اخبار
کد خبر : 8490 ۱۳۹۸/۰۶/۲۶   ۱۲:۱۱:۲۳

یادداشت؛
مسير ناهموار ورود شايستگان به چرخه مديريتي

 

در ساختارهاي متمركز كه به لحاظ هندسي، ساختي مخروطي دارند، انتظار است شايستگان و پاكان درصدر امور قرار گيرند و جايگاهي درخور و شايسته براي خود به دست آورند، البته كه انتظاري بعيد و امري به‌غايت دور است. چراكه در اينگونه ساختارهاي مخروطي، به دليل اينكه قدرت به‌صورت كانوني در يك نقطه مجتمع و انباشته‌شده است، مسير راهيابي شايستگان به چرخه قدرت، همواره سخت است. چراكه شايستگان به كساني اطلاق مي‌شود كه كنش‌هاي خود را متاثر از منويات و تمايلات ساخت قدرت دنبال كنند و هرآينه، بيشترين قرابت و نزديكي را با هرم قدرت داشته باشند.

مضاف بر اينكه اين نوع شايستگي، به‌واقع بخش‌هايي از همان قدرت مرکز است كه مي‌خواهد آن را در طول منظومه قدرت خود بسط و توسعه دهد و همه اين‌ها، اجزاي كوچك و به‌ هم‌ پيوسته منظومه قدرت هستند كه استقلالي از خود ندارند و به‌اصطلاح معروف، تنها به قدرت مندان نگاه دارند. الزاماً بايد همه كنش‌ها و اعمال خود را به نمايندگي از ناحيه قدرت انجام دهند.

از طرف ديگر، جايگزيني شايستگان واقعي هم به دليل اينكه فاقد خصوصيات موردنظر صاحبان قدرت هستند، امري نزديك به محال و غيرممكن است، چراكه مسير گردش نخبگان و ايضاً شايستگان در چنين ساختارهايي، مسدود است و چرخش و جابه‌جايي معنايي ندارد. بلكه جاي گرفتن در چرخه قدرت، صرفاً نيازمند اطاعت ورزيدن از قدرت است و صدالبته كه بايد در اين نوع شايسته‌سالاري به ثبوت برسد. مهم‌تر اينكه در اين ساختارها، ملاك و ميزان هر نوع شايستگي، صرفاً درگرو نزديكي هر چه بيشتر افراد به قدرت است و در چنين فرايندي است كه شايستگي معنا و مفهوم خود را مي‌يابد؛ بنابراين، افراد در چنين ساختارهايي هويت مستقلي ندارند و هويت و شخصيت خود را از اتصال به قدرت، كسب مي‌كنند. لذا اطاعت ورزي در اين ساختارها، اصلي اجتناب‌ناپذير و به‌مثابه يك قاعده تام و تمام، از شموليت برخوردار است.

به تعبير ديگر، اين نوع شايستگي و نخبگي، صرفاً در گرو اطاعت ورزيدن معنا مي‌يابد و هيچ نمونه ديگري نخواسته و نيز هيچ‌گونه سرمايه اجتماعي و معنوي نمي‌خواهد. بنابراين در فضاي مبتني بر اطاعت و پيروي، انتظار شايستگان در مناصب كليدي، تقدم داشتن افاضل امري دور از انتظار است.

همان طور كه در تاريخ نيز كم‌وبيش، شاهد اين تجربه تلخ بوده و هستيم و چنين روندي، همواره تداوم داشته و تا امروز هم ادامه يافته است. هرچند كه شايد با كمي تسامح بتوان گفت كه در دوران اصلاحات، تا حدودي و البته در بعضي از مناصب، رايحه و نسيمي زودگذر از شايستگي بر آسمان مديريت اجرايي وزيدن گرفت اما عمري كوتاه داشت و پس از مدتي، اين نسيم روح‌بخش به خاموشي گراييد. هرچند بايد بپذيريم كه اين جابه‌جايي‌ها و چرخش نخبگان قدرت در ساحتي وارونه، كم‌وبيش درتاريخ ظهور و بروز داشته است. اي‌كاش ملت ايران و مديران اجرايي با پندآموزي از تجربه‌هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي و تاريخ سراسر عبرت آموز، گم‌شده خود را كه قانون و حاكميت قانون است و بيش از يك قرن در انتظار آن بر امور كشور بوده‌اند، بيشتر ملاك و معيار هر نوع شايستگي در ابقاي مديريت‌ها قرار مي‌گرفت و شايستگي‌ها و توانايي‌ها و قابليت‌ها، به‌جاي اينكه در ترازوي مصلحت سنجي‌ها و سليقه سنجيده شود، در ترازوي قانون مورد ارزيابي قرار مي‌گرفت و همه درعمل به طور مساوي در ذيل قانون قرار مي‌گرفتند و بي‌قانوني همواره توليد و بازتوليد نمي‌شد.

علي مشفق

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا