جامعه و شهروند 1400/12/16 |
![]() |
آموزشهایی که گرهی از زندگی باز نمیکنند |
یکی از کارکردهای نوین و بنیادین آموزش، جامعهپذیر کردن نوآموزان و توانافزایی آنان در برقراری ارتباط درست با دیگران، محیطِ پیرامون و جهان است. چنین آموزشهایی در ساختارهای آموزشی پیشرفته و خوشنامی مانند کشورهای اسکاندیناوی، ژاپن، سنگارپور، برخی ایالتهای کانادا و... در برنامههای درسی گنجانده شده و بخش مهمی از آموزشهای رسمی، غیررسمی و روزانه بهویژه سالهای نخست آموزش را در بر میگیرند. چنین آموزشهایی افزون بر پاسخگویی به نیازهای عاطفی-احساسی انسان بهعنوان موجودی اجتماعی، میتواند راهگشای بسیاری از کنشهای دانشآموزان در زندگی آیندهشان باشد؛ که بیگمان یکی از ضروریترین آنها انتخاب پیشهای درخور و ادامه آن تا دستیابی به یک زندگی مناسب است. گرچه تلاش برای آموزش و نهادینهکردن جامعهپذیری در نوآموزان میتواند در هر درسی پیگیری و اجرا شود؛ اما در برخی از کشورها برای چنین آموزشهایی به فراخور سن و پایه دانشآموزان کلاسهای ویژهای مانند آموزشهای شهروندی، آموختن شهروندی شایسته، درسهایی مانند سبک زندگی و تعلیمات اجتماعی و کلاسهایی مانند زنگ گفتوگو و زنگ کتابخوانی و... در نظر گرفته میشود. برای نمونه گری هاپکینز، سردبیر آموزش و پرورش جهانی، در متنی با عنوان «آموزشِ پنج جانمایه شهروندی شایسته» (یعنی راستگویی، همدردی، احترام، پاسخگویی و شجاعت) برای چنین کلاسهایی در پایههای پیشدبستانی و اول میگوید: «بخش بزرگی از تجربه یادگیری در پیشدبستانی و پایه اول دبستان، جامعهپذیری است. بچهها (در این پایهها) همکاری و همیاری با همسالان را میآموزند، در کنشهای گروهی و گفتوگوها نقش دارند و برای رفتارها و یادگیری خویش مسئولیت میپذیرند. برای پایههای پیشدبستانی و اول، آغازِ درک رفتارهای شهروندیِ شایسته مهمتر از یادگیریِ این پنج ویژگی بهعنوان مفاهیمی جداگانه است. اینجا به چند فعالیت که ممکن است شما را در پایشِ پیشرفتِ دانشآموزانتان در این جانمایهها یاری برساند، پرداخته میشود. آغازِ گفتوگو درباره قانونهایی که باید در کلاس شما دنبال شوند. هر قانونی را که قرار است دربارهاش گفتوگو شود، روی تخته بنویسید. درباره اینکه چرا آن قوانین مهماند، سخن بگویید... یکی از راههای ساده پویش این پنج جانمایه، آن است که از دانشآموزان بخواهیم که درباره تجربههای خود در این زمینهها سخن بگویند، انشا بنویسند، گفتوگو کنند، نقاشی بکشند، داستان بگویند و... یا برای آغاز گفتوگو بخشی از داستان را طرح کرده و از بچهها بخواهید آن را کامل کنند. برای نمونه از آنان بپرسید: شما در زمین بازی یک ساعت مچی را پیدا میکنید، در این شرایط چه کار خواهید کرد؟ یا همکلاسی شما در حیاط مدرسه زمین میخورد و بچهها سنگدلانه به او میخندند، شما چه میکنید؟ یا یکی از بچههای مدرسه مورد زورگویی کسانی دیگر قرار دارد، شما با دیدن این رفتار چه واکنشی نشان میدهید؟ و...». بند بالا اشارهای بود به برنامههایی آموزشی که میتوانند در راه آموزشهای شهروندی و جامعهپذیری بچهها در یک ساختار آموزشی هدفگذاری، برنامهریزی، پیگیری و اجرا شوند و ما را برای چنین تلاشیهایی یاری رسانند؛ اما چنین برنامههایی تا چه اندازه در اولویتِ ساختار آموزشی، سیاستگذاران آموزشی، تصمیمسازان آموزشی و در کل مورد خواست خانوادهها و جامعه است؟ گرچه بخشی از سند تحول بنیادین به چنین برنامههایی اشاره دارد و دست بر قضا از اولویتهای مهم سند است؛ اما پرسش این است که چرا همین هدفهای دستوپا شکسته و نصفهونیمه هم مورد بیتوجهی دستاندرکاران هستند؟ آمارهای رو به افزایش خفتگیری و دزدی آیا این زنگ خطرِ گوشخراشی نیست برای اینکه نشان دهد آموزشهای ما در سطح خانواده، مدرسه و جامعه در زمینه اخلاق فردی و شهروندی دچار ناکارآمدی نگرانکنندهای است؟ سطح بیکاری فزاینده در جامعه نشان از آن دارد که بخش بزرگی از نیروی کار، مهارتهایی مانند کارآفرینی، خلاقیت در محیط کار، آشنایی با تجارتهای نوین و روابط ضروری برای آن، برقراری ارتباط درست با همکاران و البته مشتریان و... را ندارند و این سبب شده که همچنان آرزوی بسیاری از خانوادهها برای بچههایشان کارمندی و پشت میز نشینی و البته حقوق شندرغاز آن است. آیا ساختار آموزشی ما، چه در سطح مدرسه و چه در سطح دانشگاه، نباید در پی مهارتافزایی در این زمینهها باشد؟ چرا درونمایههایی که هیچ گرهی از زندگی کنونی و آینده بچهها باز نمیکنند، باید بهزور در کله بچهها فرو رود؛ اما آنچه نیازِ آینده تکتک نوآموزان است، مورد بیتوجهی دستاندرکاران ارشد و میانی ساختار آموزشی باشد؟ آیا نباید از این همه ناکامی و ناکارآمدی درس گرفت و در پی تغییر بود؟ بهراستی چرا چنین موضوعات روشنی نباید توجه هیچکس را به خود مشغول کند!؟ محمدرضا نیکنژاد انتهای پیام/ |