جامعه و شهروند 1396/01/01 |
![]() |
بهار فرصتی مناسب برای تغییرات درونی |
تغییر فصل باید با تغییر بدن و مغز همراه باشد که ما از آن به عنوان بدنآگاهی یاد میکنیم. البته بدن آگاهی با آگاهی فرق دارد و از آن برتر است. ما در طبیعت زاده شدیم و نسلهای قبلی ما نیز در زمین خاکی زندگی کردند و بعد شهرنشین شدند. ما بخشی از طبیعت را به وسیله صنعتزدگی و شهرنشینی از دست دادیم، اما طبیعت هنوز تحمل دارد و با وجود تخریبها همچنان خود را ترمیم میکند. برای مثال بهرغم تمام خرابیهایی که بشر در کره زمین ایجاد میکند طبیعت دوباره با آمدن بهار نویدی به انسانها میدهد. فصل بهار در ایران سنت بسیار مهمی است که با تغییرات همراه است، اما این تغییرات بیشتر بیرونی است. برای مثال خانهتکانی، دید و بازدید، مسافرت و سنتهای دیگر بهار بسیار خوب است و باید ادامه هم داشته باشد، اما در مسافرت نباید طبیعت را تخریب کنیم. درواقع مسافرت باید آشتی بیشتر با طبیعت باشد، ولی امروزه با تخریب محیط زیست نسلهای آینده غرامت سنگینی را خواهند پرداخت، همانطور که اکنون با پدیده ریزگردها مواجه شدهایم. مهمترین مساله از دیدگاه من در آستانه نوروز رابطه ساختار و رفتار است. باید تغییرات بیشتر درون جمجمه اتفاق بیفتد. همانقدر که مهم است در شروع سال جدید وضع ظاهر زندگی روزمره را تغییر دهیم باید از نظر درونی هم در خود تغییراتی را ایجاد کنیم، اما به آن توجهی نمیشود. درواقع باید دروننگری، بازنگری، شوق تغییر، خانهتکانی عصبی و داخل جمجمه نیز اتفاق بیفتد که ما آن را فراموش کردهایم. بیرون ما تغییر پیدا میکند، ولی در درون ما همان پوسیدگی، زنگزدگی و رسوبزدگی گذشته باقی میماند. بهار و سنت نوروز بهانه و فرصت خوبی است که نباید آن را از دست بدهیم. این در حالی است که در زندگی بسیاری از فرصتها به بحران تبدیل میشوند، اما باید سعی کنیم بحرانها را به فرصتها تبدیل کنیم. درواقع طبیعت به ما ندا میدهد و پردازش اطلاعات در آن فراتر از خانه است، یعنی باید در درون هم با خودمان آشتی کنیم و به دنبال نوآوری در درون باشیم. نباید تغییر نگرش درون خود را فراموش کنیم و دائما در حال نقد خود باشیم تا ارتقا یابیم. از این رو بهار باید با تفکر انتقادی و زیباییشناسی همراه باشد. برای مثال وقتی ما جایی را تمیز میکنیم، یعنی آنجا را نقد میکنیم. اگر چیزی پوسیده است و آن را دور میاندازیم، یعنی آن را نقد کردهایم. تفکر انتقادی باید به افراد بهویژه نسل جوان که آینده برای آنهاست آموزش داده شود. باید برای نسل آینده شرایطی را ایجاد کنیم که آنها هم بهار را با شادی، تغییر و نوآوری دنبال کنند. شادی تکثیرنشده، اندوه میشود طبیعت زیباست، ولی شاید زیباییشناسی در مقابل کالازدگی و ازخودبیگانگی انسان کمرنگ شده باشد. باید در مقابل هوسها، چشم و همچشمیها، آسیب رساندن به دیگران و... مقاوم باشیم و حسابرسی کنیم، همانطور که زمان خانهتکانی چیزهایی را دور میریزیم باید آشغالزدایی درون جمجمه هم اتفاق بیفتد. برای مثال در ایام نوروز از شادی میگویند و تلویزیون هم دائما آهنگ شاد پخش میکند، ولی