جامعه و شهروند 1399/04/17 |
![]() |
نگاه غيرکاربردي برخي صاحبمنصبان به مديريت کلان |
کوروش الماسی/ سياست به بياني بسيار کلي به معنی توليد کم هزينهترين راهکارها بهمنظور تحقق اهداف فردي، گروهي، حزبي يا ملي مي باشد. اما راهکارهاي سياسي بخش نرم(ذهني) قدرت هستند. براي عملياتي کردن بخش نرم، تسلط بر بخش سخت به معني کنترل نهادهاي تصميمساز و تصميمگير اجتنابناپذير است. رفتار، انديشهها، راهکارها و اظهارات سياسي منهاي تلاش براي تسلط بر نهادهاي تصميم ساز و تصميم گير، حاکي از عدم شناخت سازوکارهاي سياسي، «محافظهکاري غيرکاربردي» يا به بياني عاميانه «ساده لوحي سياسي» است. هيچفعل يا راهکار سياسي بدون تسلط و بکارگيري بخش سخت قدرت نه تنها ممکن نخواهد بود، بلکه موجب آشفتگي عرصه سياسي و افسردگي فعالان سياسي خواهد شد. بنابراين، حضور و ايفاي نقش در عرصه سياسي بدون تمايل به کسب بخش سخت قدرت، نه تنها قابل فهم نيست، بلکه جفا به منافع ملي است. شايد نداشتن نگاه قدرت گرا، آشکارکننده يک ويژگي روانشناختي و غيرکاربردي نزد بسياري از فعالان عرصه سياسي باشد، اينکه بسياري مزاياي قدرت را دوست دارند، اما حاضر نيستند براي کسب آن تلاش و تقلا(هزينه) کنند، بلکه مايلند از ميانبر جاده آرامش و بيدغدغه به قدرت برسند. بنابر شواهد و تجربيات عيني که منشاء انواع چالشهاست، برخي سياستورزان و صاحبمنصبان نگاهي اگر نگويم غيرواقع بينانه، اما غيرکاربردي و بسيار رومانتيک نسبت به چيستي و کاربرد مديريت کلان دارند. از اينرو، در راستاي فهم کاربردي و منطقي چيستي و کاربرد يک نظام سياسي، نکاتي کلي و مختصر ارايه ميشود. به گواه شواهد تاريخي، ساختار نظامهاي سياسي در دورههاي گوناگون دستخوش دگرگونيهاي ژرفي شده است. بنابراين، کاربردي و سودمند خواهد بود اگر ريشه و سازوکار دخيل در دگرگونيهاي پيوسته در ساختار نظامهاي سياسي، درک و تبيين شوند. بنابراين، ضروري است تا پاسخي منطقي و کاربردي براي پرسش، چرا ساختار نظامهاي سياسي تغيير ميکند؟ داشته باشيم. شايد پاسخ به پرسش فوق منوط به درک چيستي و کاربرد انواع نظامهاي سياسي باشد. بنابراين، در ابتدا بايد به پرسش، نظام سياسي چيست؟ پاسخ داده شود. انواع نيازها، اهداف، خواسته و تمايلات شهروندان تحت حمايت نظامهاي سياسي، سوخت(محرک) تغيير ساختار نظامهاي سياسي در سرتاسر تاريخ جوامع بوده است. روند متغيربودن انواع نظامهاي سياسي را ميتوان اينگونه فهم کرد که کارکرد يک نظام سياسي برآمده از تعريف مشخص يک نظام سياسي ميباشد. اينکه بستر يا بنياد تعريف يک نظام سياسي مبتني بر شيوه هاي تحقق انواع نيازها، اهداف، خواستهها و تمايلات شهروندان تحت حمايت يک نظام سياسي است. به عبارتي، مدت زمان تداوم هر نظام سياسي برآيند کارآمدي يک نظام است. کارآمدي يک نظام سياسي به معني تحقق انواع نيازها، اهداف و خواستههاي شهروندان تحت حمايت يک نظام است. کارآمدي نظامهاي سياسي منوط به توسعه همه جانبه(بهويژه اقتصادي)، امنيت، آرامش و... که بر بستر وجود يک قانون اساسي کاربردي مبتني بر فهم سياست ورزان و صاحب منصبان از چيستي و اهميت زيربنايي منافع ملي است، ميباشد. پر بيراه نيست اگر گفته شود شباهتهاي بسياري ميان عالم سياست و عالم مکانيک وجود دارد. بدين معني که يک ساختار کارآمد برآيند هماهنگي تمام اجزاي تشکيلدهنده يک ساختار از هر نوعي به منظور تحقق يک هدف(منافع ملي) کاملا شفاف است. رانندهاي که مقصد مشخص نداشته باشد، قطعات ماشينش بيکيفيت يا هماهنگي لازم را نداشته باشد، نميتواند مسافت زيادي را طي کند. پر بيراه نخواهد بود اگر توليدکنندگان انديشهها، راهکارها، طرح ها و راهبردهاي سياسي که تمايل، توانايي و برنامهاي براي در اختيار گرفتن نهادهاي تصميم ساز و تصميم گير ندارند، را شاعر بناميم. انتهای پیام/ |