جامعه و شهروند 1400/09/09 |
![]() |
نزاع و درگیری در جامعه زنگ خطری از عدم سلامت اجتماع |
نزاع در جوامع در حال توسعه و گذر از سنتی به مدرن به دلیل جابجایی ارزش های اجتماعی و کاهش تقید به هنجارهای موجود مشاهده می شود. نزاع و درگیری از جمله آسیب های اجتماعی به شمار می روند که نظم حاکم بر جامعه را مختل می کنند. این موضوع باید در طی جریان اجتماعی شدن افراد در دستور کار نهادهای آموزشی قرار بگیرد و از حساسیت بیشتر سیاستگذاران برخوردار شود تا ضمن ارتقای سلامت روانی جامعه بتوان از عوارض جبران ناپذیر آن نیز پیشگیری کرد. درگیری و نزاع، از آن دسته آسیبهای اجتماعی به شمار می رود که با ایجاد اختلال در مناسبات، فضایی آکنده از کینه و دشمنی را در میان افراد به وجود میآورد و جامعه را از نظر مادی و معنوی با مخاطراتی روبرو میسازد که در سال های اخیر این پدیده همه روزه به شکل های مختلفی در آمارها دیده می شود.امروزه نزاع دسته جمعي به عنوان يک آسيب اجتماعي، يکي از شاخصهاي مهم وجود خشونت در جامعه تلقي ميشود که بين افراد و گروهها به وقوع ميپيوندد و امنيت اجتماعي را مورد تهديد و مانع توسعه اجتماعي ميشود. جامعهشناسان معتقدند در بروز نزاع و درگيري علل و عوامل مختلفي اعم از عوامل رواني فردي، فرهنگي ـ اجتماعي و محيطي دخيل است. از جمله شاخصهاي عوامل فردي، شامل اختلالات تکانهاي داشتن تيپ شخصيتي ستيزهجو، فقر عاطفي، ناکامي، حسادت، خودنمايي، جامعهپذيري نامناسب، نداشتن مهارت ارتباط و توسل به زور جهت احقاق حق است، از شاخصهاي عوامل فرهنگي ـ اجتماعي ميتوان به فقدان آموزش، عدم ارائه الگوهاي مناسب براي پرکردن اوقات فراغت افراد، بيکاري يا نداشتن شغل مناسب، سطح پايين تحصيلات در نقاط آلوده، بيسوادي يا کمسوادي و عدمآگاهي از عواقب سوء نزاع، عدم برنامهريزي مناسب براي اوقات فراغت جوانان، ضعف قانون و عدم اعتماد به قانون، پايينبودن آستانه تحمل افراد اشاره کرد. همچنين از شاخصهاي عوامل محيطي ميتوان به زندگي در مناطق حاشيهاي و جرمخيز، وجود گروههاي خشونتطلب در قالب اراذل و اوباش در منطقه و آشنايي و ورود برخي جوانان به اين گروهها، زندگي در مناطق کوهستاني و بد آبوهوا اشاره کرد. جدا از هر دليل و موضوعي نزاع اعم از فردي و دستهجمعي از آسيبهاي اجتماعي است که امنيت عمومي را تحتتأثير قرار ميدهد و هيچ تضميني وجود ندارد که پرخاشگري و خشونت در يک مکان به يک نزاع منجر به ضرب و جرح و حتي يک قتل نفس تبديل نشود. یک جامعهشناس درباره علت کاهش نزاع و درگيريهاي شهري ميگويد: اولين علت کاهش اين آمار که به ذهن خطور ميکند، اعمال فاصلهگذاري اجتماعي و محدوديتهاي تردد است. همچنين تعطيلي مشاغل، بازارها، پاساژها و کاسته شدن ميزان تعاملات مردم نيز ميتواند از ديگر عوامل کاهش درگيريها باشد، براي مثال اغلب نزاعهاي شهري بر سر جاي پارکينگ و مسائلي از اين دست است يا اغلب منازعات در اماکن فراغتي رخ ميدهد.لذا با وجود محدوديتهاي تردد انتظار ميرفت شاهد کاهش بيشتري در آمار نزاع و درگيريها باشيم. اردشير گراوند در ادامه ميگويد: در دوران کرونا حداقل 30 درصد کارمندان دولت دورکار شدند و همچنين درصد بالايي از تعاملات اجتماعيمان به دليل تعطيلي مشاغل و اماکن کاسته شده است ،لذا به نظر ميرسد شايد فشار رواني که در دوران کرونا بر مردم تحميل شد، مانع کاهش بيشتر اين آمار شده است. اين واقعيت انکارناپذير است که بسياري از مردم در رنج فشارهاي رواني بسر ميبرند؛ خيليها شغلشان را از دست دادهاند و اين منجر به خشم در مردم شده است. *مجازات نزاع با توجه به شرايط وقوع متفاوت است بر اساس ماده 615 قانون مجازات اسلامي، هرگاه عدهاي با يكديگر منازعه كنند، هر يك از شركت كنندگان در نزاع، حسب مورد به مجازات مقرر محكوم ميشوند. بر اساس اين ماده قانوني، هر يك از شركت كنندگان در نزاع حسب مورد به مجازات زير محكوم ميشوند: 1- در صورتي كه نزاع منتهي به قتل شود به حبس از يك تا سه سال. 2- در صورتي كه منتهي به نقص عضو شود، به حبس از يك تا سه سال. 3- در صورتي كه منتهي به ضرب و جرح شود، به حبس از سه ماه تا يك سال. تبصره يك - در صورتي كه اقدام شخص، دفاع مشروع تشخيص داده شود، مشمول اين ماده نخواهد بود. تبصره دو - مجازاتهاي فوق مانع اجراي مقررات قصاص يا ديه حسب مورد نخواهد شد. به عبارت ديگر اگر يكي از منازعين مرتكب قتل فرد ديگري شده باشد، حسب مورد مجازات قتل عمدي يا قتل غيرعمدي را نيز بايد تحمل كند. مجازات حبس مقرر در بندهاي سه گانه ماده 615 بخش تعزيرات قانون مجازات اسلامي، اعم از اينكه عامل صدمه مشخص باشد يا نامشخص، لازمالاجرا است. به گفته كارشناسان حقوق ، در بحث منازعه صرفا مي توان اقامه شكايت كيفري كرد اما به نظر مي رسد كه امكان مطالبه ديه وجود دارد. چون صدمه اي اعم از قتل يا جرح يا نقص عضو وارد شده و بدون ترديد منازعه نيز سبب آن بوده است. *فرهنگ حلقه گمشده بسياري از کارشناسان حوزه اجتماعي معتقدند يکي از مهمترين راهکارهاي کنترل خشم و کاهش نزاع تقويت احساسات عاطفي و رواني مشترک در جامعه است و ريشه خشونت به عدم کنترل خشم باز مي گردد. خشم يک پديده خدادادي، بهنجار و طبيعي است و وجود خشم نشانه تندرستي انسان است. خشم، ترس و عشق سه مولفه هيجاني است و هر سه مولفه بايد در وجود انسان باشد، اما بايد در سطح بهينه بماند و اگر از حد استاندارد و نرمال خارج شود، خطرناک و تبديل به ناهنجاري مي شود. خشم بيش از حد پديده شوم خشونت را رقم مي زند و عيني ترين نماد خشونت درگيري فيزيکي است که هر نوع کتک کاري ناشي از خشم و خشونت در خانه و خيابان و... را شامل مي شود. نزاع درگيري ميان انسان ها همراه با زد و خورد دو طرف است و اعمال خشونت و درگيري فيزيکي در هر کجا پيگيري قانوني دارد و جرم محسوب مي شود. ريشه خشونت به عدم کنترل خشم باز مي گردد، خشم يکي از هيجانات سه گانه انسان است و اگر فردي رشد هيجاني نادرست داشته باشد، نمي تواند در کنترل خشم و ساير هيجانات موفق باشد. رشد هيجاني نيز در دوران کودکي شکل مي گيرد و نتيجه واکنش به ناکامي ها و خوشحالي ها و دوست داشتن ها و ترسيدن هاست. توجيه خشم و ترس و عشق عامل اختلال در رشد هيجاني است کودکان از يک و نيم سالگي تا چهار سالگي شروع به کشف دنيا مي کنند و لذا تمايل به داشتن و در دست گرفتن اشياء دارند. مانع شدن در برابر اين خواسته کودکان موجب بروز خشم مي شود و کودک ضربه مي خورد؛ بنابراين بايد محيط خانه را براي کودکان ايمن کنيم تا محيط آنان را درگير نکند؛ البته امتياز دادن به کودک در برابر رفتار نادرست نيز او را شرطي مي کند. همچنين نبايد در مقابل ترس کودک از جمله «ترس ندارد» استفاده کنيم، زيرا دچار اختلال هيجاني مي شود و بايد بگوييم «ترس دارد، اما بايد بر ترس غلبه کرد» خشونت از جمله موضوعاتي است که اخيرا جزو شاخص هاي قدرت محسوب مي شود و افراد از زدن و کشتن به عنوان حق خود ياد مي کنند. استفاده از خشونت و درگيري فيزيکي براي دفاع از منزلت اجتماعي و حيثيت خانوادگي يک مشکل فرهنگي دانست که نياز به ريشه يابي دارد. متاسفانه برخي از افراد به خودشان اجازه نزاع را مي دهند که ناشي از کم سوادي، فقر، بيکاري، سطح پايين تحصيلات و... است. خشم عقل را مختل مي کند، زماني که خشم بر انسان فائق مي شود، قدرت تعقل را از دست مي دهيم و اگر بهره هوشي کمتري داشته باشيم، واکنش ما به مراتب بدتر خواهد بود، اما اگر باهوش تر باشيم، به کارگيري از عقل نيز بيشتر مي شود. ستيزه جويي در افراد کم هوش فراواني بيشتري دارد، اختلالات تکانه اي و ستيزه جويانه از جمله مسائل روان شناختي و فيلم ها و بازي هاي رايانه اي خشن، عدم برخورداري از اوقات فراغت مناسب، يادگيري و... از جمله عوامل محيطي ايجاد خشونت است .يکي از مهمترين راهکارهاي کنترل خشم و کاهش نزاع تقويت احساسات عاطفي و رواني مشترک در جامعه است بايد خودخواهي را کنار بگذاريم و نوع دوستي را بالا ببريم و يکديگر را دوست داشته باشيم. تدوین: مهسا نوری انتهای پیام/ |