تریبون آزاد 1399/05/05 |
![]() |
اصلاحطلبي يک تصور غيرکاربردي براي شهروندان |
کوروش الماسی/ به دلايل طبيعي بيشتر انسانها در دوران سالمندي تمايل کمتري به تغيير و تحول در زندگي و امور روزمره خود دارند. خصيصه عدم تمايل به تغيير در دوران سالمندي ميتواند در همه امور از جمله شغلي، دلبستگيهاي گوناگون، فعاليتهاي اجتماعي و سياسي و... باشد. اخيرا مطلب (نقل و قول) از يکي از فعالان سياسي در برخي روزنامهها با عنوان « نه از اصلاحطلبي عبور ميکنيم، و نه از آن عقب مينشينيم» منتشر شد. چند نکته در مورد مطلب مذکور قابل تعمق است. اول اينکه، بنابر دستاوردهاي قابل سنجش اين بزرگوار و هم کيشان ايشان در عرصه سياسي، افعال «... ميکنيم و ... مي نشينيم» فاقد اعتبار عملي و کاربردي است، چراکه ايشان نظر شخصي را در قالب نظر عمومي بيان کردند. به همين دليل بايد افعال «... ميکنيم و ... مينشينيم» در بيان اين بزرگوار بکار ميرفت. پربيراه نيست اگر گفته شود، چنين بيانات يا اذعاني حاکي از محافظهکاري ناشي از عدم تمايل و توانايي تغيير و تحول دوران سالمندي، عدم درک، تشخيص و تحليل روند وقايع در سطح جامعه يا پيگيري اهداف خاص است، چراکه اصلاحطلبي در عرصه عيني و عملي فعل و انفعالات سياسي يک تصور يا روياي غيرکاربردي و پرهزينه براي شهروندان است. رويا، بدين معني که راهکارهاي سياسي واقعبينانه و کاربردي برآيند تعامل اذهان صادق با فعل و انفعالات عيني زمان و مکان خاص است. راهکار اصلاحطلبي همانند اصولگرايي و... ريشه در شرايط عيني زمان و مکان ندارد و به همين دليل اصلاحطلبي يک روياي گناه آلود ناشي از محافظهکاري و عدم توانايي و تمايل، درک، تشخيص و تحليل وقايع جاري و عيني سياسي است. اينکه نماينده مطالبات شهروندانبودن يا از جانب مردم اظهار نظر کردند منوط به کارنامه مثبت يا عملکردي با دستاوردهاي ملموس و عيني در راستاي تحقق مطالبات شهروندان يا کاهش درد و رنج بيپايان شهروندان است. اين بزرگوار (و هم کيشانش) با کدام کارنامه درخشان از جانب زنها و بچههايي که سر چهارراهها دنبال روزي حلال هستند، نوجواناني که شبها تا کمر در سطل زبالهها خم شدهاند، خانوادههاي محترمي که بخاطر مشکلات مالي(فقر) متلاشي شدهاند، «شهروندان ايراني» که براي بقا مجبور به فروش اعضاي بدن ميشوند، جوانان برومند و تحصيلکردهاي که براي تداوم يک زيست انساني و شرافتمند در متروها به دست فروشي مشغول هستند و.... اظهارنظر ميکند. بنابر شواهد و تجربيات قابل سنجش از عملکرد افرادي همچون صاحب اظهار نظر فوق (نه از اصلاحطلبي عبور ميکنيم، و نه از آن عقب مينشينيم) به هيچوجه صلاحيت و مجوز اظهارنظر از جانب شهروندان را ندارند. به باور نگارنده، اذهاني که اظهاراتي نظير «نه از اصلاحطلبي عبور ميکنيم، نه از آن عقب مينشينيم» توليد ميکنند، جديترين مانع بر سرراه «سير طبيعي وقايع» اجتماعي و سياسي هستند. از آنجا که اين اذهان به واسطه سن بالا توانايي تطبيق و تغيير با نيازهاي روز عرصه سياسي را ندارند، کناره گيري از «سرگرمي سياست ورزي» کاربرديترين خدمت و منفعتي است که اين دسته از بزرگواران مي توانند به شهروندان زير انواع فشارها بکنند. تنها سنگ محک، «بودن يا ماندن» در عرصه سياسي، دستاوردهاي قابل سنجش است. مطرح کردن يک پرسش ميتواند محق باشد، آيا بودن يا نبودن افرادي چون صاحب نقل قول فوق الذکر ميتواند تاثيري بر زيست بيسابقه و پرچالش بخش قابل توجهي از شهروندان و ثبات، کارآمدي و پايداري نظام مديريت کلان داشته باشد؟ بنابر شواهد و مستندات عيني و قابل سنجش از عملکرد اين دسته از فعالان عرصه سياسي، بديهيترين پاسخ «خير» است. بنابراين، حضور نداشتن اين دسته از سياستپيشگان بيترديد براي تحولات آتي در عرصه سياسي و کارآمدي مديريت کلان بسيار سودمند خواهد بود. با توجه به جميع شرايط داخلي، منطقهاي و جهاني، افرادي که لزوم و ضرورت مليگرايي بهعنوان کاربرديترين هويت سياسي که انعکاس فهم منافع ملي بهعنوان مبداء و مقصد تمامي فعل و انفعالات اجتماعي و ملي از جمله سياسي است را درک نکنند، به بياني کلي و کاربردي، چيستي سياستورزي را درک نکردهاند و از اينرو، نه تنها صلاحيت حضور در عرصه سياسي را ندارند بلکه خصيصههاي خاص شخصيتي آنها ميتواند براي منافع ملي آسيبزا باشد. انتهای پیام/ |