تریبون آزاد 1395/09/16 |
![]() |
بهبهانه 16 آذر؛ نگاهی بهگذشته، پرسشی از حال |
1 - نگاهی به گذشته، پرسشی از حال؛ با نگاهی به تاریخ معاصر کشورمان در مییابیم که علت اصلی اعتراضات منجر به از دست رفتن آن سه دانشجو در 16 آذر 1332 ناشی از اعتراضات فراگیر آزادی خواهان نسبت به کودتای 28 مرداد بوده است. کودتایی که در آن دولت منتخب اکثریت به واسطه بیتدبیری داخلی، عدم انسجام ملی و در درجه اهمیت کمتر دخالت خارجی کنار گذاشته شد. دو نفر از سه دانشجویی که با سرکوب نهادهای نظامیِ خارج از دانشگاه جان خود را در راه اعتراض به استبداد و آن چه استعمارش میخواندند از دست دادند متعلق به حزب توده بودهاند و نفر دیگر هم از حامیان جبهه ملی و هواداران مرحوم مصدق. پرسشی که میتوان ناظر بر وضعیت امروز، آن را مطرح نمود این است که در روزگار ما دانشجویانی که چنان نگاهی دارند و یا هر نگاه دیگری به غیر از نگاه رایج جریان رسمی آیا اجازه و مجالی برای فعالیت پیدا میکنند؟ به واقع مضحک و رنج آور است که 16 آذر را گرامی میداریم اما آنها که تمایلی به نگاه آن سه دانشجویی که نماد این روز شدهاند از خود بروز بدهند از هر گونه فعالیت سیاسی و حتی فرهنگی و اجتماعی منع شوند. البته میتوان کبک وار سر در زیر برف کرد و اساسا منکر حضور چنین تمایلاتی که میتوان مانند هر اندیشهای دیگر به آن نقد داشت در سطح جامعه دانشگاهی کشور شد. دیگر پرسش این که آیا این آمریکاستیزی افراطی که در روزگار ما از طریق نگاه رسمی به شدت تبلیغ میشود ادامه همان نگاه مارکسیستها، حزب توده و امثال آن نیست؟ آیا آن جنس از آمریکا ستیزی تک بعدی، بدون تعقل، ناشی از احساسات گرایی صِرف و بی توجه به منافع ملی در روزگار ما میتواند پاسخگوی مسائل پیچیده حوزه سیاست خارجی باشد؟ به واقع تفاوت آمریکا ستیزی ما در این روزگار که گاهی شامل کل جهان غرب شده و تبدیل به غرب ستیزی هم میشود با آنها که آمریکا را امپریالیسم میخواندند و معتقد بودند کار، کار انگلیسیهاست در چیست؟ آیا سرنوشت آنان که چنین تفکر پیش پا افتادهای را دنبال کردهاند و امروز تفکرات پوسیده شان را باید در موزهها به دنبالش گشت برای ما درس آموز نیست؟ 2- آرمان خواهی غیر جناحی؛ دانشجو به واسطه جوانی اش و عدم تعلق خاطرش به دنیا آرمان گراست، به دنبال دو دو تا چهار تا کردن هایی که به منفعت خودش بینجامد نیست، از جناح بازیهای کودکانه خسته است و خود را اسیر هواداری هایی از جنس قرمز و آبی در دنیای سیاست نمیکند. هر نوع حرکتی با هر بهانهای حتی به قصد خیر که به این آرمان خواهی غیر خطی قشر دانشجوی این مملکت آسیب بزند برای جنبش دانشجویی سم است. این که دانشجو را فقط برای انتخابات بخواهیم و پس از انتخاب شدن از او فاصله بگیریم و سخنش را نشنویم یا از آن بدتر بازی اش دهیم نشان از آن دارد که آرمان خواهی دانشجویان را هدف گرفتهایم و آنها را ابزاری برای رسیدن به قدرت دانسته ایم. اما آرمان امروز دانشجو چیست؟ نگاهی به آرمانهای انقلاب 57 مردم ایران که میاندازیم مشاهده میکنیم که دانشجویان این سرزمین همچنان به دنبال همان آرمانها هستند و این نشان از آن دارد که نظام مستقر با وجود همه تلاش هایش همچنان با آن آرمانها فاصلهای بعید دارد. دانشجو همچنان از استبداد بیزار است، از استبداد فلان رییس دانشگاه که تسلیم فشار نهادهای خارج از دانشگاه میشود و استقلال نهاد دانشگاه را به بازی میگیرد و مراسم معمول دانشجویی را بر هم میزند تا انوع و اقسام بزرگتری از هر اقدام و اظهارنظری که رنگ و بوی استبداد را داشته باشد. دانشجو حامی و مدافع رای مردم است و هنگامی که برایش تصوری به وجود بیاید که رای مردم نادیده گرفته شده است با آرمان خواهی اش تمام قد در برابر چنین رفتاری