سعید ابراهیمی/ باید اذعان کرد که در طول زمان، کنشگران واقعی اصلاحگر ضمن نگاهی موشکافانه به تغییرات اصلاحی سایر جوامع نسبتا متمدنتر، بهصورت تلویحی و حتی تصریحی به فرضیات اساسی ذیل در پیشبرد هرگونه جریان اصلاحی واقف بوده و رعایت آنها را واجب شمردهاند: اول اینکه اصلاحگرایی فرایندی است توأم با آگاهیبخشی جامعه هدف و با رشدی تدریجی، که در غیراینصورت تضمینی بر دوام آن نخواهد بود. در همین راستا نامهای بسیاری را در طول تاریخ میتوان برشمرد که با رویکردی اصلاحی اما روشهای غیراصلاحی، نهتنها در این راه توفیقی حاصل نکردهاند که حتی نتیجه معکوسی را به ارمغان آوردهاند. فرض دوم بیپایانی این فرایند است؛ به عبارت دیگر در این فرض باید پذیرفت که هیچ زمانی فرایند اصلاح و رشد جامعه هدف، خاتمه نیافته و این فرایند مستمر است و بیخاتمه. سوم اینکه در فرایند اصلاحگرایی (که ذاتا فرایندی است واقعگرا) بنا بر خصوصیت آن، هرگونه افعال خشونتگرا در ابعاد فیزیکی، نظری و... جهت پیشبرد اهداف آن بهشدت محکوم است و ممنوع. احتمالا میتوان مفروضات دیگری نیز از بطن فرایند اصلاحگرایی استخراج و تبیین كرد ولی به این موارد بسنده ميكنيم و به موضوع اصلی این نوشتار خواهیم پرداخت. اکنون با توجه به مقدمه ذکرشده درخصوص اصلاحگرایی، سؤال اساسی اینجاست که چه خصوصیات و ویژگیهایی را میتوان برای یک منادی اصلاحگرایی در مسیر اصلاحات انتظار داشت تا بتوان به آن کنشگر اصلاحطلب در پیشبرد این فرایند (به دلیل وفاداری به محتوای آن) اعتماد کرد. یک اصلاحگر واقعی به شدت اخلاقمدار و قانونگراست و از آنجا که برای او فرایند اصلاحگرایی هدفی است والا، به باور او بهکارگیری هر نوع وسیله ماکیاولیستی برای نیل به اهدافش مذموم است و ناشایست، چراکه معتقد است استفاده از روشهای غیراخلاقی جز آلودهکردن اهدافش عایدی دیگری نخواهد داشت. همچنین در مسیر پیشروی خود نهتنها هیچگونه کنش تقابلی را با مخالفان خود مدنظر نداشته بلکه تمام تلاش خود را (برعکس) در جذب آنها اعمال میکند زیرا در اهدافش مغلوبکردن مخالف (حتی در صورت امکان عملی آن) از هیچ ارزشی برخوردار نخواهد بود. هرگاه خارج از حوزه نظریهپردازی، امکان حضور در عرصه قدرت اجرائی جامعه برایش فراهم شد و خود نیز ظرفیت لازم را برای ایفای این نقشها داشت، با منش و رفتاری کاملا قانونمدار و با رعایت تمامی ضوابط اخلاقمدارانه، وارد این حوزهها میشود. یک اصلاحگر واقعی تمام هم و غم و هوشیاری خود را معطوف به حضور کامل در مسیر و فرایند اصلاحگرایی کرده و متأثر از اتفاقات مطلوب یا نامطلوب پیشرو نمیشود. چراکه میداند هدف اصلی و اساسی، موجودیت فرایند اصلاحگرایی است نه نیل به هدف یا اهدافی زودگذر. به عبارت دیگر بهواسطه رعایت اصول اصلاحگرایی، همواره خشنود است و در این راه هیچگاه فریفته یا مغموم وقایع مطلوب یا نامطلوب نخواهد شد. چون دغدغهاش اصلاحگری است و نه قدرتطلبی، اگر در مسند اجرائی قرار گرفت و در مسیر پیشرو، امکان بهکارگماری منتقدان خود را (با رعایت ضوابط فرایند اصلاحگرایی) در عرصه همکاری میسر دید، در این تعامل و همکاری لحظهای درنگ نخواهد کرد چراکه از دیدگاه او پیشبرد این فرایند نیاز به جذب حداکثری دارد نه حذف رقیبان. به عبارت دیگر او رشد کل جامعه هدف را با تمام اجزا و مؤلفههایش مدنظر دارد و نه بخشی از آن را. در عرصه قدرت و در صورت بروز هرگونه خطا یا اشتباهی از او یا همراهانش (حتی در صورت امکان کتمان این نواقص) بهصورت داوطلبانه و صادقانه از شفافکردن و عیانشدن اشتباهاتش استقبال ميكند و با عذرخواهی از مخاطبانش نسبت به جبران آنها و پرداخت هزینه مربوطه اهتمام میورزد. چون او به خوبی به این امر واقف است که ازدستدادن اعتماد جامعه چیزی فراتر از شکست برای او و اهدافش بوده و بازگشت به عقب را با شدتی مضاعف به دنبال خواهد داشت. در صورت کندی سرعت فرایند اصلاحگرایی، هیچگاه واهمهای به خود راه نخواهد داد چراکه حرکت تدریجی را برای این کنش از اصول اولیه میداند و در صورت وقوع هرگونه وقفهای در مسیر و فرایند اصلاحگری نیز توجه خود را بیشتر به خویشتن خویش معطوف میكند تا به رفتار مخالفان. در آخر اینکه او به خوبی باور دارد که در صورت رعایت ملزومات مقوله اصلاحگرایی، هیچگاه شکست برایش معنی نخواهد داشت و تنها زمانی شکست در برابرش قدرت رخنمایی دارد که او از مسیر اصلاحگری خارج شود، پس همواره خود را ملزم به رعایت این موارد میداند.
انتهای پیام/ |