اخبار
کد خبر : 6547 ۱۳۹۷/۰۷/۰۶   ۱۲:۵۶:۱۸

یادداشت روز؛
جنبش اصلاحات نیازمند نقد از درون و تغییرات ساختاری

 

لعیا نورانی زنوز/ "اصلاحات" واژه ای است که در سال های اخیر توسط افراد مختلف با دیدگاه های سیاسی متفاوت بسیار بکار برده می شود.

"اصلاحات"، اندیشه، گروه و افرادی را در بر می گیرد که با روش ها و تدابیر مختلف ضمن حفظ کلیت و تمامیت ساختار یک حکومت وجوه بیمار، معایب و ناکارآمدی های آن را شناسایی و برای رفع آنها تغییرات بنیادی اعمال می کند.

شایسته است توجه داشته باشیم که عقبه این گونه اندیشه ورزی و روشنگری در تاریخ ایران به انقلاب مشروطه، تشکیل نهضت آزادی، انقلاب اسلامی و ... بر می گردد و اساسا هدف هر کدام از این انقلاب ها جبران عقب ماندگی ایران بوده به طوری که روشنفکران و سیاستمداران در هر دوره دریافته بودند که این کشور دارای ضعف های اساسی است و ساختار سیاسی و اجتماعی نیاز به تغییر و تحول بنیادی دارد.

بررسی بن مایه جنبش "اصلاحات" در سال 76 نیز که چشم‌انداز جدیدی در سیاست ورزی و حکمروایی گشود، نشان می دهد که این رخداد سیاسی ضمن تقویت و تثبیت نظام به دنبال حکمرانی کارا، پاسخگو و اصلاح و تغییر در سپهرهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و توزيع شفاف و عادلانه ثروت و بهره برداري صحيح از منابع بود و شاید به دلیل همین اهداف بود که توانست وارد حوزه های نظر و عمل شود و به تدریج جبهه سیاسی اصلاح طلبان شکل بگیرد.

راهبرد این جریان سیاسی همواره این بوده است که ساختار و ماهیت نظام سیاسی و جامعه مدنی ایران را با تکیه بر روش های مسالمت آمیز و نه با خشونت، قانونی، تدریجی و همراه با مذاکره، مصالحه و تکیه بر پایگاه اجتماعی توسعه دهد، چه بسا در این فرایند هم خطا و هم خدمات داشته است.

بدون تردید نیروهای اصلاح طلب واقعی می پذیرند که این جریان سیاسی نتوانسته اهداف دموکراتیک خود را در جامعه نهادینه سازد، هنوز نظام حزبی تعیین کننده انتخابات نیست و شدیدا فردمحور و شخصیت محور است، مطالبات اقوام و ادیان به طور کامل محقق نشده است، مردم همچنان با امید در انتخابات شرکت می کنند و پس از انتخابات نتیجه ای نمی گیرند.

اما این را نیز می پذیریم که سرعت کند اصلاحات به خاطر مانع تراشی هایی بوده که در چند سال اخیر وجود داشته کمااینکه در چنین شرایطی دستاوردهای زیادی نیز داشته است، فقط کافیست کمی واقع نگر باشیم.

جنبش اصلاحات به حکم ایدئولوژی، تفکر و استراتژی خود باعث شد نقد و انتقاد و تحلیل ساختاری و محتوایی از سوی موافقان و مخالفان در فضای سیاسی کشور تمرین شود، مردم را با حقوق خود آشنا کرد، توانست فاصله میان اخلاق و سیاست، جامعه و دولت، مهمتر اینکه فاصله بین دین، دموکراسی، آزادی و عدالت را به کمترین مقدار برساند به طوری که امروز شاهدیم مفاهیمی چون شهروند و حقوق شهروندی، جامعه مدنی، آزادی بیان و حق انتقاد از بالاترین مسوول اجرایی کشور وارد سپهر سیاسی ایران شده است.

بعد از سال 76 میزان رشد مطبوعات مثبت بوده و وضعیت فعالیت گروه های سیاسی و دانشجویی تغییر اساسی داشته و رشد یافته است، لذا این موارد نشان دهنده این است که اصلاح طلبان توانسته اند اصلاحات مثبتی در سیاست ایران ایجاد کنند.

از سوی دیگر بررسی تاریخی کشورهای مختلف نیز نشان می دهد که در هیچ کشوری "دموکراسی" و "مرمسالاری" با تغییر ناگهانی و همراه با خشونت و شورش نتوانسته حاکم شود بلکه دوره های بسیار طولانی اصلاح و آزمون خطا را تجربه کرده اند تا به نتیجه موفقی دست یافتند.

برای تغییرات آنی و ناگهانی می توانیم انقلاب های عربی را مثال بزنیم که تقریبا تمامی شان به سرنوشت شومی دچار شده اند و برای کشورهایی که از منظر دموکراسی موفق هستند و به تدریج این موفقیت را کسب کردند می توان کشورهای اسکاندیناوی و اروپای غربی را نام برد.

از این رو جریان "اصلاحات" در شرایط فعلی مهمترین سرمایه سیاسی کشور، پیشتاز جنبش مردمسالاری و دموکراسی خواهی، تحول خواهی، توسعه گرایی و عدالت خواهی در ایران به شمار می آید، اما آنچه ضروری به نظر می رسد نقد از درون، تغییر و اصلاح در راهبردها و استراتژی هاست.

این یک اصل بنیادین و پذیرفته شده است که اگر تفکر و ایدئولوژی نتواند نیازهای جامعه زیست خود را درک کند و بر پایه آن برنامه ریزی کند، در درازمدت محکوم به حذف است بنابراین وقتی باورمندی اصلاح طلبان نیز به نقد از درون، تغییرات تدریجی و قانونمدارانه، اصلاح ضعف ها و اشتباه ها با سیاست ورزی مصلحانه و آرام است، ایجاب می کند این جریان سیاسی به منظور ادامه حیات سیاسی و حفظ دستاوردهای 21 ساله با رویکرد، راهبرد و خوانشی نو آینده سیاسی خود را تعیین کند، چراکه این جنبش برای اینکه بتواند در 21 سال گذشته فعالان سیاسی و مسوولان زیادی را زیر پرچم اصلاحات گرد آورد و روی پای خود بایستند با فراز و فرودهای خودخواسته یا تحمیل شده بسیاری مواجه بوده و چه بسا هزینه های زیادی را پرداخت کرده است.

ضرورت این تغییر و اصلاح در این برهه از زمان که این جریان توانست اعتماد عمومی را کسب کند اما به دلیل مشکلات معیشتی، فساد اقتصادی، مشاهده تبعیض و اختلاف شدید طبقاتی و از همه مهمتر انفعال و فرافکنی مسوولان در مواجهه با نارضایتی های عمومی شاهد گسست اجتماعی یعنی شکاف عمیق بین مردم و دولت هستیم، بیشتر اهمیت می یابد و چنانچه راهبران جریان اصلاحات نسبت به شناخت و تلاش برای حل و رفع آن تلاش نکنند قطع یقین اقبال مردمی در جامعه و حضور مقتدرانه در عرصه سیاست را از دست خواهند داد.

ضروری است تئورسین های جنبش اصلاحات نیازها، خواست ها و دغدغه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را به درستی درک کنند که اگر همچنان روزه سکوت را در پی بگیرند نخواهند توانست برای نسل های بعدی تاثیرگذاری لازم را داشته باشند و چه بسا با خطر فروپاشی مواجه خواهند بود.

تفکر اصلاحات نباید اجازه دهد که مردم به این نتیجه برسند که هیچ تفاوت ماهوی‌ بین اصلاح طلبان و اصولگرایان وجود ندارد و هیچ‌ کدام از این دو گروه نمی‌توانند ایران‌ را از مشکلات زیرساختی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... نجات دهند.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا