تریبون آزاد 1399/06/02 |
![]() |
فقدان گفتگو و نقش درونگروهی نخبگان فکری |
عبدالرحمن حسنی/ گفته میشود که یکی از آفتهای اهل علم، غرور آنها است و جالب اینجاست که این غرورشان در محیطها و جمعهای علمی و نسبت به یکدیگر است. این غرور نسبت به گروههای دیگر مثل گروههای ثروت، مکنت، قدرت و غیره نیست یا اگر هم هست، کمتر است. غرور به معنی "خود بزرگبینی مفرط" مورد نظر است و الا "اعتماد به نفس" و "احساس عزت"، بد نیست که خوب هم هست. ریشه غرور آن هم در بین همکاران و هم سنخان خود در چیست؟ به نظر این موضوع، "مسئلهای فرهنگی" باشد، ریشه آن هم به نبود فضای مناسب تعامل برمیگردد. در حال حاضر، فرهنگی وجود دارد که هر گونه مواجهه و برخوردی را به دیده تخریب نگاه میکند. شاید هم در عالم واقع و خصوصا در حوزههایی چون فعالیت سیاسی این نوع از نگاه، نمود بیشتری داشته باشد. در حوزه سیاست مشاهده میشود، قاعده رفتاری مبتنی بر رویکرد" برد و باخت "است. این موضوع "یا بردن"، "یا باختن" در فضای سیاسی که وجود دارد به حوزه علم و اهل علم هم سرایت کرده است و باعث شده از ترس باختن، تن به نقد هم ندهند و هر گونه نقدی را تخریب و حذف خود تلقی کنند. این در حالی است که اگر روش تعامل، عوض شود و قاعده به نحو "برد- برد" مطرح باشد نوع نگاه هم عوض میشود و طبیعتا اهل علم به نقد و گفتگو تن میدهند و همه اطراف موضوع (طرفین دعوا) به نوعی برنده خواهند بود. به عبارت دیگر برای رسیدن به نتایج بهتر و بیشتر باید قواعد تعامل را عوض کرد. نقش افراد توانمند علمی در پبشبرد فرهنگ تعامل و گفتگوگرایانه خیلی مهم است. نخبه فکری که از قابلیت بیشتری برخوردار است باید جهتدهی کند و تلاش کند رویکردش به گونهای باشد که همه افراد و نظرات را گردآوری و در تجمیع و تعمیق نظرات اقدام کند و این رسالتی در راستای فعالیت جمعی و مشارکتی است و تولید علم امروزه در قالب جمع است و افراد صرفا تک چراغهایی هستند که در صورت توانمندی محدوده کوچکی را روشن میکنند. البته باید گفت که تفاوت و اختلاف گفتمانها مشکل جدی در عدم توفیق در روش گفتگو و تجمیع نظرات است. این مشکل، جدی است و حتی اهل علم در دامن زدن به آن ید طولایی دارند و ابعاد آسیبشناسی و بررسی آن، مباحث مفصلتری را طلب میکند. انتهای پیام/ |