اخبار
کد خبر : 6917 ۱۳۹۷/۰۹/۱۷   ۱۴:۱۹:۴۱

روانشناس بالینی:
نقش بی بدیل رسانه ها در آموزش و پیشگیری از "ازدواج سفید"(2)

 

عموما ترس از مشکلات زندگی مشترک و طلاق را عنوان می کنند آیا می تواند دلیل قانع کننده ای باشد؟

البته این دلیل، قانع کننده نیست چرا که هر کسی می تواند برای آموزش و یادگیری مهارت های ارتباطی به ویژه رابطه زوجینی اقدام کند و اگر زندگی زوجینی در بین اطرافیانش دچار فروپاشی شده نباید با یک تعمیم مبالغه آمیز (خطای شناختی) از قرار گرفتن در یک رابطه سالم زوجینی فرار کرد.

امروزه مشاوره پیش از ازدواج در مراکز و کلینیک های روانشناسی انجام می شود که به افراد متقاضی ازدواج کمک می کنند تا ضمن شناخت خودشان از فرد مقابل نیز شناخت کافی به عمل آورند، حتی کسانی که قربانی طلاق والدین هستند می توانند به جای گزینش "ازدواج سفید" با مراجعه به روانشناس، اقدام به ترمیم زخم ها و آسیب های ناشی از جدایی والدین و یا خانواده آشفته کنند. در واقع "ازدواج سفید"، پاک کردن صورت مساله و ایجاد مسائل جدید است.

افرادی که تمایل به اینگونه پیوند دارند عموما چه کسانی هستند؟

افراد مختلفی این سبک را انتخاب می کنند. افرادی که از ازدواج و چالش هایش به دلیل رابطه پر تنش والدین یا طلاق آنها و یا رابطه پر تنش اعضای نزدیک خانواده هایشان دچار هراس شده اند، معمولا این افراد به طور مستقیم یا غیرمستقیم دچار آسیب هایی شده اند، مثلا ازدواج نامناسب خواهر یا برادر که خانواده را شدیدا تحت تاثیر قرار داده است دوم افرادی که شرایط یک ازدواج سالم رسمی را ندارند، مثل آقایانی که به لحاظ اقتصادی توان تامین خانواده را ندارند و سطح انتظار خود را پایین می آورند و یا خانم های مطلقه یا دخترانی که ازدواج نکرده اند و حالا در دهه چهارم و بالاتر هستند، یا مردان و زنانی که به دنبال زندگی دائمی یا درازمدت نیستند و می خواهند هر از چندی پارتنر خود را بدون طی کردن مراحل قانونی تغییر دهند، همچنین افرادی که توافق کرده اند مدتی با هم زندگی کنند یا به اصطلاح "هم باشی"   ( cohabitation) تا اگر تفاهم نسبی موجود باشد اقدام به ازدواج رسمی و قانونی کنند.

در میان جوانان مثلا دانشجویانی که در شهر دیگری مشغول به تحصیل هستند نیز این سبک زندگی مشاهده شده است، مردانی که متاهل هستند ولی از ازدواجشان رضایت ندارند و می خواهند یک زندگی مخفی بدون دردسر داشته باشند و مورد آخر متاسفانه پذیرشش برای خود من خیلی تلخ است و آن هم مردان متاهل یا مجردی که زنان را وسیله ای برای ارضای نیازهای جنسی و عاطفی خودشان می دانند و معمولا زنان در این رابطه فقط قربانی هستند و به امید ازدواج تن به هر کاری می دهند و این زنان آسیب بسیاری در این رابطه ها می بینند و همچنین برای جلوگیری از افشاء یا شکایت فرد قربانی ، وی را مورد تهدید های گوناگون قرار می دهند.

آیا می توان مشکلات و مسائل اقتصادی را عامل مهمی برای گرایش افراد به این نوع از زندگی دانست؟

مسائل و مشکلات اقتصادی یکی از عوامل بسیار مهم گرایش افراد به "ازدواج سفید" است و از آن مهم تر باورهای محدود کننده درباره سیستم اقتصاد خانواده است که افراد را از ازدواج رسمی و قانونی گریزان می کند. باور به اینکه مرد مسئول برآوردن نیازهای مادی زن است و آنچه که او طلب می کند باید برآورده کند.

یکی از موانعی که بر سر راه ازدواج قرار دارد مهریه های سنگین، تهیه و تدارک منزل و جهیزیه و همچنین برگزاری مراسم عروسی می باشد. عرف در خانواده های ایرانی دیگر مرتبا جابجا می شود. اقتصاد، فرهنگ مصرف و رقابت های ناسالم در میان خانواده ها در تغییرات فرهنگی و عرفی جامعه ما تاثیرگذار هستند. این برای کشور ما که دائما به لحاظ اقتصادی در تب و تاب است و ثبات لازم را ندارد، امری غیرعادی نیست. در این میان، عده ای که توان یا حوصله رویارویی با مسائل اقتصادی به وجود آمده را ندارند، طریق "هم باشی" یا "ازدواج سفید" را در پیش می گیرند.

پدیده «ازدواج سفید» در جامعه ما چه پیامدهایی را می تواند به همراه داشته باشد؟

"ازدواج سفید" را نمی توان به عنوان سبکی رسمی پذیرفت چون خانواده ای شکل نمی گیرد به ویژه در کشور ما که قوانینی برای این موارد وضع نشده است و " ازدواج سفید " رابطه ای نامشروع تلقی می شود.

