اخبار
کد خبر : 5341 ۱۳۹۶/۰۹/۱۸   

سایه مرگ‌‌‌ بر سر احزاب سیاسی فعال

 

عبدالرضا فرهمند/ جریان‌های سیاسی فعال که غالبا از خط مشی کلی و ساختار تابع اصول اولیه انقلاب اسلامی پس از پیروزی تدوین شده است، پیروی می‌کنند اما تفسیر آن خط مش توسط احزاب مختلف و دارای شعاع متفاوت از محور اصلی است و این مهم را می‌توان در بستر جامعه به‌خوبی مشاهده کرد.

 درحال حاضر دو جریان سیاسی فعال و غالب در اداره کشور نقش اصلی را ایفا می‌کنند و دیگر جریان‌ها که سعی می‌کنند برای جذب مخاطب مسیر خود را با الگوهای ابتکاری که تلفیقی از نگرش‌های این دو جریان است، هموار سازند و در وقایع سیاسی سهم خود را از حزب پیروز مطالبه کنند.

این گروه معمولا با اقبال عمومی زیادی برخوردار نیستند مگر اینکه به دنبال فعالیت‌های صنفی و گروهی خاص باشند و از این طریق موجودیت خود را در عرصه سیاسی حفظ کنند. دو جریان اثر گذار که با محبوبیت نسبی در حال فعالیت هستند خود دارای زیرمجموعه‌های نسبتا وسیع و متمرکزی هستند که در برخی موارد برای رسیدن به هدف کلی حزب با اختلاف‌های ساختاری مواجه می‌شوند.

در بیان کلی حفظ حیات یک جریان سیاسی تابع شرایط گوناگونی خواهد بود که این شرایط یا از درون ایجاد می‌شوند و یا از خارج حزب و از طرف جامعه یا حاکمیت به آن تحمیل می‌شود شرایط مشخص می‌کند که یک جریان سیاسی با چه میزان قدرت می‌تواند محبوبیت خود را حفظ کند و برنامه‌های سیاسی‌اش را پیش ببرد.

در چند سال اخیر شاهد افت مشهود محبوبیت هر دو جریان (اصولگرا،اصلاح‌طلب) بوده‌ایم و به نظر می‌رسد این روند در آینده شتاب بیشتری به خود می‌گیرد. عواملی که ماحصل آن کاهش محبوبیت برای این جریانات است را می‌توان در چند مورد به صورت مختصر ذکر کرد.اولا در جریان موسوم به راست (اصولگرایان) که محبوبیت کمتری در جامعه دارند و وقایع سیاسی سال‌های اخیر به خوبی گواه این موضوع است.

بی‌برنامگی،خلف وعده‌های عمومی، تندروی‌های سیاسی و فرهنگی،عدم وجود رهبر مستقل و توانمند، عدم اطلاع و آگاهی از مسائل تاثیر گذار روز، مقابله و ایستادگی در مقابل تغییرات روز افزون فرهنگی و اجتماعی جامعه، استفاده از مهره‌های نامطلوب، ایستادگی و پافشاری بر نقطه صفر اهداف اولیه تعیین شده حزب،عدم انعطاف با شرایط روز، نداشتن برنامه‌ریزی و آینده‌نگری،انتخاب و تصمیم عجولانه در معادلات سیاسی و در مقابل،جریان موسوم به اصلاح‌طلبان دارای محبوبیت نسبتا بیشتر که با چالش‌های زیادی موجه بوده‌اند قرار می‌گیرند این جریان از وحدت نسبتا بیشتری برخوردارند و به‌رغم وعده‌های نو و رو به رشد در موضوعات فرهنگی،اجتماعی، سیاسی که عامل اصلی رشد و پیشرفت این جریان بوده است اما در این مسیر چالش‌های سخت و ویران کننده‌ای را نیز سپری کرده است. نفوذ افرادی که در باطن هیچ‌گونه پایبندی به آرمان‌های این جریان نداشته و گاها کاملا مغایر با اهداف قدم برداشته‌اند، محدودیت‌های دست و پاگیر برای مهره‌های اصلی این جریان، کارشکنی‌های قدرت‌های بیرون حزبی در مقابل جریان پیروز سیاسی که باعث کاهش محبوبیت عمومی می‌شود، تشکیک درعضوگیری با توجه به سوابق اعضای موسس، عدم وجود الگوی مناسب و کار آمد برای پذیرش عضو جدید و سرشناس، منزوی شدن و یا ترک فعالیت حزبی توسط برخی اعضا به‌خاطر سرخوردگی و تزلزل تصمیم‌گیری در راس هرم، عدم اجرای تعهدات اقتصادی،سیاسی، فرهنگی که در زمان کسب مجوز قانونی کرسی‌های قدرت به صورت وعده اعلام شده بود.

این مسائل هر چقدر که به نظر کم اهمیت می‌رسند اما با گذر زمان و تغییر نسل و رشد آگاهی سیاسی، احزاب را به سوی سراشیبی سقوط جهت می‌دهد و جامعه را هر روز بیشتر از قبل نیازمند یک جبهه جدید و جوان با ایدئولوژی تاثیرگذارتر و اهداف مستحکم‌تر می‌نماید. اما نباید از مهره‌هایی که در صحنه سیاسی امتحان خود را پس داده‌اند و در حال حاضر در حال تشکیل و راه‌اندازی جبهه جدید هستند تا از این طریق هم خود را از جریان‌های (سیاست‌های) مسلط جدا سازند و بگویند ما با شیوه‌ای نوین در حال احیای مدینه فاضله‌ایم کسب محبوبیت کنند مسلما این افراد از تمامی امکاناتی که در زمان قدرت در اختیار داشته‌اند و دارند استفاده نموده تا از وزنه سقوط احزاب خود را به بلندای هرم قدرت پرتاب کنند‌.اما به نظر می‌رسد که این افراد به خوبی خواسته‌های نسل نوپا و کنجکاو را درک نکرده‌اند زیرا قطعا یکی از امتیازاتی که از این نسل به صورت منفی خواهند گرفت سوابق و کارنامه‌ای است که به صورت شفاف در دسترس آنها قرار دارد راهی برای انکار یا تغییر آن نیست.

در نتیجه در سال‌های پیش رو باید منتظر یک انقلاب سیاسی جوان با رهبری جوان و کاریزماتیک و افکارنو اما با پایبندی به آرمان‌های انقلاب باشیم.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا