چالشها در عرصههای گوناگون، برخی ناهماهنگیها میان عناصر مدیریت کلان، سردرگمی نخبگان، تضعیف بسیار خطرناک اخلاق اجتماعی و... حاکی از آن است که باید سنجیدهتر گام برداشت و برنامههای مدونتری را برای حصول به نتیجه مطلوب تدارک دید. اکنون و در این برهه خاص، نیازمند برخاستن و انسجام خرد ملی از ورای ابهامات و توهمات ذهنی، منفعتطلبی، سوداگری سیاسی، بیاخلاقی، سردرگمی و بیتفاوتی ناشی از افسردگی و... هستیم. تبیین احزاب و آنچه که تنها اسما حزب هستند، اما در واقع ساختار و عملکردی حزبی ندارد. بدین معنی که یک یا چندنفر در رأس حزب قرار دارد که مستقیم و غیرمستقیم همه امور حزبی را کنترل و مدیریت میکند، تنها دلیل وجود احزاب و حزببچههای بیشمار این است که فعالیت حزبی یک پدیده سیاسی وارداتی است که به هیچوجه بومی نشده است.
فعالیت حزبی در جهان معاصر نمود تفاهم پیرامون چیستی، ضرورت و اهمیت منافع ملی بهعنوان مبدأ و مقصد تمامی فعل و انفعالات اجتماعی و بهویژه عملکرد سیاسی در همه سطوح است. بنابراین، میتوان تعدد احزاب و حزببچهها را حاکی از عدم درک کاربردی چیستی، ضرورت و چرایی منافع ملی نزد نخبگان تلقی کرد. تنها نمود کاربردی و معتبر تفاهم میان قبایل اصلاحطلب پذیرش هویت ملیگرایی است. فهم ملیگرایی بهعنوان کاربردیترین هویت سیاسی حاکی از فهم اهمیت و چیستی منافع ملی است. پیامد اجتنابناپذیر فهم منافع ملی و پذیرش هویت ملیگرایی بیشک منجر به پایان سیاستورزی و آغاز سیاستورزی مدرن در غالب فعالیت حزبی خواهد شد. با در نظر گرفتن جمیع شرایط، به هیچوجه نیاز به این همه حزب یا حزببچه که حاکی از اذهان بسیار سنتی یا سوداگر که با مدیریت سیاسی در جهان معاصر غریب هستند، نیست.
وظیفه قبایل اصلاحطلب تدوین و ترویج تعریفی کاربردی از منافع ملی است. منافع ملی به معنی منافع یکایک شهروندان دارای شناسنامه ایرانی صرفنظر از هر ویژگی است. تنها دغدغه اصلاحطلبان صادق و دلسوز، باید تفاهم(آشتی) و تدوین تعریفی کاربردی از منافع ملی باشد، چراکه فعالیت سیاسی منهای تعریفی شفاف و کاربردی از منافع ملی که مورد پذیرش نخبگان باشد، اتلاف وقت، منابع و... است. تمام راهکارها، راهبردها و طرحهای کاربردی سیاسی بهمنظور خروج از انواع چالشهای اجتماعی و ملی از اجماع نخبگان پیرامون فهم چیستی، چرایی و ضرورت منافع ملی بهعنوان مبدأ و مقصد تمامی افعال اجتماعی استخراج میشوند.
منافع ملی به ما نشان میدهد که با توجه به شرایط داخلی، منطقه و جهانی، ساختار مدیریتی فدرالیسم نهتنها عملی نیست، بلکه بسیار مخرب است. مهمتر اینکه با رجوع به اندیشه منافع ملی بهعنوان مبدأ و مقصد تمامی افعال اجتماعی، درمییابیم که بنیاد فدرالیسم، احزاب توسعهیافته و ریشهدار است. پیشنیاز احزاب واقعی، توسعه اذهان نخبگان بهویژه نخبگان سیاسی است. شاید اذهان خلاق و دلسوز، قبل از اینکه به ترویج ایدههای سیاسی بپردازند، لازم است نگاهی به وضعیت علوم انسانی و علوم اجتماعی که در نظام آموزشوپرورش و آموزش عالی از کارافتاده، تبلور یافته است توجه داشته باشند. یا به عبارتی، بسیار کاربردی و قابل فهمتر خواهد بود اگر تولیدات تئوریک سیاسی اذهان خلاق مبتنی بر واقعیات ملموس و عینی جامعه باشند. برای برونرفت از انواع چالشهایی که باید برای حلوفصل آنها تمهید پیشنیازهای اساسی و اصولی و عزم جزم تدارک دید، بسیار ضروری است تا دلسوزان وطن در اهداف، ارادهها، تحلیلها و مهم تر، درک کاربردی واقعیت عینی به اجماع برسند. شاید نکتهای بسیار کلیدی که به آن توجه یا به عبارتی درک نمیشود، اینکه راهکارهای ذهنی در عرصههای گوناگون تولیدات اذهان خلاق نیستند بلکه برآیند فهم یا تشخیص عینی امور پیرامون(اجتماعی) هستند.
بنابراین، تشخیص و فهم کاربردی امور و اقسام چالشها نشان خواهد داد که برونرفت از انواع چالشهای بسیار جدی، بهویژه در عرصههای روابط خارجه، اقتصادی و معیشتی تنها از طریق اجماع پیرامون منافع ملی ممکن خواهد بود. تحقق منافع ملی مستلزم انسجام و سازماندهی فکری و رفتاری است. انسجام و سازماندهی فکری و رفتاری صادقانه در جهت تحقق منافع ملی به هیچوجه نیازی به دهها و صدها حزب ندارد. راهکارها یا تولیدات داخلی و بومی هستند یا وارداتی که در این صورت باید به منظور کارآمدی و کاربردیشدن، متناسب با شرایط داخلی بومی شوند. به عبارتی، میتوان ادعا کرد که اصولگرایی ریشه در تاریخ و فرهنگ ایران و حتی ریشه در تاریخ جوامع بشری دارد. اما اصلاحطلبی یک پدیده سیاسی معاصر در کشورهایی که در آنها علوم انسانی و علوم اجتماعی بهروزرسانی شده، است. اینکه پدیدههایی چون اصلاحطلبی و دموکراسی توسط برخی روشنفکران کشورهای در حال توسعه به شکلی بسیار سطحی و بومی نشده، وارد اذهان سیاستورزان و افعال سیاسی شده است. حال پرسش اساسی این است که قبایل اصلاحطلب چگونه میخواهند با عملکرد و سازماندهی قبیلهای بستر اصلاحات و دموکراسی وارداتی را ایجاد کنند؟ اصلاحطلبی از نظر مفهومی مغایر منافع ملی است، چراکه هویتهای سیاسی کاربردی و کارآمد برآیند فهم و اجماع پیرامون منافع ملی است. بنابراین، کاربردی و صادقانهترین هویت سیاسی نه اصلاحطلبی بلکه ملیگرایی است. تنها و تنها هویت کاربردی، بومی، خردمندانه، سودمند و مشروع سیاسی، ملیگرایی مبتنی بر یگانه هدف مشروع و کاربردی سیاسی یعنی تحقق منافع ملی است. گفتمان اصلاحطلبی باید با اتخاذ رویکرد بخردانهتری از وادی ابهام ذهنی خارج شود؛ تنها چاره آن هویت ملیگرایی مبتنی بر فهم منافع ملی است.
کوروش الماسی
انتهای پیام/ |