جامعه و شهروند 1399/03/20 |
![]() |
مصیبت بزرگ تملقگویی |
پدیده شوم و مذموم "تملق و چاپلوسی" فرهنگی است که خاستگاه آن عموما نظامهایی است که برپایه اصول اخلاقی و ارزشی بنا نشده اند. چاپلوسان و متملقان بیمارانی هستند زبون، فریبکار، فاقد عزت نفس و تعالی روحی که تعهدی ندارند و به جز منافع شخصی پایبند هیچگونه اصول انسانی و اعتقادی نیستند، در واقع چاپلوسی، طنین ناله های روح بیمار و شخصیت دردمند اوست که برای رسیدن به هدف خود، پستترین و ذلیلانهترین راه را انتخاب می کند. به گفته کارشناسان تربیتی در جامعه ای که ضوابط و اصول تعریف شده ای حاکم نباشد، نظام پرورشی و تربیتی ناسالم باشد، ارزشیابی افراد براساس شایستگی، صلاحیت و منطبق با موازین و ضوابط ارزشی نباشد و انتصاب ها ناشایست باشند، فرهنگ غلط و ضدارزش تملق، ریا و دروغ پرورش می یابد و مدیران انحصارطلب و ناتوان تنها و تنها از آبشخور چاپلوسی بیماران سیراب میشوند. به اعتقاد کارشناسان علوم اجتماعی نیز یکی از بسترهای مروج فرهنگ چاپلوسی در جامعه ناسالم و بیمار، مطبوعات و رسانههای ارتباطی هستند. رسانههایی که خردمندانه عمل نمی کنند، با برخوردهای سلیقه ای و تبعیت از الگوهای شعاری و بزرگنمایی، عملکرد مدیران را به گونه ای معرفی می کنند که با واقعیتهای بیرونی هماهنگی ندارد و با مجیزگویی، منافقانه، استفاده از عناوین، القاب و صفاتی غیرواقعی و آکنده از مبالغه و دروغ، صفت تملق و چاپلوسی را ترویج می دهند. از جمله کارکرد تخریبی و مصادیق منفی فرهنگ چاپلوسی در جامعه می توان به اضمحلال بنای فضیلت، هدایت جامعه به سوی پرتگاه رذائل انسانی، فروپاشی ساختارهای ارزشی، اعتقادی و اداری، نبود خلاقیت، نوآوری و انتقاد اشاره کرد. بدون تردید در چنین جامعهای مرز بین فضیلت و ریا، شایستگی و بیلیاقتی، خدمت و خیانت درهم میریزد، ارزشها و منزلت ها رنگ میبازند و نظمی از صفات توخالی شکل میگیرد. آنچه جای تامل دارد این است که متاسفانه نسبت به خطر ترویج این صفت مذموم در جامعه، سهل انگاری شده و روشنگری صورت نگرفته است، از طرفی کارشناسان تربیتی نیز در خصوص عوارض و پیامدهای آن تحقیق و تحلیل های جامعه ارائه نداده اند. رضا صادقیان فعال حوزه اجتماعی نیز در یادداشتی به این موضوع پرداخته و در بخشی از این یادداشت آمده است: بزرگترین آفتی که فرهنگ تملق به همراه میآورد ارایه تصویری از یک شخصیت و حتی طیف سیاسی و اجتماعی است که با واقعیتهای بیرونی هماهنگی ندارد، اما این تصویر آهسته و آرام در نهاد فردی که تملقها را میشنود مستحکم میشود. مدیحهسرایان به جای آنکه کمبودها، نبودنها و کارهای بر زمین مانده حوزه مدیریتی مدیران را گوشزد و برخی از ایرادها را به زبان جاری نمایند؛ دایم در حال نقاشی کردن تصاویر غیر واقعی از شخصیت مدیران هستند! آنان طراحان خوبی برای ترسیم تصویرهای خیالی هستند، تصویریهایی که نشانههایی هر چند کوچک از واقعیت ندارد ولی به شدت از سوی مدیرانی که تملق و چاپلوسی را میپسندند مقبول میافتد. بیان کنندگان ادبیات تصلف دوستداران تصویر دروغین را میفریبند و این توقع را برای آنان ایجاد میکنند که هر کس در مدح فعالیتهای آنان سخن نگفت به سادگی جزء مترود شدگان و ناسپاسها قرار گیرد. اینکه در برخی سازمان و ادارهها برخی از کارمندان همیشه عزیز، دوستداشتنی و در چشم مدیران جایگاهی خاص دارند، نه به دلیل کارکردهای خوب و قابل تقدیر کارمند مورد نظر است، بلکه کسب این جایگاه به تملقگویی، مدیحهسرایی و ستایش بیحد کارمند از مدیریت وقت تحقق یافته است. بلا و مصیبت بزرگ تملقگویان به جدا کردن زیست اهل قدرت از دنیای واقعی منتهی میشود. مدیرانی که با تصاویر اوهام و خیالی به دوره مدیریت خود ادامه میدهند. خویشتن را به گونهای دیگر و شبیه به تصویری میبینند که افراد مجیزگو برای آنان ترسیم کردهاند. بنابراین مدیرانی که پای در زمین دارند، ولی دایم در میان خیالات قدم میزنند و این همه در نهایت زمینه و مقدمه دور شدن مدیران از دنیای حقیقی را فراهم میکند؛ اینکه برخی از شخصیتها و مدیران در هنگام پرسشهای خبرنگاران با دهانی بسته و پاسخهایی سراسر نادرست که نشانه بیاطلاعی آنان از وضعیت گذشته و امروز سازمان مطبوعشان دارد نشانه دقیق همین زیستن در دنیای خیالات است، دنیایی که متملقها برای آنان خلق کرده و مدیران را ساکن دایمی فضای دروغین کردند. انتهای پیام/ |