اخبار
کد خبر : 4132 ۱۳۹۵/۱۲/۱۵   

بررسی بایسته های مشارکت سیاسی زنان و واکاوی موانع آن

گفت و گو از: لعیا نورانی زنوز

مشارکت زنان در عرصه سیاست امروزه از جمله بحث های جدی است و حجم زیادی از گفتار و نوشتار را به خود اختصاص داده است.

تقابل میان کارکرد زنان و مردان در سیاست از گذشته های دور همواره وجود داشته اما به رغم تلاش ها، بحث ها و گفت و گوها به دلیل وجود روحیه مردسالارانه کمتر به نقش زنان و تاثیر آن در سیاست اهمیت داده می شود.

یک فعال حوزه زنان و وکیل دادگستری معتقد است ما با "عرف جامعه" مشکل داریم به این معنی که فرهنگ و باور موجود، زنان را به عنوان یک مدیر، نماینده و وزیر سخت می پذیرد.

او می گوید: کشورهایی که توانسته‌اند در این عرصه به موفقیت برسند، از دو راهبرد برای افزایش مشارکت سیاسی زنان استفاده کرده‌اند؛ یکی از راهبردها این است که قوانین انتخاباتی را به سمتی برده‌اند که برای زنان با رویکرد تبعیض مثبت سهمیه مشخصی در نظر گرفته اند. راهکار دیگر این است که احزاب در مقام بازیگران اصلی عرصه و چرخش قدرت از ظرفیت خود برای افزایش حضور زنان در فهرست‌های انتخاباتی و کرسی‌های قدرت استفاده می‌کنند...

زهره ارزنی در گفت و گوی تفصیلی با نای قلم از سیر تاریخی تحولات حضور زنان در حوزه سیاسی، موانع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در مسیر مشارکت دادن نیم دیگر جمعیت کشور در سیاست گذاری های کلان، نقش رسانه ها و راهکارها سخن گفت.

مشروح این گفت و گو را در ادامه باهم مي خوانيم.

وقتی سیر تاریخی تحولات حضور زنان در حوزه سیاسی را تورق می کنیم به این نکته می رسیم که میزان مشارکت سیاسی نیمی از جمعیت کشورمان در افت و خیزهایی شناور بوده، مایلیم به عنوان فعال حوزه زنان نگاهی گذرا به پیشینه تاریخی این مهم داشته باشید.

 در تاریخ معاصر جهان، زنان با گرفتن حق رای تا حدودی در عرصه مشارکت سیاسی حضوری پررنگ را به نمایش گذاردند. پس از نهضت مشروطه، مجلس نمایندگان مردم گشوده شد و مردم ایران برای نخستین بار با انتخاب نمایندگان خود برای حضور در مجلس شورای ملی در امور سیاسی مشارکت مستقیم پیدا کردند و در نخستین نظام‌نامه انتخابات، زنان از حق رأی اعم از انتخاب شدن یا انتخاب کردن محروم ماندند به طوری که در نظام‌نامه مجلس شورا، زنان در ردیف مهجورین قرار گرفتند و فاقد حق رأی شناخته شدند.

سپس لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال 41 به تصویب هیئت دولت ایران رسید که بر اساس این لایحه زنان برای نخستین بار اجازه شرکت در انتخابات و نامزد شدن برای انتخابات را پیدا می‌کردند اما واقعیت این است که مشارکت سیاسی زنان در سال های قبل از انقلاب کاملا سمبولیک بوده و بعد از انقلاب اسلامی مشارکت سیاسی زنان و حق رای آنان به رسمیت شناخته شد که در آن سال ها نیز کشور درگیر جنگ تحمیلی و مسائل مختلف بود. اما اوج مشارکت جویی و آغاز دوباره هویت یابی زنان به دوران اصلاحات برمی گردد که دغدغه و حضور پررنگ زنان در قدرت و در مقاطع مختلف تحصیلی خود را نشان داد و منجر به افزایش دانشجویان دختر در دانشگاه ها و به دنبال آن افزایش دانش آموختگان و متخصصین دختر، افزایش فرصت های شغلی زنان به ویژه در بخش خصوصی و کارآفرینی و انجام پژوهش های تخصصی زنان شد و در شرایط حاضر شاهدیم که حضور در قدرت را مطالبه می کنند.

فرمودید که زنان حضور در قدرت را مطالبه می کنند بفرمایید آیا سکوی عدالت سیاسی جنسیتی به تعادل رسیده است؟

زنان حضور در اریکه قدرت را از دهه 70 به بعد مطالبه می کنند اما با وجود این در طول تاریخ، توزیع قدرت به شکلی نابرابر میان دو جنس زن و مرد شکل گرفته است و هر چند حضور زنان موفقی را در مجلس و با احراز مقام هایی چون معاونت ریاست جمهوری، مقام وزارت، ریاست سازمان، شهردار، وکیل و... تجربه کرده ایم اما همچنان به دلیل موانع متعدد، موقعیت های تصمیم سازی و به عبارتی قدرت بیشتر در میان مردان رد و بدل شده است و این واقعیت را باید بپذیریم که مردان عملا و شاید ناخودآگاه زنان را رقیب خود می دانند.

در عین حال که به حضور زنان موفق در مجلس و احراز مقام هایی اشاره فرمودید اما سهم و نقش زنان در امور مختلف را نیز ناچیز دانستید حال این سوال در ذهن خطور می کند که حضور زنان در عرصه تصمیم گیری و تصمیم سازی به لحاظ کمی نگران کننده است یا کیفی؟

حضور زنان در عرصه تصمیم گیری به لحاظ کیفی نگران کننده تراست، نه اینکه به دنبال ایسم ها و جنبش زنان باشم بلکه خواهان حضور افرادی هستیم که دغدغه مسائل زنان جامعه را داشته باشند، حضور زنان در برنامه های عمرانی، برنامه نویسی ها، تعیین بودجه ها و ... برای این است که دغدغه نصف جمعیت کشور هم در نظر گرفته شود در حالیکه در حوزه مجلس عملکرد نمایندگان زن تناسبی با خواست و مطالبات زنان امروز جامعه ندارد و یا حداقل بخش قابل توجهی از زنان جامعه امروز ما را راضی نمی‌کند، همانطور که نمایندگی را حق خود می دانند باید این حق را برای همه همجنسان خود بدانند نه اینکه صرف خانه داری را وظیفه زنان مطرح کنند.

چه موانعی در مسیر مشارکت دادن نیم دیگر جمعیت کشور در تصویب قوانین، سیاست گذاری های کلان و به طور کلی در ساختار قدرت وجود دارد؟

کشورهایی که توانسته‌اند در این عرصه به موفقیت برسند از دو راهبرد برای افزایش مشارکت سیاسی زنان استفاده کرده‌اند؛ یکی از راهبردها این است که قوانین انتخاباتی را به سمتی برده‌اند که برای زنان با رویکرد تبعیض مثبت سهمیه مشخصی در نظر گرفته اند؛ راهکار دیگر این است که احزاب در مقام بازیگران اصلی عرصه و چرخش قدرت از ظرفیت خود برای افزایش حضور زنان در فهرست‌های انتخاباتی و کرسی‌های قدرت استفاده می‌کنند، اما در قانون ما تبعیض مثبت در نظر گرفته نشده و زنان سهمیه مشخصی ندارند بنابراین وقتی چنین قانونی نداریم و از طرفی خواهان حضور زنان در عرصه تصمیم گیری هستیم این باور و فرهنگ جامعه است که باعث می شود و این امکان را به وجود می آورد که نام زنان در برگه های رای نوشته شود، در چنین شرایطی زنان باید در هر مرحله کاری و زندگی خود را به اثبات برسانند تا مورد توجه قرار گیرند.

بنابراین ساختار فرهنگی بر مشارکت یا عدم مشارکت سیاسی زنان تاثیرگذار است...

دقیقا، ما در شرایط حاضر با "عرف جامعه" مشکل داریم به این معنی که فرهنگ و باور موجود، زنان را به عنوان یک مدیر، نماینده و وزیر سخت می پذیرد. در کنار این موضوع برخوردهای متحجرانه، حمایت نشدن از جانب خانواده، احزاب و گروه های فعال در کشور را هم می توان از دیگر عوامل برشمرد.

به عدم حمایت احزاب اشاره فرمودید، به هر حال تحزب و کار حزبی یکی از اصلی‌ترین شاخصه ‌های توسعه‌ یافتگی است و به نظر می رسد در چنین شرایطی زنان برای ورود به عرصه عملیاتی سیاست راهی غیر از فعالیت در چارچوب احزاب ندارند اما نگاهی به میزان حضور آنان در احزاب فعال نشان می‌دهد این قشر در فعالیت‌های حزبی نیز سهم اندکی دارند، بنابراین نباید کم‌کاری‌های زنان را نیز نادیده بگیریم!

من نیز معتقدم یکی از دلایل در حاشیه قرار گرفتن زنان در عرصه سیاست ریشه در این موضوع دارد که زنان خودشان را باور ندارند و هنوز نتوانسته اند به خودباوری و استقلال شخصیتی لازم دست یابند چون یکی از فاکتورهای اساسی فعالیت سیاسی این است که افراد روحیه استقامت، اعتماد به نفس و خودباوری عمیق داشته باشند، به طوری که شاهدیم هنوز  حزب مختص زنان وجود ندارد چه بسا شاخه زنان در اغلب احزاب ما فعال نیستند، لذا بالندگی لازم برای پیگیری حقوق تصریح‌ شده زنان در قانون اساسی و اهداف حزبی را ندارند، همه اینها دست ‌به ‌دست هم می‌دهد تا ما در بحث مشارکت سیاسی با پایین‌ترین رقم مواجه باشیم و در جایگاه واقعی خود قرار نگیریم.

آیا رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی می توانند این خلا را جبران کنند؟

قطعا همراه ‌شدن رسانه‌ها به‌عنوان رکن چهارم دموکراسی می‌تواند بسیار مؤثر باشد، باید در تبیین و جریان‌ سازی اهمیت مشارکت سیاسی زنان در نزد افکار عمومی و هم‌گرایی خود زنان برای دست‌یافتن به این هدف مهم توجه بیشتری داشته باشیم که این خود نقش رسانه ها را بیش از پیش نمایان می کند. رسانه‌ها می‌توانند با اطلاع رسانی شفاف مسائل را مطرح و به حل مشکلات و چالش‌های زنان کمک کنند و با اطلاع‌رسانی، بالا بردن سطح آگاهی و معلومات زنان و ترویج فرهنگ مشارکت نقش مهمی در حضور زنان داشته باشند.

 این سؤال به ذهنم می‌رسد که اگر زنان در به ‌دست‌آوردن جایگاه خود در درون احزاب مشکل دارند و از طرفی در فرهنگ و باور عمومی جامعه مشکل داریم چطور می‌توان امیدوار بود که در ساختار قدرت صاحب نقش شوند و به سطوح بالاتر راه پیدا کنند؟ چه راهکارهایی برای رفع این معضل پیشنهاد می کنید؟

ما چاره ای جز این نداریم که عرف و نگرش جامعه را تغییر دهیم، باورهای جامعه را بشکنیم یا باور منفی را به یک باور مثبت تبدیل کنیم، با فرهنگسازی در میان افراد جامعه عرصه را برای حضور هرچه فعال تر بانوان آماده کنیم، باید حس اعتماد به بانوان برای حضور در تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی القا شود، این را بقبولانیم که حضور زنان در اریکه قدرت یا در مسندهای تصمیم گیری به نفع جامعه است، با معرفی زنان موفق نشان دهیم که این افراد می توانند در سایر زمینه ها نیز موفق باشند از طرفی بانوان باید بدانند و بپذیرند همانطور که این قشر در خانه های خود به عنوان همسر و مادری لایق و کاردان به ایفای نقش می پردازند، در عرصه های سیاسی و اجتماعی نیز نسبت به حضور آنها احساس نیاز وجود دارد و می توانند مفید واقع شوند چه بسا همكاري و هماهنگي ميان مردان و بانوان ايراني و استفاده از نظرات آنان منجر به تقويت نظام و شكل‌گيري احساس مثبت در اقشار مختلف مردم خواهد شد.

و سخن آخر...

امروز وقت آن فرا رسیده که پس از گذشت نزديك به چهار دهه از پيروزي انقلاب و تدوين قوانين كارآمد مبنی بر دخالت زنان در تصميم‌گيري‌ها و تصميم‌سازي‌هاي كلان، انگيزه حضور بانوان در عرصه سياست تقويت شود، شاید برای رسیدن بانوان به جایگاه اصلی و درخور شان آنها در مناسبات سیاسی و اجتماعی راه طولانی در پیش داریم اما همانطور که عنوان کردم یک زن همان گونه که می تواند مادر و کدبانویی نمونه باشد، می تواند با شایستگی و توانمندی در سطح اجتماع نیز مدیر، شورا و نماینده توانایی باشد؛ لذا یکی از برنامه های اصلی نهادهای حمایت از بانوان باید تشویق و تلاش برای حضور پررنگ بانوان در انتخابات شوراهای اسلامی باشد تا بخشی از مدیریت شهری در اختیار بانوان قرار گیرد.

با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

من هم از شما و سایر همکارانتان تشکر می کنم.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا