اخبار
کد خبر : 4228 ۱۳۹۶/۰۱/۱۶   

انتظار غیرانتخاباتی مردم از اصلاح‌طلبان

پیروزی غیرمنتظره انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ منتهی به تشکیل جمهوری اسلامی شد. پرواضح است که انقلابیون مدلی برای حکومت بعد از شاه نداشتند. البته پیش از انقلاب درباره اینکه اگر شاه برود، چه سیستمی جایگزین او خواهد شد، در محافل انقلابی گفت‌وگو‌هایی جریان داشت. در این بحث‌ها جریان چپ و کمونیست‌ها برتری داشتند. به مرور جریانات مذهبی بر پایه ایده‌های افرادي چون دکتر شریعتی توان آن را یافتند که بسیاری از جوانان چپ‌گرا را جذب گروه‌های اسلامی کنند و رفته‌رفته پس از مطرح‌شدن امام خمینی به‌عنوان رهبر مبارزه، قدرت و انسجام جریانات مذهبی افزایش یافت و از این ‌رو پس از پیروزی انقلاب، نام جمهوری اسلامی بر حکومت جدید اطلاق شد. سپس در پیش‌نویس قانون اساسی، موضوعاتی اضافه شد که شخصیت کاریزماتیک امام باعث استقبال عموم از آنها شد و خیال همه از دخالت کمونیست‌ها در حاکمیت راحت شد. در اینجا درصدد نقد قانون اساسی موجود نیستیم که سلسله مباحث دیگری را می‌طلبد اما از جبهه اصلاحات انتظار می‌رود اینک که بیش از ٣٠ سال از عمر جمهوری اسلامی گذشته است، اصلاحات اساسی را که باید این نظام در روند توسعه سیاسی خود طی کند، مشخص کند و برای ايده موردنظر اصلاح‌طلبان پایه‌های تئوریک و حقوقی لازم را تعریف کند تا در فرصت‌هایي که مردم برای تغییر و اصلاح فراهم می‌كنند، گام‌های درستی برداشته شود. بدیهی است اصلاح‌طلبی درون نظام جمهوری اسلامی معنا دارد و نه خارج از آن. البته جمهوری اسلامی در پاکستان پیش از ایران و سپس در عراق و افغانستان نیز ایجاد شد. آنچه از اسلامی‌بودن جمهوری مثلا در پاکستان به ذهن متبادر می‌شود، کشوری است که اکثریث غالب آن مسلمان هستند و نه نظامی بر پایه احکام دین، اما در جمهوری اسلامی ایران ایده اولیه این بوده که بر پایه احکام دین اسلام حرکت شود.   
از جبهه اصلاحات انتظار می‌رود با دعوت از حقوق‌دانان، روشنفکران، اندیشمندان و دین‌پژوهان زمینه را برای تدوین تئوری‌هایی که جمهوری اسلامی بر پایه آن بتواند روند اصلاحات بنیادی را پیگیری کند، فراهم کند.
در چند دور گذشته روند انتخابات بیشتر جنبه سلبی داشته است؛ یعنی مردم برای اینکه به شخص یا گروه و تفکری «نه» بگویند به شخص یا گروه ناشناخته یا کمترشناخته‌شده‌ای رأی می‌دهند، انتظاری که از جبهه اصلاحات داریم تغییر این روند است، به‌گونه‌ای که رویکرد‌ها و برنامه اصلاح‌طلبان مشخص باشد؛ البته برنامه‌هایی که متکی بر تئوری‌های بنیادی باشد. از مبانی تئوریک که بگذریم رویکردهای اصلاح‌طلبان در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باید به روشنی تبیین شود؛ مثلا در بعد سیاست خارجی باید نگاه اصلاح‌طلبان به رابطه با کشورهای مختلف حتما مشخص شود. یا در مورد سیاست‌های داخلی رابطه با برادران اهل سنت و فعالیت‌های سایر اقلیت‌های دینی و قومی حتما باید مد نظر قرار بگیرد.

در حوزه اجتماعی برای توسعه نهاد‌های مدنی چه برنامه‌ای داریم؟ در بخش فرهنگی برای آشتی میان فرهنگ ملی باستانی ایران با گوهر دین اسلام چه طرحی داریم؟ و چگونه می‌خواهیم در این قلمرو در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم؟ و در زمینه اقتصادی چگونه می‌خواهیم منافع اقتصادی خود را با جهان آزاد گره بزنیم و برای جذب سرمایه‌های خارجی چه فکر اساسی‌اي داریم و چگونه این عقب‌ماندگی خود را از کشور‌های دیگر جبران خواهیم کرد؟
از اصلاح‌طلبان انتظار می‌رود پاسخ روشنی به این پرسش‌های نسل امروز بدهند. آنچه درباره مطالبات ما از اصلاح‌طلبان ذکر می‌شود شاید در نظر بعضي از اصلاح‌طلبان ناخوش‌ آید و آن را فراتر از توان خود ارزیابی کنند، در این صورت خوب است این ناتوانی را اعلام کنند یا اینکه ظرفیت خود را افزایش دهند. اگر اصلاح‌طلبان می‌خواهند دست‌کم مطالبات فعلی مردم ایران را نمایندگی کنند، باید ظرفیت خود را افزایش دهند. در این صورت لازم است از همه ظرفیت‌های فکری به‌ویژه روشنفکران و نواندیشان دینی استفاده کنند و تحولات اصلاحی را در یک چشم‌انداز درازمدت ببینند و نه در انتخابات پیش‌رو. شاید بهتر باشد شخصیت‌های برجسته اصلاح‌طلب برای همیشه از نامزدی یا تصدی سمت‌های اجرائی دوری گزینند تا تنها حمایتگر جریان عام اصلاح‌طلبی در قالب احزاب و گروه‌های سیاسی گوناگون باشند و کنش سیاسی خود را به موضع‌گیری‌های انفعالی در برابر رویداد‌های ساختگی یا عملکرد‌های خطاپذیر فرو نکاهند.

بدون شک جامعه ما در گذر از سنت به مدرنیته نیاز به مجموعه‌ای از راه‌حل‌های نوین دارد، شوربختانه یا خوشبختانه جریان سنت‌گرای موجود در ایران که متکی به ظرفیت‌های رسمی است، از اینکه بتواند راه‌حلی برای برون‌رفت از مشکلات ناشی از نزاع بین سنت و مدرنیته بدهد، ناتوان است زیرا راه تفکر انتقادی در جریان سنت‌گرا بسته است و رویکرد ایدئولوژیک آنان به سنت، راه نوزایی را روی آنان بسته است. به‌این‌ترتیب سنت‌گرایان به دست خود، خویش را عقیم کرده‌اند و از ارائه راه‌حل نو نه‌تنها در سنت مذهبی که در سنت‌های اجتماعی و سیاسی نیز عاجز هستند؛ شاید از این منظر این فرصت ویژه‌ای است که در اختیار نواندیشان دینی و اصلاح‌طلبان ایران قرار دارد.
روشن است که سنت‌گرایان طیف وسیعی را شامل می‌شود که از محمدتقی مصباح‌یزدی تا سیدحسین نصر را دربر می‌گیرد، اکنون بخشی از این طیف در ایران نفوذ دارد، این طیف تنها یک قرائت از اسلام را که مطابق فهم اوست، مي‌پذيرد. از آنجا که سنت گرایانی هیچ‌گونه تفکر انتقادی را بر نمی‌تابند، در واکنش به این‌گونه برخورد، اصلاح‌طلبان مراقب باشند در نزاع بین سنت‌گرایان بومی و تجدد‌طلبان از مسیر اعتدال خارج نشوند زیرا بدون شناخت سنت و سرشت مذهبی جامعه ایرانی انتظار نمی‌رود به راه‌حل‌های درست و کارآمد دست یابیم. امیدواریم نواندیشان دینی و روشنفکران اصلاح‌طلب از رهگذر توجه متناسب به «سنت» و «مدرنیته» به راه‌حل‌های پویایی برای تشکیل جامعه مدرن آینده ایران دست یابند.

مصطفی ملکوتی


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا