اخبار
کد خبر : 7116 ۱۳۹۷/۱۰/۲۹   ۲۰:۳۴:۰۴

یادداشت؛
آگاهی بخشی و شکل‌دهی به افکار عمومی؛ کارکرد اصلی دانشگاه

 

دانشگاه طی سال‌های قبل و بعد از انقلاب تا حدی توانست خلاء نبود احزاب و گروه‌های سیاسی مستقل را پر کند اما این نقش با چالش های جدی روبرو است.

دانشگاه چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن بخش جدایی‌ناپذیر از عرصه تکاپوی سیاسی بوده‌ است. بعد از انقلاب، در ایام انتخابات یا دیگر برهه‌های حساس سیاسی دانشگاه کوشید در راستای آرمان های ملی حرکت کند.

تاریخ سیاسی معاصر بدون در نظر گرفتن نقش دانشگاه قابل روایت نیست. بسیاری از تحولات و اتفاقات از دانشگاه آغاز شده و در فضای جامعه گسترش یافته‌است. در همه این سال‌ها بخش مهمی از بار فعالیت‌ها و آگاهی‌سازی‌ها بر عهده دانشجویان و تشکل‌های سیاسی بوده‌ است، اما آیا واقعا این وظیفه بر عهده دانشگاه است؟

برخی این نقش ‌آفرینی را جزء دستاوردهای دانشگاه برای جامعه می‌دانند و معتقدند مسیر کمال و رشد دانشجو از فعالیت‌های سیاسی می‌گذرد و این نشانه‌ای از بلوغ و پختگی جامعه دانشجویی است که به آگاهی و رشد جامعه منجر می‌شود.

در مقابل، آن‌هایی که دغدغه آموزش عالی دارند فضای سیاسی دانشگاه را به مثابه عارضه‌ای بر تن بیمار آن می‌دانند و معتقدند برای بهبود وضعیت علمی باید به سمت کنترل و مهار فعالیت‌های سیاسی حرکت کرد، با این حساب آیا باید فعالیت‌های سیاسی دانشگاه را تقویت کرد یا در جهت محدودیت آن کوشید.

برای پاسخ به این پرسش صرفاً نمی‌توان به بررسی آموزش عالی محدود شد بلکه باید به کارکرد سیاسی دانشگاه در جامعه هم توجه کرد و به کلیت حاکمیت و جامعه نگاه کرد، با این رویکرد برخی از کارشناسان سیاسی معتقدند دانشگاه جورِ ساختارهای معیوب سیاسی را می‌کشد.

هر جامعه‌ای نیازمند نهادها و ساختارهای مستقل از نهادهای قدرت است تا به نقد قدرت بپردازند و دیده‌بان منافع عمومی باشند. در فقدان احزاب و ضعف روزنامه‌نگاری مستقل، خواهی نخواهی این وظیفه بر دوش دانشگاه نهاده شده‌ است، همچنین آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی دانشجو او را ناگزیر به انجام این مهمِ بر زمین‌مانده می کند، در چنین شرایطی کنترل فعالیت سیاسی دانشگاه، جامعه را از این عواید مهم محروم خواهد کرد.

معمولاً آگاهی بخشی و شکل‌دهی به افکار عمومی به عنوان کارکردهای سیاسی اصلی دانشگاه شناخته می‌شود. اما در کنار آن می‌توان به کارکردهای طولانی‌مدت‌تر و پنهان‌تر نیز توجه کرد، از جمله مهم‌ترین آن‌ها جامعه‌پذیری سیاسی شهروندان است، طبیعتاً مدرسه نقش حداقلی در جامعه‌پذیری سیاسی افراد دارد، از طرف دیگر رسانه‌ها و احزاب نیز در این راه دستاوردهای قابل ملاحظه‌ای ندارند.

جامعه، چندان فکری برای جامعه‌پذیری سیاسی شهروندان نکرده‌است. انتظار می‌رود شهروندان از فضا و شخصیت‌های سیاسی شناخت حداقلی داشته‌باشند، نسبت به مسایل سیاسی جامعه خود حساس شوند، قدرت پرسشگری و نگرش انتقادی آن‌ها ورزیده شود و بتوانند در باب مسایل سیاسی عمومی بیاندیشند، تصمیم بگیرند و در سطح یک شهروند آگاه و ماهر عمل کنند.

فضای سیاسی دانشگاه تا حد زیادی این خلا را پر می‌کند. جلسات و برنامه‌های سخنرانی، نشریات دانشجویی، فعالیت در تشکل‌های دانشجویی و ... فرصتی را فراهم می‌کند که افراد از نظر سیاسی جامعه‌پذیر شوند. اینجا دانشگاه مانند سازوکاری عمل می‌کند که حداقل برخی از شهروندان را برای مشارکت سیاسی آگاهانه آماده کرده‌ و به اصطلاح تحویل جامعه می‌دهد. برای مثال شهروندی که در فضای سیاسی دهه 70 دانشگاه را تجربه کرده، و شهروندی که در دهه 90 زندگی دانشجویی را پشت سر گذاشته است، جامعه پذیری سیاسی کاملاً متفاوتی را تجربه کرده‌اند.

از طرف دیگر فعالیت در تشکل‌های دانشجویی، فارغ از رویکرد سیاسی تشکل‌ها فرصت مغتنمی برای تربیت سیاستمداران جوان است. فعالیت سیاسی دانشگاه شاید جزء معدود مسیرهایی است که می‌شود از طریق آن حلقه بسته مدیران دولتی را شکست و به گردش نخبگان سیاسی کمک کرد. امروزه منتقدین سیاسی از هر دو جناح نسبت به بسته بودن حلقه مدیریتی – سیاسی کشور هشدار می‌دهند و بر ضرورت گردش نخبگان صحه می‌گذارند. تشکل‌های سیاسی دانشجویی می‌توانند تا حدی این کارکرد را نیز داشته‌باشند.

می‌توان این لیست را ادامه داد و کارکردهای سیاسی دانشگاه را یک به یک بررسی کرد. اما به سوال آغازین باز گردیم. آیا باید در جهت تقویت فعالیت‌های سیاسی دانشگاه کوشید یا آن را کنترل و مهار کرد.

متاسفانه سیاستمداران منتظر پاسخ کارشناسان نمانده‌اند. از دید بسیاری از ناظران، سیاست‌ سال‌های گذشته چندان در راستای رونق کارکردهای سیاسی دانشگاه نبوده‌است. از همین منظر بعید به نظر می‌رسد این سیاست با هدف خدمت به آموزش عالی یا در جهت رشد علمی دانشگاه‌ها انجام یافته‌باشد. امروز نتیجه این سیاست‌ها را می‌توان در رخوت فضای دانشگاه و کم رونقی تشکل‌های سیاسی دید.

اکنون باید پرسید که سیاستگذاران در زمینه پیامدهای رکود فعالیت های سیاسی و مدنی دانشگاه چه تدبیری اندیشیده‌اند؟ حال که دانشگاه کمتر از قبل مجال و امکانی برای جامعه‌پذیری سیاسی شهروندان دارد چه نهادی این نقش را بر عهده خواهد گرفت؟ راهی که می‌توانست زمینه گردش نخبگان سیاسی را مهیا کند مسدود شده ‌است و در این شرایط چه مسیر جایگزینی را می توان پیشنهاد داد؟

تدوین: مهسا نوری

انتهای پیام /


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا