انفعال، بیاندیشگی، بیخیالی، بیارادگی، بیحالی، بیتفاوتی و بیاثری اجتماعی، از مسایل و معضلات بنیادین و از موضوعات مشکل ساز و زندگی سوز جوامع است. چراکه، بیارادگی و منفعل بودن، موجب ضایع شدن فرصتها و زوال نیروها و افول فرهنگها و تمدنهای بشری میگردد.
بنابراین، با ظهور حالت انفعال اجتماعی، مشکلات عدیدهای در متن و سطح جامعه و زندگی بروز میکند، یعنی، انفعال اجتماعی یک کلان مساله در زندگی است که میتواند مسایل و مشکلات متعدد را پیش آورد و زندگی آینده ی انسان را مختل سازد. اندیشیدن به سطح و جایگاه و اهمیت و اثرات مسایل بنیادی، در پیدا کردن راه حلها و گشایش افقها و بن بستهای آینده، امری حیاتی و سرنوشت ساز است.
به عبارت دیگر، آدمی در سطح جامعه و زندگی حداقل، با مسایل بنیادی و تفکری و فلسفی مواجه است که مصدر و مبدا و منشا شقوق گوناگون و حالات مختلف از مباحث و موضوعات مرتبط میشود؛ مثل، موضوع امید اجتماعی، اعتماد اجتماعی، همکاری اجتماعی، امور خیریه و غیره؛ پس، انفعال اجتماعی از دیدگاه تفکر اثربخش، یعنی، با لحاظ آثار جانبی و عارضی و ذاتی آن، از مقولات بنیادی و اساسی زندگی اجتماعی است.
انفعال اجتماعی، از یک طرف ریشه در مبانی فکری، معرفتی و روانی دارد و از جانب دیگر ریشه در گرفتاریها و تنگناهای عرصه واقعی زندگانی دارد و هر دو با آینده و افق پیش رو، ارتباط و نسبت دارند؛ تامل در مقوله انفعال و نسبت آن با زمان و آینده و زندگی، در نحوه برخورد و مواجهه با مسایل عینی فردای انسان تاثیر عمیق و اثر دقیق میگذارد. یعنی حالت انفعال بر خلاف گفته و تلقی برخی «منطقیون صرف» تنها در مقولات عشر ارسطویی و یکی از مقولات نه گانه عرضی نیست، بلکه با انسان و زندگی و مسایل هستی و آینده وی مرتبط است؛ انفعال، اساسا، از متن اجتماع و کیفیت زیست انسان و حالات واقعی وی، به ساحت منطق و مقولات کشیده شده است، نه بر عکس.
مثلا، رابطه بین انفعال اجتماعی و امید اجتماعی و انسانی را مورد مداقه و ملاحظه قرار میدهیم؛ امید اجتماعی یعنی 1- آینده مایه و تکیه گاه ممکنات و محققات است «امور شدنی و محقق گشتنی» 2- آینده منشا آرزوها و آرمان هاست «آرمان دسته جمعی و فردی» 3- امید یعنی تعلق و تمایل جان و هستی انسان و جامعه به حصول خیر و امر مطلوب در آینده. 4- امید با باور به امکان و احتمال بهبودی اوضاع و سر و سامان زندگی در آینده جان دارد.5 - امید با اشتیاق و عشق و جذابه و تحرک ارتباط دارد. 6- امید تحقیق انتظارات است. 7- یاد و خاطره امید و امیدواری، خوشایندی و خرسندی است. 8-امید محل و زمان پناه افراد و جوامع است، یعنی، پناه گاه است.9 - امید منبع نشاط زندگی دسته جمعی و اجتماعی است.10- امید، علت و عامل انگیزه هاست، جامعه بیامید، جامعه بیانگیزه است.11 - امید، مصدر و منشا رشدها و پیشرفتها و توسعهها است و نظایر این معانی و مفاهیم.