قبول کنیم که اگر شادی سنجیده نشود معنی خود را از دست میدهد. به عبارت دیگر شادی تکثیرنشده به اندوه بدل میشود. ما در جمع زندگی میکنیم و ارتباطات درونفردی داریم. به مسافرت میرویم، خرید میکنیم و به طبیعت رو میآوریم، اما اگر گوشهای تنها بخندیم میگویند دیوانه شده است، ولی وقتی با دیگران میخندیم میگویند با هم در ارتباط هستند. از سوی دیگر، عید در سنت ما از قدیم بوده است، اما با یک نوستالژی همراه شده است، چرا که اکنون آیینهایی که پدر بزرگهای ما در نوروز انجام میدادند کمرنگتر شده است. باید تغییر ایجاد کنیم و فرصتها را از دست ندهیم، چون همانطور که تغییر بیرونی مهم است و با صیقل دادن محیط همراه است باید تغییر درونی هم به موازات آن انجام شود. از این رو باید تغیییرات درونی و بیرونی مانند ریل قطار باشند، چون اگر فقط بیرون انسان تغییر پیدا کند و در درون اتفاقی نیفتد مقوله عید زیر سوال میرود. بـــــرخــورد مناسب با طبیعــــت در گرو انساندوستی عید روزی است که در آن اثری از ظلم نباشد و به این ترتیب اگر زندگی ارزیابی نشود چنین مناسبتهایی بیفایده است. برای مثال، من نمیتوانم فراموش کنم که امسال ساختمان پلاسکو فروریخت، چراکه نتوانستیم از تاریخ گذشته یاد بگیریم که میتوان از موارد قابل پیشبینی، پیشگیری کرد. اگر تمامی این مسائل رعایت شود آن وقت هر روز عید خواهد بود. با وجود این، فصل بهار گذراست و آگاهی برتر یا حافظه زیستشده باعث میشود که شکرگزار باشیم، چرا که با وجود کمبودها دوباره از طبیعت این پیام را دریافت میکنیم که باید درون ما هم تغییر پیدا کند. از سوی دیگر، زمانی میتوانیم این تغییر را در ارتباطات با دیگران بهویژه جامعه تبریک بگوییم که در ترافیک تغییر ایجاد شده باشد، وظیفه شهروندی نیز رعایت شده و از ماشین زباله به بیرون پرتاب نشود. به عبارت دیگر آشتی با طبیعت ضروری است، چون طبیعت دگرگونی را در زندگی به ما یاد داده است. درواقع تغییر فقط در خرید کردن نیست. ظاهر را نباید با باطن اشتباه گرفت. انسان کالا نیست و قرار نیست که فقط مصرف کند و مصرف شود، رفع نیازها ضروری است، ولی نباید اجازه دهیم که وزن نیازهای کاذب بیشتر از نیازهای ضروری شود. برای مثال، باید خانوادهها ببینند که چه نیازهایی در خانه ضروری است و نیازهای کاذب را در درجه دوم و سوم قرار دهند. من نمیگویم رفع نیازهای فردی و خانوادگی اصلا نباشد، ولی باید علاوه بر نیازهای خود به نیازهای دیگران هم توجه کرد. ما باید درد دیگران را بفهمیم. برای مثال باید بدانیم که خانواده آتشنشانان حادثه پلاسکو در چه شرایطی هستند و این مساله قدم اول در انسان شدن و انساندوستی است که برخورد ما را با طبیعت خوب خواهد کرد، به گونهای که ثمره زیبایی طبیعت را خواهیم چشید و این تغییر را خواهیم دید. به هر حال جامعه ما در حال پوست انداختن و دگرگونی است. اگر عدهای در برج زندگی میکنند و رفاه دارند، نباید تنها به فکر خودشان باشند. به عبارت دیگر نباید برج فضیلت از برجهای دیگر کوتاهتر شود، چراکه در این صورت انسان بیش از پیش به کالا تبدیل میشود. حسن عشایری |