج محبت و صداقت با من زندگی کرده است.»

عمران از پاکیزه و استاندارد نبودن فضای شهری متناسب با وضعیت جسمی جانبازان شیمیایی نیز گله مند است و می گوید: دسترسی نداشتن به امکانات و استاندارد سازی محیط شهری، زندگی را واقعا برای جانبازان شیمیایی  این منطقه دشوار کرده است. همچنین دسترسی ما به پزشکان متخصص در حوزه ریه، پوست، چشم، گوارش و اعصاب و روان هم محدود است.
سرفه ای دنباله دار امانش را می بُرد و نمی گذارد حرف هایش را تمام کند. با ته مانده صدای بی رمقی که برایش باقی مانده ادامه می دهد: نا شکری نمی کنم و خدا را به دلیل نعمت هایی که به من ارزانی داشته، شکر می کنم، اما از او می خواهم تقاص آه و ناله و دردهای مان را از ظالمان و جنایتکارانی بستاند که این بلا را بر سر سردشتی ها آورده اند. ای کاش موزه ای بود تا صدای زجرهای مان را به گوش جهانیان برساند.

عمران می گوید: از شما اهالی رسانه هم انتظار داریم که ما را از یاد نبرید. سردشت منتظر همفکری و همدردی شماست تا در مورد حق و حقوق معنوی و مادی جانبازان شیمیایی، آثار مخرب زیست محیطی  و ماندگاری گاز خردل در محیط و شهرهایی که هدف اصابت بمب های شیمیایی قرار گرفته اند، تحقیق کنید تا ظالمان دیگر جرات انجام چنین اقدامات غیر انسانی را به خود ندهند. آروزیم این است که دیگر هیچ کودکی به خاطر زیاده طلبی های ظالمان ستگر،  مثل من بی کس و تنها نشود و در جهان صلح و خوشی برقرار باشد.

چشم امید جانبازان شیمیایی به یاری دولت

عثمان مزین، حقوقدان و دبیر کمیته حقوقی انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت که خود سال هاست رنج عوارض ناشی از استشمام گاز خردل را به دوش می کشد، در مورد وضعیت جسمی و رنج های جانبازان شیمیایی حرف های زیادی برای گفتن دارد. او گله می کند که آن طور که باید و شاید به مصائب جسمی و روحی مجروحان این حادثه عظیم رسیدگی نشده است ، این گفتگو را در ادامه می خوانید.

آقای مزین! آماری از جانبازان شیمیایی سردشت در اختیار دارید؟ این افراد در چه مناطقی بیشتر تحت تاثیر گاز خردل قرار گرفتنه اند؟

طبق برآوردها، هشت هزار نفر از مردم سردشت شیمیایی شده اند، اما بنیاد شهید تنها ۱۴۰۰ نفر یعنی ۲۰ درصد افراد را به عنوان جانباز شیمیایی شناسایی کرده است. در مورد مناطق شیمیایی نیز، رژیم بعثی عراق مناطق مسکونی و غیر نظامی مثل نژمار، آلوت، بالک، قلعه جی مریوان، پاوه، روستای زرده کرمانشاه، منطقه حاج عمران پیرانشهر و مناطق اطراف اشنویه را هدف اصابت بمب های شیمیایی قرار داد. در واقع بیشترین آسیب های ناشی از بمب های شیمیایی را استان های آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه متحمل شدند.

تکلیف آنهایی که صدمه دیده اند و تحت پوشش نهادهای حمایتی نیستند، چیست؟

آن زمان خیلی از افرادی که شیمیایی شده بودند، به مراکز درمانی مراجعه نکردند و به همین دلیل برای شان پرونده ای تشکیل نشد. از سال ۸۰ به بعد که کمیسیون تعیین درصد جانبازی تشکیل شد، بعضی از مصدومان را معاینه کردند و گفتند مشکل ندارید و سالم هستید.

چون تایید افراد به عنوان جانباز شیمیایی هزینه های مالی برای دولت فراهم می کند. بنابراین چاره کار را در این دیده اند که به مجروحان شیمیایی درصد داده نشود تا دولت هم به مشکل مالی برنخورد. البتهبرای تعیین درصد جانبازی هم مجروحان هزینه های زیادی را باید بابت انجام آزمایش های مختلف می پردازند.

چه نوع آزمایش هایی؟

آزمایش آسم، خون، چشم، پوست و ریه تا بر اساس آن ها میزان جانبازی مشخص شود. چون مصدومیت مردم سردشت در اثر استنشاق گاز خردل بوده است. گاز خردل باعث کشتار فوری نمی شود و به تدریج فرد را از بین می برد. مجروحان شیمیایی شاید ظاهر سالمی داشته باشند، اما از درون دچار مشکلات متعدد تنفسی، پوستی، خس خس سینه و آب ریزش چشم هستند.

معمولا برخی داروهایی که برای جانبازان شیمیایی تجویز می شوند، وجود ندارند. خیلی از داروهایی که در مراکز درمانی تجویز می شوند نیز تنها دردهای آنان را تسکین می دهد و این یعنی مرگ تدریجی مصدومان شیمیایی.

هزینه های جاری زندگی شان را چطور می پردازند؟

در صورتی که به عنوان جانباز شناسایی شده باشند، علاوه بر یارانه، مقرری ماهانه ای نیز برای آنان در نظر گرفته می شود که تا حدودی کمبودهای زندگی را برطرف می کند، اما کافی نیست. آنهایی هم که درصد جانبازی برایشان تعیین نشده است، زندگی به سختی می گذرد. 

انجمن دفاع از مصدومان جانبازان شیمیایی چه اقدامی برای مطالبات آنان انجام داده است؟

این انجمن یک سازمان مردم نهاد است و  قدرت اجرایی چندانی ندارد، اما در این سه دهه، اقدامات فراوانی برای احقاق حقوق آن ها صورت گرفت. در حالی که تعداد افراد شناسایی شده شیمیایی فقط ۴۰۰ نفر بود، با پیگیری های مستمر این رقم را به ۱۴۰۰ نفر رساندیم. مشکل عمده مصدومان شیمیایی این است که کمیسیون تعیین درصد آن طور که باید همکاری نمی کند و شاید فرد سال ها در انتظار باید  بماند تا بتواند در کمیسیون تعیین درصد شرکت کند.

پس از شرکت در کمیسیون تعیین درصد نیز ممکن است درصد جانبازی او زیر ۲۵ درصد تشخیص داده شود که در این صورت به عنوان جانباز شیمیایی شناسایی نمی شوند و نمی توانند از مقرری ماهانه، مزایای استخدامی و وام بنیاد شهید بهره مند شوند.

در سطح بین الملل چطور؟ شکایت ایران به جایی رسید؟

با جمع آوری اسناد و مدارک لازم و ارائه آن به دادگاه جزایی شهر لاهه هلند، ثابت شد که جنایت جنگی بر علیه مردم سردشت رخ داده است. همچنین مشخص شد تمام معامله های مربوط به قراردادهای خرید و فروش مواد اولیه برای تولید تسلیحات شیمیایی در زمانی منعقد شده که ممنوعیت بین المللی برای  فروش سلاح های شیمیایی به کشور عراق وجود داشته است. بنابراین می توان گفت که برخی کشورها و کمپانی ها، قانون منع فروش سلاح های شیمیایی به عراق را زیر پا گذاشته اند و باید در قبال جنایت انجام شده، پاسخگو باشند.

« فرانس فان آنرات» دلال تبعه هلند که در  طول سال های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۸، حدود ۱۱۰۰ تن ماده شیمیایی TDG برای تولید گاز خردل به عراق صادر کرد نیز مجرم شناحته شده و در سال ۲۰۰۵ به ۱۵ سال حبس محکوم شد. با توجه به مشارکت فان آنرات در جنایت جنگی و پشیمان نبودن او از انتقال مواد شیمیایی به عراق، دادگاه تجدید نظر لاهه هلند در سال ۲۰۰۷  با تایید دادگاه بدوی، حکم زندان او را به ۱۷ سال افزایش داد.

انتظار شما برای بهبود شرایط این جانبازان شیمیایی چیست؟

بعضی از مصدومان شیمیایی بیش از ۳۰ سال است که با عوارض سخت گازهای شیمیایی زندگی می کنند و قدرت زندگی استاندارد را از دست داده اند. به حدی که حتی توانایی بالا رفتن از چند پله را هم ندارند و عصبی و گوشه گیر هستند. رسانه ها همچون گذشته می توانند مسئولان را از درد و رنجی که جانبازان شیمیایی متحمل می شوند، آگاه کنند تا قدم های مثمر ثمرتری برای بهبود شرایط زندگی آن ها برداشته شود. بسیاری از آن ها هنوز به عنوان جانباز شیمیایی شناسایی نشده اند و به امکانات مناسب درمانی دسترسی ندارند.

انتهای پیام/



دانلود فایل word