حال اندکی به این پرسش درنگ کنیم، ریشه امید اجتماعی چیست؟ آغازهای ناامیدی اجتماعی کجاهاست؟ انفعال چه نسبتی با امید و ناامیدی دارد؟ نومیدی و یاس چه آثار مخرب و ویرانگر در زندگی دارد؟
رویکرد و نگرش و عمل منفعلانه و انفعال اجتماعی و بیارادگی جمعی، ریشه و بنیاد ناامیدی است، چون امید انتظار و امکان و آینده بهتر داشتن است، نا امیدی پس زدن وجودی و اثری انسان است، ناامیدی، تقلیل و کاهش و تحلیل خواست و اراده و اندیشه و عمل آدمی ست؛ انفعال اجتماعی چنین حالتی دارد، حاصل انفعال اجتماعی، استیصال جمعی است، چون، بیاندیشگی و بیارادگی، اثر و خاصیت اش، اضمحلال است، گواه این واقعیت تاریخ و تجربه بشر میباشد. بنابراین، آینده و امید و انفعال به هم گره خورده اند؛ آینده اندیشی و خرد ورزی با ایجاد امیدها و آرمان ها و امکانها و ساختن زندگی، ربط وثیق و رابطه عمیق دارد. بحث در انفعال اجتماعی و نسبت با امید اجتماعی بسی دامن دراز و گسترده است و مجال بیشتر و فراخ تر لازم دارد.
انفعال اجتماعی، موجب بیتفاوتی و بیحالی جمعی میگردد و آن نیز بیسامانی و پریشانی اجتماعی پیش میآورد. سامان و انتظام جمعی چگونه شکل میگیرد؟ آیا راهی جز اندیشه ورزی و عقلانیت و تحرک ارادهها و تحقق عملها و تولید اثرها، راه دیگری هست؟ آیا جوامعی که با تفکرند و با تفاوت، با جوامعی که بیخیالند و بیاختیارند و بیکارند، یکسان هستند؟ انفعال اجتماعی، یعنی، بیتفاوتی جمعی و کثری در مقابل وضع خود در آینده و زمان پیش رو.ضرورت دارد به این نسبت» انفعال جمعی و زندگی آتی» اندیشیده شود و کوششها گردد.زیرا، شیرازه و شالوده امور جامعه و سامان اجتماعی ارتباط وجودی و واقعی و اثری با تحرک ارادهها و عقلها و عملها دارد.
آینده زمان تغییرات و تحولات است، این مطلب، هم امید است و هم امکان است و هم اشتیاق جان آحاد اجتماع است؛ انفعال، امکان تغییر و تحول را منقطع میسازد، انقطاع تغییر و تحول و دگرگونی، سبب افول زندگی جمعی میشود، و عقب ماندگی و آشفتگی و ناخرسندی حاصل چنین زندگانی است، آدمی با خیال و خاطر و امید بر کاهش و پیروزی و غلبه بر آلام و دردها و رنجهای گذشته و تاریخ، روی به آینده دارد، انفعال، آینده ستان است، انفعال، درد آور است. با انفعال رنجها و مشکلات کهنه و کلفت میگردند و انسان و زندگی وی را نابود میسازند، یعنی، نیاز به تغییر و تحول یک نیاز بنیادی و حیاتی است که با تحرک و فعالیت نسبت دارد و در حالت انفعال عقیم میشود.
چگونه میشود از حالت انفعال جمعی به وضعیت فعال اجتماعی، تغییر پیدا کرد؟
آگاهی و توجه پیدا کردن به خسران و زیان وضع انفعال شرط اول است، زیرا، حالت انفعال، حالت مردگی و خفگی استعدادها و انرژی هاست و این نیروها مبدا حرکت و جنبش و اثر در زندگی هستند؛ توجه و اندیشیدن به آینده و امکان های پیش رو، از شروط دیگر خروج از حالت انفعال و رهایی از بیارادگی و بیاندیشگی و بیکوشیدگی است.نخبگان و فرهیختگان و اهل علم و حق و حقیقت و معنویت، مسوولیت جدی و سترگی در قبال نجات از حالت انفعال به وضعیت فعال اجتماعی دارند، مراکز عقلی و علمی نیز رسالت وجودی دارند، چون سیطره ی انفعال اجتماعی در هر جامعه ای، گریبان سازمان و ساز و کار آنان را نیز میگیرد، نکته مهم این است که، انفعال اجتماعی موجب انفعال در عرصه های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و علمی نیز میگردد، در چنین وضعی حالت واژگونی و وارونگی امور در ساحت و سطح زندگی و اجتماع پیش میآید، کژی و ناراستی و ناحقی و مثلا دروغ، جای حقیقت و راستی و درستی و حق و عقل، مینشیند.و این بحران فراگیر اجتماعی پیش میآورد. برای خروج و رهایی و نجات از انفعال اجتماعی، خرد جمعی و تفکراثربخش نیاز هست، تا آگاهی عقلانی و عمیق تزریق کند و به کار و کوشش و عمل و اثربخشی دعوت نماید.
محمدعلی نویدی |