خواهد ایستاد و از جان خود هم هزینه خواهد داد. از استقلال خودش، دانشگاهش و کشورش با تمام وجود دفاع خواهد کرد و همواره خود را مستقل از جریانهای سیاسی که مشغول بازی برای رسیدن به قدرت هستند تعریف میکند، از مسئولانی که به استقلال دانشگاه بی توجهاند و این نهاد را ابزاری در دست خود میخواهند بیزار است و خدشه دار شدن استقلال کشورش حتی در حد سوخت گیری یک هواپیمای نظامی خارجی (بنا بر ادعای مسئولان) را تحمل نمیکند و به آن معترض است. تفاوت آرمانِ حفظ استقلال را با ماجراجویی به خوبی میداند و متوجه است که آنچه استقلال کشور را تهدید میکند نه لغو شش قطعنامه تحریمی که دوست و دشمن آن را اجرا میکردند است بلکه وضعیتی است که کشور به سمت نفت در برابر غذا میرفت و آرمانی که دانشجو در همیشه تاریخ به دنبال آن است آزادی است، آرمانی که در صورت محقق شدن آن و یا حتی حرکت صحیح به سمت محقق کردن آن میتواند بسیاری از معضلاتی که گریبان گیر کشور شده است را رفع کند. 3- موازیسازی بلای جان جنبش دانشجویی؛ آن چه که در فاصله سالهای 1384 تا 1392 بر جامعه دانشگاهی کشور گذشت علاوه بر همه محدودیتهای ناحق و نابجا که بر فعالیتهای این قشر اعمال شد و علاوه بر دخالتهای گسترده نهادهای خارج از دانشگاه در فعالیتهای دانشجویی و دانشگاهها، موازیسازی برای تشکلهای اصیل در دانشگاه بود. به گونهای که با وجود تلاش دولت فعلی برای تعدیل آن وضعیت همچنان در بسیاری از دانشگاههای کشور تشکل منسجمی برای دانشجویان حامی جریانات اصلاح طلب، اعتدالی و دموکراسی خواه اجازهی فعالیت پیدا نمیکند و در کمال تعجب اقلیتی از دانشجویان که نگاهی در مقابل این جریانات دارند با انواع و اقسام تشکلها مشغول فعالیتاند، چند تشکل مختلف که در اصل نگاهی واحد به همه موضوعات دارند و تنها برای در تنگنا قرار دادن جریانهای اصلاحی در زمان دولت سابق پر رنگ شدهاند. چنین رفتاری نشان از عملکرد غیر حرفهای در فعالیتهای دانشجویی دارد و در خودش واجد ضررهایی برای هر دو جریان عمده فکری حاضر در دانشگاه است. به این معنا که آنان که در توهمشان چنین موازیسازیهایی را در راستای تقویت اندیشه و نگاه خود انجام دادهاند از این کثرت ظاهری و جعلی کمتر از سوی مقابل ضرر نخواهند کرد. آن چه که این موازیسازیهای آن سالها را تلختر میکرد نوع نگاه تبعیضآلود بسیاری از مسوولان ساختار سیاسی کشور به تشکلهای دانشجویی است به گونهای که مانند مسوول یک حزب سیاسی برخی را خودی میدانند و در جلسات مختلفی دعوت میکنند و صحبتها و نقدهای احتمالی شان را میشنوند وگروه دیگر را پیاده نظام دشمن و غیر خودی میپندارند. 4- دانشجویان مغفول مانده؛ گروه کثیری از دانشجویان که بخش عمده و اصلی دانشجویان حاضر در دانشگاهها را تشکیل میدهند و میتوان با چشمها و گوشهایی باز هنگام عبور از حیاط دانشگاهها و یا در کلاس درس آنها را دید و حرفهایشان را شنید اساسا خود را دور از سیاست نگاه میدارند و معتقدند که هیچ کدام از دو نگاه حاضر در دانشگاه مورد پسندشان نیست و به هر دو نه میگویند، اینکه به چه نگاهی آری خواهند گفت پرسشی است که معمولا برای آن پاسخی ندارند و تنها معتقدند که این نوع نگاهها که این دو گروه عمده آن را نمایندگی میکنند به سود کشور نیست و با نگاهی شاید بدبینانه که میتواند حاصل عملکرد همین دو گروه هم باشد معتقدند کل این رقابتها یک بازی است. شاید بتوان این قشر از دانشجویان که شمارشان کم هم نیست را قشر مغفول مانده در تحلیلهای مرتبط با جنبش دانشجویی دانست، قشری که دیده نمیشود اما به گمانم اکثریت دانشجویان را شامل میشود و در صورت ادامه دار ماندن این غفلت از آنها میتواند آسیبهای جبران ناپذیری را بر پیکره نحیف جنبش دانشجویی کشور وارد آورد. محمد توکل |