اخبار
کد خبر : 6456 ۱۳۹۷/۰۶/۱۵   ۱۷:۵۴:۴۸

یک جامعه‌شناس :
عدم مهارت‌آموزی زندگی مشترک؛ عامل طلاق/افزایش قیمت سکه زمینه‌ساز طلاق نیست

 

اخبار تامل‌برانگیز افزایش طلاق به دلیل بالا ‌رفتن قیمت سکه کم بود که گفته یکی از نمایندگان کمیسیون ‌اجتماعی مبنی بر افزایش طلاق در حاشیه شهرها مساله را پیچیده‌تر کرد. از سوی دیگر زمزمه‌های جدی از کاهش میزان کف مهریه در مجراهای قانونی شنیده می‌شود. اینکه تصمیمات کنونی تا چه میزان به نفع صاحبان برحق مهریه یعنی زنان است پرسش مطرح‌شده در این گزارش نیست، بلکه در تلاش برای یافتن ارتباطی میان افزایش قیمت سکه و تمایل بیشتر حاشیه‌نشینان به طلاق هستیم. اساسا مساله طلاق چقدر در حاشیه شهرها جدی است و آیا کاهش میزان کف سکه به بحران نسبی طلاق در کشور کمکی می‌کند؟ در این میان سهم وضعیت اقتصادی خانواده چقدر است.

یک جامعه‌شناس در ارتباط با دلایل افزایش ‌طلاق در حاشیه‌شهرها می‌گوید: صراحتا نمی‌توان در ارتباط با میزان طلاق در حاشیه شهرها اظهارنظر کرد.

مریم ظهوریان می‌افزاید: در واقع نمی‌توان قشربندی کرد و گفت طلاق در حاشیه‌شهرها بیشتر و در مرکز شهرها کمتر است، اما هنگام علت‌یابی مساله متفاوت می‌شود.

او خاطرنشان می‌کند: به عنوان ‌مثال اگر بگوییم حضور کودکان کار یا وجود برخی تخلفات ‌اجتماعی در حاشیه‌شهرها به دلیل عدم ‌توجه کافی، نظارت و بازرسی بیشتر باشد سخن گزافه‌ای نگفته‌ایم، زیرا مهاجرانی معمولا به حاشیه شهرها می‌آیند که توان زندگی در مراکز و مناطق خوب شهری را ندارند. این مساله از نظر اقتصادی ‌و ‌فرهنگی شرایط را برای بروز برخی تخلفات و آسیب‌های‌اجتماعی مناسب‌تر می‌کند.

ظهوریان می‌افزاید: مردم در حاشیه‌ شهرها ممکن است بسیار خوب و بافرهنگ بوده و صرفا از نظر‌اقتصادی مشکل داشته باشند و به این دلیل مجبور به کوچ به حاشیه شهر شوند، اما در هر صورت به دلیل نظارت کمتر بر این مناطق و قصور فرهنگی و ناتوانی مالی احتمال بروز آسیب‌های‌اجتماعی افزایش می‌یابد.

او می‌گوید: فرد بعد از مهاجرت از یک منطقه کوچک به شهری بزرگ به نوعی مدهوش بزرگی و پیچیدگی شرایط زندگی ‌شهری می‌شود و اولین قدم مطابقت و هماهنگی او با شرایط کنونی است، در این میان شاید دست به ازدواج‌هایی بدون پایه‌های درستی برای تشکیل یک خانواده بزند یا به طمع پول ازدواج کند. رسیدن به ارتقای‌ مالی یا امیال ناکام و مطابقت با شرایط زندگی جدید در نهایت او را مجاب به ازدواج‌هایی می‌کند که هیچ زیربناهای اصلی ندارند و در نهایت منجر به طلاق می‌شوند.

ظهوریان تاکید می‌کند: البته گاهی فرد با کسی ازدواج می‌کند که به دلیل ناتوانی مالی هیچ فایده اقتصادی برای او ندارد و با وجود کوچکترین نوسانات ‌اقتصادی یا اجتماعی بفکر طلاق می‌افتد.

او می‌افزاید: این امر ناشی از بی‌هویتی و عدم مهارت‌آموزی زندگی مشترک است. در واقع مهارت‌های‌ اصلی را به جوانان و فرزندان خود آموزش نمی‌دهیم و زیرساخت ازدواج دچار مشکل است که با کوچکترین یا بزرگترین تلنگر از هم می‌پاشد. اگر هدف از ازدواج‌ متعالی و مشخص باشد و جوانان از راه درست و کانال ‌اصلی ازدواج وارد شده باشند در این صورت راه پیمودن مسیر و رسیدن به مقصد را می‌دانند و تلاطمات کمتر تاثیرگذار هستند.

 ظهوریان خاطرنشان می‌کند: آموزش در مقطع خود تاثیر‌گذار است و مقصود آموزش صرفا قبل از ازدواج نیست. افراد باید تجربه کنند و دوره‌های کارورزی مهارت‌های ‌زندگی را ببینند تا در زمان تصمیم‌گیری از این آموزش‌ها استفاده کنند.

او می‌گوید: سن آغاز آموزش بسته به نوع آن دارد. اگر والدین آگاهانه اقدام کنند شاید از سنین کودکی بتوان آموزش مهارت‌های‌زندگی را به فرزندان خود بدهند. دراین صورت بسیاری از مهارت‌ها در سنین خردسالی به افراد داده می‌شود. آنها باید بتوانند فرزندان خود را با توجه به بلوغ‌ اجتماعی و فکری، فرهنگی، اجتماعی و فهم از سنین کودکی در مورد ارتباط در خانواده و خارج از خانواده آموزش دهند.

آرزو ضیایی


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا