اخبار
کد خبر : 5268 ۱۳۹۶/۰۸/۲۹   

باتلاق شیشه ای

 

با وجود مخالفت مادرم درس و مدرسه را برای همیشه رهاکردم و خود را سپردم به دست سرنوشت، سرنوشتی که ای کاش می شد آن را از سر نوشت!

 تک پسر خانواده بودم و پدر و مادرم من را در پر قو بزرگ کرده بودند، من در خانواده تقریبا مرفع بزرگ شدم، پدرم همیشه آرزو داشت که در عالی ترین مدارس و دانشگاه ها درس بخوانم.

همیشه به خاطر درس هایم مرا تحسین می کرد، تا اینکه پدرم موقع برگشت از سفر کاری، تصادف کرد و چراغ عمرش برای همیشه به خاموشی مبدل گشت.

مرگ پدر خیلی برای مان گران تمام شد، حتی آشنایان هم خبری از ما نمی گرفتند. پدرم که رفت، برکت خانه هم رفت و مشکلات مالی زیادی گریبانمان را گرفت، با مرگ پدر هیچ انگیزه ای برای ادامه تحصیل نداشتم، برای همین با وجود مخالفت مادرم درس و مدرسه را برای همیشه رهاکردم و خود را سپردم به دست سرنوشت، سرنوشتی که ای کاش می شد آن را از سر نوشت!

بعد از چند ماه مادرم در مغازه ای شروع به کار کرد، ولی نگاه اطرافیان بسیار آزارش می داد. سختی های مادرم را که می دیدم از درون آتشی به جانم می افتاد و ذره ذره مرا آب می کرد، برای همین تصمیم گرفتم باری از رو دوش زن بیچاره بردارم، او را راضی کردم و در یک تعمیرگاه ماشین به عنوان شاگرد مشغول  به کار شدم.

چون با زحمت پول در می آوردم خیلی خوشحال بودم که توانسته ام باری از روی دوش مادرم بردارم، بعد از مدتی احساس کردم درآمدم کم است، سعی کردم هر بار که ماشینی را تعمیر می کنم پول بیشتری بگیرم.

بعداز آن تصمیم گرفتم قطعه های اصلی ماشین را با فرعی جابجا کنم و آنها را جداگانه و بدون اطلاع صاحبکارم بفروشم تا پول بیشتری بدست آورم، ولی بعد از چندماه که صاحبکارم متوجه شد به من این موضوع را گوشزد کرد ولی من زیر بار این حرف نرفتم و به کارم ادامه دادم تا اینکه بعداز چند بار تذکر مرا بیرون کرد.

نمی دانستم چطور موضوع را به مادرم بگویم و بعداز آن هر روز صبح به بهانه سر کار رفتن از خانه بیرون می رفتم و بعداز یک هفته احساس کردم، مادرم متوجه شده است؛ گفتم می خواهم روی پای خودم بایستم و به مشهد بروم و تعمیرگاه بزنم. مادرم اولش مخالفت کرد ولی بعد از چند ماه که خرجی نداشتیم، اجازه داد که بروم.

حدود دو سال در آنجا زندگی کردم و آخر هفته ها به مادرم سر می زدم، زندگی و تنهایی آن هم در شهر غریب خیلی سخت بود، با چند نفری هم سن و سال خودم آشنا و دوست شدم، طوریکه خیلی به هم وابستگی پیدا کرده بودیم و تفاهم زیادی با هم داشتیم.

رفته رفته در اثر همین دوستی های بی پایه و اساس به سمت سیگار و شیشه گرایش پیدا کردم، حالا حدود 8 ماه است که به یک معتاد حرفه ای تبدیل شدم، از زمانیکه معتاد شدم، از مادرم خبری نگرفته ام و نمی توانم به چشمانش نگاه کنم. نمی خواهم او از وضعم با خبر شود اگر ببیند که من این گونه در باتلاق افتاده ام، دق می کند، عزمم را جزم کرده ام تا در 22 سالگی ام از این معظل خانه مان سوز رهایی یابم تا پشت و پناه مادرم باشم.

نظر کارشناس

اعتیاد و گرایش به سمت مواد مخدر سنتی و صنعتی بر حسب شرایط و عواملی در فرد بوجود می آید و او را تحت تاثیر قرار می دهد.

از عوامل گرایش کیس مورد نظر به سمت اعتیاد می توان به نحوه تربیت در خانواده، محبت افراطی، عوامل محیطی، فرار از مشکلات، هیجانات کاذب، ضعف در مهارت های زندگی و مقابله ای به ویژه مهارت نه گفتن در مقابل فشار همسالان و تاثیر پذیری از گروه دوستان اشاره کرد.

در کیس مورد نظر فرد در خانوده ای رشد نموده که همه شرایط، امکانات و زمینه ها مهیا و خواسته های فرد در آن تأمین شده است، ولی با مرگ ناگهانی پدر انگار همه آرزوهای خانواده تبدیل به یک رویای دست نیافتنی شده است، لذا کنار آمدن فرد با مشکلات به ویژه در سن حساس نوجوانی برایش سخت بوده است.

تحمل رنج مادر را نداشته و سعی در جبران  کمبودها قدم برداشته است، با توجه به تجربه کم و زندگی خوب گذشته، به دسترنج خود قانع نبوده و در خیالات خود بلند پروازی کرده است که در نهایت با تقلب و جابجایی قطعات ماشین ها و فروش آنها به نوعی مرتکب خیانت و سرقت شده است، رفتن ره صدساله و نرسیدن به آن باعث شده که نه تنها به آرزویش نرسد بلکه به سمت دوستان ناباب هم کشیده شود و زمانی به خود آید که در باتلاق شیشه ای اعتیاد گرفتار شده است.

راهکارهای پیشگیرانه

-آشنایی آحاد مردم با علل و عوامل روی آوردن به استعمال مواد مخدر و روانگردان بالاخص عوامل فردی و خصوصی.

-بررسی سایر مسائل و مشکلات فردی افرادی که در معرض سوء مصرف مواد مخدر هستند، چرا که داشتن مشکلات عدیده، خود عامل مهمی در روی آوردن فرد به استعمال مواد مخدر می باشد.

-آموزش و ارتقاء سطح آگاهی نوجوانان و جوانان نسبت به وقت گذاشتن در ارتقاء و پیشرفت ابعاد مختلف فردی و اجتماعی در زندگی و احساس خودکارآمدی توسط افراد و جلوگیری از رشد تک بعدی.

-پر کردن اوقات فراغت جوانان و نوجوانان با تاسیس امکانات آموزشی، رفاهی و تفریحی و اشتغال زایی و مبارزه با بیکاری قشر جوان.

-آموزش مهارت های ارتباطی و اجتماعی به والدین و جوانان از طریق آگاه سازی آنها از پیامدهای زیان بار مصرف مواد مخدر.

-آموزش مهارت های زندگی (حل مسأله، مهارت نه گفتن) از کودکی و نوجوانی در مقابل فشار گروه.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا