تریبون آزاد 1399/09/10 |
![]() |
عوامل و چالشهای گسست پيوند دولت - ملت |
رضا جعفری/ دولتهاي برآمده از نظامهاي مردمسالار مشروعيت و اقتدارشان را از راي اکثريت به دست ميآورند. در چنين سيستمي دارندگان قدرت را حقوقي است بر مردم و مردم را بر منتخبانشان. برهمين مبنا، پاسخگويي به خواستههاي منشأ قدرت و مشروعيت، جزئي لازم و لاينفک از وظايف منتخبان ميباشد؛ در غيرآن مردم ميتوانند امور کشور را به فرد يا افرادي غير از آن کَس و آنچه قبلاً برگزيده بودند سپرده، در صورت ضرورت، او را مورد بازخواست و مواخذه قرار دهند و هيچعذر و بهانهاي نميتواند مانع چنين حقي از سوي مردم شود. اين امر نهتنها به استحکام پيوند دولت- ملت منجر خواهد شد، که يکي از اسباب و شروط لازم براي توسعه همهجانبه و پايدار را فراهم خواهد ساخت. اما عوامل متعددي ميتواند استحکام پيوند دولت- ملت را تحت تاثير قرار داده، آن را به سستي و در نهايت گسست بينجامد که به پارهاي از آنها اشاره ميشود. تغييرات اجتماعي؛ تغييرات سريع و عميق اجتماعيِ دنياي مدرن، دگرگونيِ سبک زندگي، اخلاق، اعتقاداتِ مشترک و رفتارهاي اجتماعيِ افراد را در پي داشته است؛ بهگونهاي که در نتيجة آن بسياري از ارزشهاي قديمي، بدون جايگزينِ ارزشهاي ديگر، قدرت خود را از دست دادهاند. اين امر سبب شده است تا بالاخص در کشورهاي در حال توسعه و گذار چون ايران هنجارشکني و بيهنجاري افزايش يافته، احساس دلهره را در جامعه بهدنبال داشته و بسياري از افراد احساس کنند نهتنها زندگيشان بيمعنا و بيسروسامان شده، بلکه اگر نگوييم متوليان امور کشور را مسبب چنين اوضاعي قلمداد ميکنند، که آنها را نسبت به تلاش در راستاي کاهش و رفع پيامدهاي منفيِ مذکورِ حاصل از تغييرات بهوجودآمده، بيتفاوت تصور نمايند. شرايط اقتصادي؛ رشد اقتصادي و ورود تکنولوژي به زندگي بشر، نهتنها توانسته آنچه را که بهعنوان تغييرات اجتماعي ذکر آن رفت به وجود آورد، بلکه با گسترش زرق و برق زندگي شهرنشيني، نيازهاي انسان و هويت اجتماعي او را دچار تحول کند؛ بهگونهاي که با افزايش زندگيِ تجملاتي، بسياري از آنچه که قبلا بهعنوان لوازم لوکس و غيرضرور زندگي تلقي ميشد، امروزه جزو لوازم موردنياز و ضروري زندگي بشر شده، با رشد سريع تکنولوژي، گسترش شهرها، افزايش جمعيت، غلبة اقتصاد سرمايهداري و… و بالاخره احساس غريبگي و گمنامي در جامعة بزرگ شهري، بر فرهنگ مصرفگرايي در راستاي جستوجوي هويت و پايگاه اجتماعي افراد، افزوده شده است. در اين راستا، اقشار طبقه متوسط (بالاخص) در تلاش براي دستيابي به آنچه که گفته شد، با کار مضاعف و بعضا دو شغله شدن سعي در برکشيدنِ خود به طبقه بالاتر و يا حداقل حفظ موقعيت خود دارند؛ حال چنانچه افراد نتوانند به علت مشکلات متعدد اقتصادي به آنچه که نيازمند آن هستند و برآورنده خواسته آنها هست برسند، با احساس ناکامي و سرخوردگي، بدون توجه به عوامل تاثيرگذار بينالمللي مللي بر شرايط اقتصادي، مسبب وضعيت ايجاد شده را متوليان امور کشور و دولت پنداشته، با احساس نااميدي نسبت به آيندة خود و فرزندانشان کمتر و کمتر نسبت به خواستهها و فراخوانهاي دولتي و حکومتي تن در ميدهند. عوامل سياسي؛ همانطور که در ابتداي نوشتار آمد، در سيستم دموکراتيک حقوق ملت و حاکميت حقوقي است دو سويه و از خصوصيات و فلسفة شکلگيري چنين سيستمي، جلوگيري از تمرکز قدرت جهت پيشگيري از فراهم شدن زمينههاي فساد. حال چنانچه ملت بهعنوان صاحبان اصلي قدرت و مشروعيت بخشي، به هر دليل احساس کنند که مسئولان و وکلاي آنان نهتنها گوشي براي شنيدن انتقادات آنها ندارند، بلکه در صورت بروز آن با برچسب انواع اتهامها بايد به انحاي مختلف خسرانپذير و پاسخگو نيز باشند و يا منتخبشان ارزش و اهميتي براي آنها قابل نبوده و به آنچه وعده داده عمل نموده است، تاثيرگذاري و تلاششان را در امور کشور بيثمر تصور نموده با درپيش گرفتن بيتفاوتيِ سياسي، گوشه عزلت اختيار مي نمايند. در اين هنگام است که اکثريت با عدم حضور و مشارکت خود در بزنگاههاي فراخوانهاي دولتي و چه بسا با اعتراضات مختلف به اظهار نارضايتي ميپردازند. مجموعة عواملي که بهصورت بسيار مختصر بدانها اشاره شد مهمترين عوامل و نشان از گسست پيوند دولت - ملت دارد که ميتواند عواقب زيانباري را نه تنها در داخل که در روابط بينالمللي بهدنبال داشته باشد، لذا ضروري است که متوليان به خواستههاي ملت بهعنوان بزرگترين پشتوانه بيشتر توجه کرده با آشتي ملي بر استحکام پيوند دولت – ملت بيفزايند. انتهای پیام/ |