اينکه کاهش نرخ تورم را يک دستاورد عظيم بدانيم؛ نگاه غلطي به مسائل است. وقتي قرار است قيمت بازار سنجيده شود، اين قيمتها از طريق عرضه و تقاضاي بازار آزاد قابل تعيين است؛ از آنجايي که در جامعه ما قيمتها کنترل ميشود و دولت نرخ ارز، متغيرهاي اقتصادي و عوارض را سرکوب ميکند، بنابراين اينها به هيچ عنوان مبين قيمتها نيستند و به همين دليل قيمتهاي واقعي که مردم خريد ميکنند با قيمتهاي واقعي که دولتمردان اعلام ميکنند مسلما متفاوت است.
در اين ميان، آنها هر رقمي را ميتوانند براي خود بسازند. ولي واقعيت امر اين است که اينها به هيچ عنوان با شرايط جامعه ما سازگار نيست و دولت با کنترل قيمت ميتواند اعلام کند که نرخ ارز 1000 تومان شده يا قيمتها 50 درصد کاهش داشته است.
در اين بين سوال اصلي اين است که چه کسي بها ميدهد؟ مسلما هيچکس؛ اين قبيل مسائل ارزشي براي زندگي مردم ندارد. ضمن اينکه مسئولان بايد بدانند با مردم آگاه طرف هستند؛ مردمي که با 50 سال قبل تفاوت دارند، هم سطح سواد بالايي دارند و هم سطح تحليل علمي آنها بالاست. اوضاع سياسي را خوب ميشناسند و نسبت به وضعيت بينالمللي آگاهي دارند و در ضمن، آنها تبعات تحريمها را ميشناسند.
شرايط ما به مانند کشورهاي پيشرفته هم نيست که بگوييم مردم به دولتمردان اعتماد ميکنند. تجربه گذشته نشان داده است که متاسفانه دولتمردان نتوانستهاند به وعدههاي خود عمل کنند و بنابراين مردم براي حرفهايشان اعتبار زيادي قائل نيستند. در نتيجه حتي برعکس آن را برداشت ميکنند و خيلي خوب ميتوانند تجزيه و تحليل کنند که اوضاع اقتصادي چگونه است.
نميدانم تا کي قرار است سرمان را زير برف کنيم و به خيلي چيزها توجهي نشان ندهيم؟ مسئولان بايد بدانند که با مردم آگاهي سر و کار دارند. ما در قرن بيست و يکم زندگي ميکنيم که اطلاعات از مجاري مختلفي به دست ميآيد و زندگي واقعي مردم به خوبي به آنها اين امکان را داده است تا مسائل را تجزيه و تحليل کنند.
هنگامي که فشارها سنگين است، اينکه دولت نرخ ارز را سرکوب کند و بعد به مردم بگويد که توانسته آن را کنترل کند، نادرست است. واقعيت اين است که ما تحت تحريمهاي بينالمللي هستيم و اين تحريمها کمر اقتصاد ما را شکسته است. ما امکان صادرات کالا و انتقال پول به داخل را نداريم، آزادانه نميتوانيم کالا را خريداري کنيم و بنابراين کالا را بايد از واسطهها بخريم که همه اينها يعني افزايش قيمتها.
ديگر اينکه ملاک اين است که ما بايد جامعه را به سمتي ببريم که به مسئولان اعتماد کنند، اما وقتي که تحريمها برداشته نشده، سرمايهگذاري صورت نگرفته است، توليد با افزايش همراه نبوده، تقاضا در بازار کاهش پيدا نکرده و بحث رواني پايان نگرفته، چطور ميتوان از اين موضوع صحبت کرد که قيمتها پايين آمده است؟ چگونه اين موضوع امکانپذير است؟
محمد یوسفی
انتهای پیام/ |