جامعه و شهروند 1399/07/19 |
![]() |
خرد بنياد مدنيت |
کورش الماسی/ با توجه به انبوه و انواع چالشهاي اجتماعي و ملي که زيست متافيزيکي را براي شهروندان رقم زده است، پربيراه نيست اگر بگوييم مدنيت دچار بحراني بيسابقه شده است. دلسوزان بسياري در عرصه هاي گوناگون تلاش ميکنند تا عقلانيت در فرايند تصميمسازي و تصميمگيري مستقر شود. اما به دلايلي تلاش دلسوزان موفق نبوده است. در اين موجز تلاش ميشود به نکاتي پيرامون عقلاني کردن فرايند تصميمسازي و تصميمگيري اشاراتي کلي شود. در همين راستا با تبيين چند مفهوم آغاز ميکنيم. چالش چيست؟ بهطور کلي و مختصر چالش معطوف به «ناهنجاري در يک نظم» از هر نوعي ميباشد. چند مثال: نظم اجتماعي مبتني بر قانون اساسي به عنوان نقشه راه تحقق منافع ملي(جمعي) مستلزم اين است که شهروندان بايد به غذا، مسکن، اشتغال، آموزش و... دسترسي داشته باشد، در غير اينصورت، نظم اجتماعي دچار انواع چالشها خواهد شد، يا اينکه به منظور پيشگيري از تلفات، آسيبها و تصادفات، رانندگان بايد قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت کنند. اينکه عدم رعايت قوانين راهنمايي و رانندگي به هر دليل موجب انواع چالشها (تلفات، آسيبها، افزايش هزينههاي درماني و...) در نظام تردد، ترابري و حمل ونقل جادهاي خواهد شد، يا اينکه به منظور کارآمدي مديريت سياسي ضروري است تا نهادهاي دفاعي از ساختارهاي سياسي پيروي کنند. عدم تمکين و خودراَيي نهادهاي دفاعي از نهادهاي سياسي موجب انواع چالشها (تنش در روابط خارجه، رکود و کند شدن چرخه اقتصادي و...) براي نظام مديريت کلان خواهد شد، يا به منظور توسعه اقتصاد ملي، ضروري است تا متوليان روابط خارجه از دخالت آرمانها و اهداف غيرملي که پيامدي جز تنش و هزينههاي گزاف براي شهروندان نخواهد داشت، پرهيز کنند و... سياست؟ سياست بهطور عام، معطوف به چيدمان مولفههاي در دسترس يا تهيه و تامين برخي مولفههاي لازم و ضروري براي تحقق برخي اهداف(فردي، گروهي، اجتماعي، ملي و...) است. مديريت کلان سياسي سازوکار معطوف به سازماندهي رفتار افراد و گروههای گوناگون اجتماعي تحت حمايت حاکميت به منظور تحقق انواع نيازهاي جمعي (اجتماعي و ملي) است. بر اساس تبيين بسيار کلي مفاهيم چالش، سياست و مديريت سياسي، ميتوانيم اين پرسش که موضوع سياست چيست؟ را مطرح کنيم. موضوع سياست انسانهاي زنده و نه انسانهاي تاريخي که تنها خاکستر و استخوان آنها باقي مانده يا انسانهاي اتوپيايي که هرگز متولد نخواهد شد، ميباشد. صاحبمنصباني که تحقق اهداف تاريخي و اتوپيايي غيرملي را وظيفه سياسي خود تعيين و تلقي ميکنند، بيشک اهداف غيرملي را دنبال ميکنند. اهداف حکومتها در جهان معاصر تهيه و تامين غذا، مسکن، اشتغال، آموزش، بهداشت و درمان، شادي، اميد، امنيت و... است. سياستورزان و صاحب منصباني که اهدافي وراي آنچه «مستقيم» مربوط به تحقق انواع نيازها، اهداف و خواستههاي شهروندان است را پيگيري ميکنند، تنها بدين معني است که اين دسته از صاحب منصبان و کارگزاران انتخابي و انتصابي اهداف غيرملي(جمعي) را دنبال ميکنند. پربيراه نيست اگر گفته شود، تنها هدف پديده انتخابات به عنوان يکي از مولفههاي يک نوع حکمراني مدرن، پيشگيري از تصاحب جايگاههاي سياسي و مديريتي، توسط افرادي که اهداف شخصي، جناحي و غيرملي را دنبال ميکنند، است. اگر استدلال فوق منطقي تلقي شود، آنگاه ميتوان ادعا کرد که انبوه و انواع چالشهاي اجتماعي و ملي که زيست شهروندان را طاقتفرسا و تهي از اميد و نشاط کرده است، برآيند حضور کارگزاران و افرادي در عرصه مديريت کلان است که اهداف غيرملي و بعضا ضدملي را دنبال ميکنند. بنابراين، هر شهروندي که ميخواهد نهادها و کارگزاران انتخابي و انتصابي را نقد کند، کاربردي و سودمند خواهد بود، اگر نقد نه نقد افراد و حتي عملکرد، بلکه نقد اهداف آشکار و پوشيده برخي صاحب منصبان، نهادها و کارگزاران باشد، چراکه نقد عملکرد سياسي بدون نقد اهداف اتلاف وقت و انرژي و بيحاصل خواهد بود. اگرچه، برخي کارشناسان متافيزيک مخالفت خواهند کرد اما بنياديترين هدف و وظيفه مديريت کلان، ساماندهي انواع منابع ملي به منظور تهيه و تامين غذا، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان، اشتغال، امنيت، نشاط و... ميباشد. چگونه ميتوان از يک سرپرست خانواده يا يک جوان فاقد اشتغال و ناتوان از تامين ابتداييترين نيازها انساني، انتظار داشت که به «امور غيرعيني و غيرملموس ذهني، تاريخي و آسماني» بپردازد. در جهاني که «خرد» نباشد، هيچ موجودي آرامش، رفاه و امنيت نخواهد داشت. بهعبارتي جهان منهاي «خرد» سراسر ترس، نگراني، نااميدي و...، حتي براي صاحب منصبان و متنفذين با نفوذ و پرقدرت، خواهد بود. خرد بنياد مدنيت است. مدنيت منهاي خرد نه تنها ممکن نيست بلکه قابل درک هم نميباشد. تنها راهکار کاهش و حل و فصل انواع چالشها پيگيري«اهداف صرفا ملي» توسط مديريت کلان است. در جهاني که مدنيت نباشد، قانون، اعتقادات، انديشههاي تاريخ و متافيزيکي، آرمانهاي اتوپيايي، آرامش، امنيت و... نه تنها غيرکاربردي بلکه غيرقابل درک خواهد بود. انتهای پیام/ |