فرزندانی که در این سبک ارتباطی به وجود می آیند سرنوشتی مبهم خواهند داشت البته اگر به این دنیا گام بگذارند. معمولا اینگونه بچه ها از طرق غیر قانونی در یکی دو ماه اول دوران جنینی از بین می روند.

احساس نیاز به مادر یا پدر شدن در این سبک زندگی عقیم می ماند و یک یا هر دو طرف رابطه به انکار چنین احساسی روی می آورند که در درازمدت و در سنین میانسالی مشکلاتی برایشان در پی خواهد داشت.

اغلب زنان در ازدواج، به دنبال امنیت هستند ولی "ازدواج سفید" سبک ارتباطی پر از تنش و پنهان کاری و عدم امنیت است که با روح زنان سازگار نیست و چه در کوتاه مدت و چه در درازمدت اثرات نامطلوب خود را خواهد گذاشت. افسردگی، اضطراب و در مواردی فکر کردن یا اقدام به خودکشی را نیز  که گریبانگیر زنان می شود را باید ذکر کنیم.

عده ای معتقدند برای مقابله با چنین پیامدهایی باید برخوردهای سلبی صورت گیرد، برخوردهای سلبی در رابطه با پدیده «ازدواج سفید» چقدر می تواند موثر باشد و مثبت عمل کند؟

من یک روانشناسم و در حوزه قضایی و حقوقی حضور ندارم که بتوانم در این مورد نظر بدهم ولی درخواستم از مسئولین این است که کار پژوهشی انجام دهند و تاثیر برخوردهای سلبی را در مقابل پدیده های انسانی بررسی کنند اگر تا کنون از این برخوردها نتیجه مطلوبی عاید شده باشد می توان همچنان ادامه داد و اگر نتیجه مطلوب نباشد ادامه اینگونه روش ها توجیهی ندارد.

رسانه ها و به ویژه تلویزیون با توجه به اینکه مخاطبان میلیونی و از هر قشری دارد چه نقشی می تواند برای پیشگیری از رواج این پدیده داشته باشد؟

رسانه ها به ویژه تلویزیون که رسانه ای دیداری و مورد اقبال اکثریت جامعه است نقش بسزایی در آموزش و پیشگیری از "ازدواج سفید" داشته باشد.

نقش رسانه ها و به ویژه تلویزیون در آگاه سازیِ هم افراد جامعه و هم مسئولین امر بسیار حائز اهمیت است و حال که شبکه های مختلف ماهواره ای در حال معرفی سبک های زندگی مختلفی هستند با تولید برنامه ها و فیلمهای دارای پشتوانه علمی قوی و کارشناسی شده و به دور از شعار و تبلیغات به ارتقاء دانش بینندگانش بپردازد. یکی دیگر از کارهایی که تلویزیون می تواند انجام دهد کمک به جوانان برای انتخاب ارزش هایی است که با آنها و حتی برای آنها زندگی کنند. به طور مثال در دوران جنگ تحمیلی، چه شد که نوجوانان ما ارزش دفاع از میهن را برگزیدند برای این ارزش راهی جبهه های نبرد شدند؟ و حال چه شده که ارزش های انتخابی جوانان و نوجوانان بسیار متفاوت شده است؟

من تاثیر فرهنگ های متفاوت را نادیده نمی گیرم ولی تا زمانی که به دنبال مقصر بیرونی باشیم و مسئولیت تصمیمات خود را نپذیریم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و این فاصله روز به روز عمیق تر خواهد شد.

راهکار پیشنهادی شما چیست؟

من یک پیشنهاد دارم که شامل دو بخش است البته در لابلای صحبت ها به آنها اشاره کردم. حال مشخصا و مستقیما بیان می کنم.

اول اینکه آسیب شناسی و بررسی مسائل جامعه در پژوهش های دانشگاهی یا زیر نظر اساتید فن تاکید و اهمیتی که پژوهش معتبر و دانشگاهی برای این موضوع قائلم به دلیل حساسیت مساله است و همچنین به دلیل اینکه تا ما شناخت علمی کافی درباره جامعه و عناصر تشکیل دهنده آن نداشته باشیم نمی توانیم در جهت رفع و یا درمان آسیب ها اقدامی انجام دهیم.

دوم آموزش مسئولین و تربیت کسانی که در حوزه تعلیم و تربیت اشتغال به کار دارند. ارزش های جامعه به ویژه جوانان در برخی موارد بسیار تغییر کرده است و برای رصد کردن بی طرفانه و قضاوت های نا به جا حتما باید نیروی متخصص داشته باشیم. من بستری که برای جوانان و کلا مردم فراهم است خیلی برایم مهم است، آیا در این بستر، انتظار صید مروارید داریم؟

و سخن آخر:

جامعه ما جامعه ای است که همزمان در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در حال گذار است و هر گذار، برای خودش سطحی از آشفتگی و ناهنجاری یا بی‌هنجاری را برجای می‌گذارد.

به همین علت در حوزه اجتماعی نیز جامعه در حال ورود به یک دوره گذار است که می‌تواند برای کودکان ما بسیار آسیب‌زا و پرهزینه باشد، پس باید از هم اکنون کودکانمان را برای ورود به چنین جامعه‌ای آماده و توانمند کنیم.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا