فرار مغزها بهويژه در سطح دانشگاه در مقطع کارشناسي و کارشناسي ارشد از ابتدا بوده و ادامه دارد اما اخيرا پديده فرار مغزي دانشآموزي شدت پيدا کرده است، بهگونهاي که مدارس پولي در سراسر اروپا مثل انگليس، اسکانديناوي، آمريکا و ... براي جذب دانش آموزان ايراني تبليغات ميکنند.
با توجه به فضايي که در جامعه ما براي ادامه تحصيل و پس از کسب مدرک وجود دارد اين پديده رو به افزايش است. بخشي از اين پديده بهدليل ناکارآمدي مدارس و گريز دانشآموزان از کلاسهاي خستهکننده در مدارس است.
فرآيند آموزش در مدارس بسيار کسلکننده و آزاردهنده است. بيشتر دروس دانشآموزان در محيط خشک آموزشي برگزار ميشود. اين در حالي است که از مدرسه و معلم بگير تا خانواده همگي براي موفقيتهاي دانشآموزان فشار بسياري ميآورند. موفقيتي که در نمره، معدل و کمينگري خلاصه شده است. در اين وضعيت نهايتا موفقترين دانشآموزان هم رتبههاي خوب کنکور را ميگيرند. اما چه ميشود؟ دوباره در دانشگاهها با ساختار آموزشي مواجه ميشوند که چيز زيادي به آنها اضافه نميکند و همان ناکارآمدي و البته فشار ادامه مييابد. در واقع وضعيت علمي دانشآموزان با راهيابي به دانشگاه چندان تفاوتي نميکند.
اکنون اين حس در جامعه آموزشي شکل گرفته که درس خواندن چه در مدارس و چه در دانشگاههاي ايران آخر و عاقبتي ندارد، حتي بسياري اوقات با داشتن مدرکي خوب از دانشگاهي خوب آينده درخشان نيست و در نهايت فرد يا بيکار است يا با شغل بخور و نمير کارمندي زندگي ميگذارند، اين فضا در بين خانوادهها وجود دارد.
در اين شرايط خانوادههايي که به لحاظ فرهنگي و مالي وضعيت بهتري دارند به جاي هزينههاي سرسامآور انواع دانشگاههاي پولي از دوران دانشآموزي فرزندان خود را براي ادامه تحصيل به کشورهاي ديگر بفرستند. از سوي ديگر، تبليغات شبکههاي ماهوارهاي هم در اين زمينه بسيار گسترده و اثرگذار است.
ريشه پديده فرار مغزي دانشآموزي به نابساماني فضاي آموزش، مدرک گرفتن و بيکاري گسترده و عجيب و غريبي که براي افراد تحصيلکرده بعد از دانشگاه به وجود ميآيد و ... برميگردد.
براي جوانان بعد از ديپلم گرفتن از مدرسه و پس از گذراندن مقاطع تحصيلي کارشناس، کارشناسي ارشد و دکتري اتفاق خاصي رخ نميدهد. اکنون با توجه به اين فضايي که ايجاد شده است مردم گمان ميکنند که موفقيت پشت ديوارهاي کشورهاي خارجي خوابيده است، در حالي که به اينگونه نيست و نميتوانيم بگوييم که وضعيت آموزشي در ايران جهنم است و در کشورهاي ديگر بهشت، اما فضايي هم وجود ندارد که اين واقعيتها را بيطرفانه براي خانوادهها روشن کند.
بهنظر من در پديده فرار مغزي دانشآموزي دو موضوع بسيار مهم است. يکي آزاردهندگي آموزش در دوره مدرسه و ديگري نااميدي از موفقيت بعد از تحصيل در دانشگاه. البته اين مساله پيچيده است و مشکلات آموزشوپرورش هم به لحاظ آموزشي و هم به لحاظ گستردگي آنقدر عميق است که از عهده وزير و تيم او هم خارج است. نياز به همکاري درونسازماني و برونسازماني گسترده دارد، اما شوراي عالي آموزش و پرورش و کارشناسان آموزشي ميگويند که درونمايههاي آموزشي از نظر تعداد دروس و محتوا زياد است و ارتباط چنداني به زندگي روزمره و نيازهاي دانشآموزان ندارد. خود اين مساله باعث ميشود که دانشآموزان چندان انگيزهاي نداشته باشند.
محمدرضا نیک نژاد
انتهای پیام/ |