فرهنگ و اندیشه 1400/09/07 |
![]() |
مرز نقد و تخریب کجاست؟ |
علی مرادیمراغه ای/ امروزه، نوشتن در هیچ حوزهای به اندازه حوزه تاریخ سخت نیست به دو علت: اولا، همه در حوزه تاریخ خود را متخصص می دانند! ثانیا، در ایران هر دوره ای از تاریخ صاحب دارد! قبلا یک همسایهای داشتیم که کارش غسالی بوده وقتی با او صحبت میکردم در تمام حوزههای تاریخ اظهار نظر میکرد! من حق نداشتم در پیش او از غسل میت یا نوع کافور یا تابوت...صحبت کنم اما او در مورد تمامی شاهان، اظهار و نظر میکرد! به نادر و رضاشاه علاقه داشت. 10 سال در مورد رضاشاه صحبت کردیم اما نتوانستم یک اپسیلون نظرش را تغییر بدهم مخصوصا که الان اوضاع اقتصادی و فساد بدتر شده این رفیق غسال ما در عقیده اش مصممتر گشته...! تودههای مردم به تکیه گاه نیاز دارند؛ به قهرمانان تاریخی که به آنان تکیه کنند تا در سایه آن آرامش پیدا کنند و لذت ببرند و اگر چنین قهرمانی در تاریخ وجود نداشته باشد در ذهن خودشان آن را میسازند...! برای بلوغ و بالیدن، پی در پی نیاز داریم افکار و قهرمانان تاریخیمان را از پستوهای ذهنی خود بیرون کشیده آنان را داخل کوره آتش کرده وقتی حسابی سرخ شدند آنگاه رو سندان گذاشته و به ضربات پتکهای نقد بسپاریم تا ببینیم چند مَرده حلاجند . همچنان که گفتم هر برههایی از تاریخ در این کشور صاحب دارد از تاریخِ باستان تا الان... اگر به یک ملای ده در دویست سال پیش بنویسی بالای چشمش ابرو بوده، انگار بر کل این طبقه توهین کردهای، چه برسد به اینکه مثلا در مشروطه به نقد عملکردهای میرهاشم یا میرزا حسن مجتهد یا شیخ فضل الله نوری ...بپردازی، چون با دو یا سه واسط به پیغمبر و خدا وصل میشوند و در نتیجه شما انگار به خدا جسارت کردهایی...! یا نوشتن و نقد احزاب دوران معاصر مثلا حزب توده یا چپها و یا راستها هم دردسر و انگهای مخصوص خودشان را دارند که بلافاصله بر سر نویسنده نگون بخت آوار میکنند؛ هر کدام از احزاب طرفداران و بازماندگانی دارند که همچنان چماق به دست دم در آن حوزه ایستاده...! هر برههای از تاریخ صاحب دارد. دوستان ترک به دوره قاجاریه حساس هستند مثلا اگر تو بر حرمسرای فتحعلی شاه و زنان تنبان فنری او، کوچکترین نقدی بنویسی حتما طیفی را گلهمند ساختهای! اگر بر جنایات آقامحمدخان در تفلیس اشاره کنی، بلافاصله گلایهها آغاز میگردد که تو دیگه چرا؟! در مقدمه کتاب خاطرات غلام یحیی، عملکردهای این آدم را نقد کرده بودم. یکی از این دوستان ماهها قهر کرد! مدام میگفت: «شما دیگه چرا؟! » اما سفت و سختترین و افراطی ترین طرفداران، پهلویستها هستند چون هم زنده و هم متشکل اند. در نتیجه، هر نوشته ای و نقدی در مورد رضاشاه که نوشته ام با رکیک ترین فحش ها در پیوی مواجه شده ام، انگار طرفدارانش این فحش ها را از خود آن مرحوم به ارث برده اند چون خود رضاشاه یکی از قهارترین فحاشان تاریخ بود و آرزو می کنند که او برگردد با پزشک احمدی اش و سرپاس مختاری اش...! ایرانیان متأسفانه، مردمی به شدت رمانتیکی، احساساتی و گرفتار افراط و تفریط هستند و در دوره هایی که اوضاع سخت تر می گردد این افراط و تفریط در داوری ها به اوج خودش می رسد . ده ها کتاب در دفاع از رضاشاه نوشته شده اما هیچ کدام نتوانسته اند خدمتی بکنند به اندازه خدمتی که اوضاع اسف بار اقتصادی فعلی بر رضاشاه کرده...! چنین می نماید که در میان مردم ایران، هنوز تاریخ به عنوان یک علم شمرده نمی شود و در این حوزه، پژوهش حرکت از مجهول به سوی معلوم نیست بلکه در ابتدا همه چیز برایمان معلوم و روشن است ؛ تنها تلاش می کنیم برای تایید تابوی ذهنی مان!. حمله کنندگان به نوشته هایم در این کانال، هرگز در پی این نبوده اند که آیا منابع و ماخذی که آورده ام متقن و دست اول و کافی بوده اند یا نه؟! هرگز نمی نویسند که چرا نقد می کنی؟! بلکه می گویند چرا تخریب می کنی؟! ...به راستی مرز نقد و تخریب کجاست؟ ایرانیان متأسفانه، مردمی به شدت رمانتیکی، احساساتی و گرفتار افراط و تفریط هستند و در دوره هایی که اوضاع سخت تر می گردد این افراط و تفریط در داوری ها به اوج خودش می رسد... آنان نیازمند یک دوره روشنگری و تحول فرهنگی بوده اند که باید از سر می گذراندند اما به جای آن، آنها تنها دو بار انقلاب فیزیکی کرده اند! برای بلوغ و بالیدن، پی در پی نیاز داریم افکار و قهرمانان تاریخی مان را از پستوهای ذهنی خود بیرون کشیده آنان را داخل کوره آتش کرده وقتی حسابی سرخ شدند آنگاه رو سندان گذاشته و به ضربات پتک های نقد بسپاریم تا ببینیم چند مَرده حلاجند... هیچ چیز ارزشمندتر و نجات بخش تر از این نیست که کودکان و جوانانی را تربیت کنیم که هر موقع، با داده های بیرونی مواجه گشتند که خلاف افکارشان را نشان می دهند در آن صورت، به آسانی به جای چسبیدن بر افکار غلط خود و بازگشت به غار تاریک افلاطونی، جرات داشته باشند به نفع داده های بیرونی حرکت کنند یعنی جرات پوست اندازی... انتهای پیام/ |