اخبار
کد خبر : 3721 ۱۳۹۵/۱۲/۰۵   

سست شدن ستون های خیمه خانواده با خشونت علیه زن

گفت و گو از لعیا نورانی زنوز

خانه مکانی است که سکینه و آرامش در آن جاریست اما برای خیلی از زنان مفهوم دیگری دارد و مترادف است با محل ضرب و شتم، شکسته شدن غرور، تحقیر و درد آن هم توسط کسی که روزی با یکدیگر پیمان وفاداری و محبت بسته اند.

 شاید "خشونت علیه زنان" امری پنهانی باشد اما پرداختن به این موضوع بحث تازه ای نیست، این معضل مرز نمی شناسد و محدود به جوامع عقب افتاده نیز نیست بلکه زنان از ادوار گذشته در جوامع مختلف مورد خشونت و آزار قرار گرفته اند؛ خشونتی که فراگیرترین نقض حقوق بشر محسوب می شود و بسیاری از خشونت دیدگان به دلایلی چون مجازات سخت، عدم حمایت های قانونی و نداشتن پشتوانه لازم از ابراز آن خودداری می کنند که بدون شک در درازمدت سلامت روحی و روانی افراد به خطر می افتد و بازده فکری و عملی یک جامعه را پایین می آورد.

در همین راستا با فعال اجتماعی در حوزه زنان و حقوقدان به گفت و گو نشسته ایم. زهره ارزنی معتقد است در راستای حل این معضل افزایش آگاهی عموم مردم درباره آسیب های خشونت از طریق برگزاری نشست های آموزشی، تغییر نگرش جامعه درباره خشونت و نشان دادن زشتی این رفتار و تبعات ناشی از آن افزایش آگاهی زنان درباره حقوق انسانی شان، افزایش سیستم های حمایتی، حساس کردن جامعه نسبت به این پدیده آسیب زای اجتماعی و ... از جمله راهکارهای پیشگیرانه است.

ناگفته نماند چنانچه تلاش های جمعی برای پایان دادن به پدیده شوم "خشونت علیه زنان و دختران" با همدیگر همراه و همسو نباشد نتیجه مورد نظر به دست نخواهد آمد. متن کامل گفت و گو را در ادامه می خوانید:

به عنوان نخستین سؤال بفرمایید برای اینکه یک رفتاری را مصداق "خشونت علیه زنان" تلقی کنید، چه چیزهایی را در تعریف آن دخالت می دهید؟

"خشونت علیه زنان" واکنشی انتخابی علیه زن یا دختر است فقط به خاطر این که او یک زن می باشد، یعنی به دلیل جنسیت او، بنابراین هر نوع صدمه‌ای که از جانب همسر یا اشخاص دیگر به دلیل زن بودن به کسی وارد شود "خشونت علیه زنان" محسوب می‌شود، به طور عام نیز می توان خشونت را هرگونه آزار جسمی، جنسی و روانی تعریف کرد که نه تنها تندرستی، سلامت عقل، تعادل عاطفی و روانی زنان و کودکان را در خانواده به خطر می اندازد بلکه جامعه را نیز متضرر می سازد.

در تعریف خشونت، سخن از انواع خشونت ها به میان آوردید، ضمن ارائه توضیحات تکمیلی بفرمایید عامل اصلی "خشونت علیه زنان" چیست؟

عامل اصلی "خشونت عليه زنان" ریشه در تبعیض‌های جنسیتی دارد، مردان خود را قدرت برتر در درون خانواده و جامعه قلمداد مي کنند و این تبعیض ها مانع از برابری زن با مرد در همه سطوح زندگی می شود به طوری که مرد به خود اجازه می دهد حقوق اجتماعی زن را نادیده بگیرد چه بسا زنان تحت تاثیر انواع خشونت های جسمی، فیزیکی، روانی، اقتصادی و جنسی قرار گیرند.

خشونت فیزیکی شیوه‌های آزار و اذیت جسمانی و ضرب و شتم را شامل می‌شود، خشونت روانی شامل رفتار قلدرانه برای تحقیر زن، دشنام، استهزاء و محروم کردن از حقوق طبیعی است، ندادن خرجی، سوء استفاده مالی از زن و دخل و تصرف در اموال زن را می توان از جمله موارد خشونت اقتصادی علیه زنان عنوان کرد و اجبار به روابط جنسی غیرمتعارف نیز از نمونه‌های خشونت جنسی علیه زنان است.

رایج ترین نوع خشونت علیه زنان در جامعه ما کدام است؟

نمی‌توان گفت که آمار "خشونت علیه زنان" چقدر است چون در ایران انواع خشونت ها به تفکیک بررسی نشده و آمار درستی در این رابطه وجود ندارد، برخی از آمارها نیز جنبه محرمانه دارند ولی براساس پژوهشی که توسط وزارت کشور در دهه 70 در استان های مختلف انجام گرفته خشونت فیزیکی رایج ترین نوع بوده است از طرفی پرونده های پزشکی قانونی نیز مربوط به خشونت های فیزیکی است، باید این را نیز در نظر بگیریم که در جامعه ما انواع خشونت به درستی تعریف نشده است به عنوان مثال وقتی شما را مجبور کنند که یک نوع لباس بپوشید یا مجبور کنند که کاری را انجام دهید که خلاف میلتان است نوعی خشونت روانی است در حالیکه اینگونه برداشتی در سطح جامعه وجود ندارد به همین خاطر نمی توان رایج ترین نوع خشونت را عنوان کرد ولی در کل با توجه به شکایات انجام شده می توان گفت که خشونت های فیزیکی و اقتصادی (ترک انفاق) ملموس تر است و خشونت های روانی را نیز نمی توان نادیده گرفت.

به نظر می رسد فرهنگ خانواده ها را نیز نباید در پنهان بودن آمار خشونت ها نادیده گرفت، وقتی زنی در حلقه زندگی خود مورد خشونت قرار می گیرد چاره و راه حلی برای بیرون آمدن از آن نمی بیند چرا که معتقد است واکنش نشان دادن در زمینه خشونت های وارد شده نسبت به خود خارج از توان اوست، رهایی برایش به عنوان پدیده ای ماورای قدرت متصور می شود و خشونت را به صورت حقیقتی تلخ که به بخشی از زندگی روزمره اش تبدیل شده می بیند و این خشونت ها را می پذیرد...

دقیقا، این مشکل ریشه در فقر فرهنگی یک جامعه دارد، وقتی افراد از قوانین و حقوق خود آگاهی نداشته باشند درک درستی از خشونتی که به آنها وارد می شود نخواهند داشت و حتی برخی عوامل فرهنگی به افزایش خشونت علیه زنان دامن خواهد زد. اگر ما قوانینی داشته باشیم زمینه اجرای آنها همان فرهنگ و عرف جامعه است تا زمینه اجرای قوانین تبلیغ و حمایت نشود به هیچ عنوان اجرا نخواهند شد، به تعبیری وقتی قانونی پشتوانه جامعه را نداشته باشد بدون شک در حد نوشته باقی خواهد ماند. فرهنگ و توسعه جامعه و اینکه خانواده ها به عدم خشونت اهمیت دهند و آن را تبلیغ کنند مهم ترین پشتوانه یک جامعه است که بی شک نیازمند افزایش آگاهی های عمومی، اجتماعی و فرهنگی است که از مسیر آموزش های فراگیر و همگانی امکان پذیر است.

-بنابراین "خشونت علیه زنان" در کدام ساختار جامعه بهتر درک می شود؟

این پدیده نامطلوب منحصر به طبقه یا قشر خاص نیست و در همه طبقه ها و قشرهای اجتماعی، میان افراد با سطح های گوناگون سنی، دانش آموختگی، رفاهی و ... دیده می شود، ما با مواردی شاهد بودیم که زوجین تحصیلات عالیه داشتند و مواردی نیز وجود داشته که زوجین از سطح پایین جامعه بودند اما در حالت کلی بين وضعيت اقتصادي و خشونت رابطه معني داري وجود دارد و زنانی که استقلال مادی دارند یا از پشتوانه خانوادگی برخوردارند بیشتر خشونت را علنی می کنند.

تاثیری که "خشونت علیه زنان" در خانواده دارد شاید مهم ترین بخش این موضوع است چرا که خانواده اساسی ترین نهادی است که به اعضای خود احساس امنیت و آرامش می دهد و مهم ترین فضای ارضای نیازهای طبیعی انسان هاست اما خشونت علیه زن یعنی ستون خانواده می تواند پیامدهای جبران ناپذیری داشته باشد، لطفا در این زمینه نظر خود را ارائه فرمایید...

تاثيرات سوء خشونت عليه زن در خانواده، فقط دامنگير زنان نمی شود بلکه صدمات جدي بر کل سيستم خانواده و حتي پيکره اجتماع وارد مي کند، بی شک رفتارهای خشن علیه او آثار نامطلوب و ویرانگری بر دیگر اعضای خانواده به ویژه فرزندان خواهد گذاشت.

بحث خشونت، زنجیره خشونت را به وجود می آورد به این شکل که وقتی فردی مورد خشونت قرار می گیرد هر چقدر هم خوددار باشد بعد از یک مدتی خود را تخلیه می کند، بنابراین وقتی مادر خانواده مرتب مورد خشونت قرار می گیرد علی رغم میل باطنی نسبت به فرزندان خود که ضعیف ترین افراد خانواده هستند اعمال خشونت خواهد کرد، یا فرزندان که ناظر خشونت در خانواده هستند و در مواقعی هواداری مادر می کنند، آنها نیز مورد خشونت قرار می گیرند، خشونت علیه مادر بیش از هر موضوع دیگری یک رفتار تربیتی و آموزشی نیز است به طوری که به عنوان یک سبک زندگی نهادینه می شود و اینگونه القا می شود که می توانند زور بگویند، نباید کسی نه بگوید و نباید کسی در مقابلش مخالفتی داشته باشد لذا این زنجیره ادامه پیدا می کند، گرچه در مواقعی باید الگوها، عرف ها و سنت های خوب حفظ شوند چرا که دربرگیرنده و سازنده فرهنگ یک جامعه انسانی است اما باید الگوها و رفتارهای غلط را نیز اصلاح کنیم حتی در مواردی تغییر دهیم و تعطیل کنیم. متاسفانه خشونت ها در زندگی انسان ها آثار مخرب خود را برجای می گذارد و جامعه را آسیب پذیر می کند، حتی به صراحت نیز می توان گفت که یکی از عوامل روی آوری بعضی از افراد جامعه به داروهای صنعتی، مواد مخدر یا فرار از خانه، خشونت است که اگر کاهش یابد تاثیرش را مستقیم در روابط اجتماعی جامعه ناظر خواهیم بود.

آیا اقداماتی در راستای کاهش "خشونت علیه زنان" انجام گرفته است؟

سال 1979 "کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان" که خرد جهانی بر اساس آن شکل گرفته است به تصویب رسید و علی رغم اینکه با تلاش نمایندگان مجلس ششم مصوب شد ولی شورای نگهبان مخالفت کرد، به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع داده شد و هنوز هم بعد از گذشت سال ها این برنامه مسکوت مانده و مصوبه مجلس ششم نادیده گرفته شده است.

سازمان ملل نیز در سال 1993 "اعلامیه جهانی حقوق بشر" را پیش بینی کرد که این اعلامیه برای اولین بار در سطح جامعه جهانی خشونت را از حالت جسمانی و فیزیکی درآورد هرچند که هنوز هم در جامعه ما خشونت یک چشم کبود، دست شکسته و پای افلیج شده متصور می شود و همانطور که عنوان شد خشونت فقط فیزیکی نیست، در هر حال اعلامیه خوبی است ولی ضمانت اجرایی ندارد فقط ترغیب دولت ها است به تدوین قوانین داخلی در مورد کاهش خشونت علیه زنان که خیلی از کشورها از جمله ترکیه، هند و ... قانون کاهش خشونت علیه زنان را به تصویب رساندند.

در کشور ما نیز لایحه "تأمین امنیت زنان" در برابر خشونت در دولت دهم تدوین شد که حدود پنج سال از تدوین لایحه‌ ای که می‌تواند خلأهای قانونی در این زمینه را برطرف سازد، می‌گذرد و بعد از این همه سال هنوز این لایحه از پیچ‌وخم‌های اداری بیرون نیامده و در دولت به تصویب نرسیده است.

پیش‌نویس لایحه "تأمین امنیت زنان" در قالب 5 فصل و 93 ماده در دولت نهم تدوین و تقدیم هیأت دولت شد اما این لایحه در کمیسیون لوایح دولت دهم متوقف ماند؛ زیرا در قسمت تدابیر قانونی این لایحه پیشنهادهایی برای وضع مجازات‌های جدید یا تشدید مجازات مرتکبین شده بود که از دیدگاه اعضای کمیسیون لوایح، این مسأله جنبه قضایی پیدا می‌کرد و طبق تفسیر شورای نگهبان لوایحی که جنبه قضایی دارند باید با همکاری قوه قضاییه ارایه شوند. به همین دلیل با نزدیک‌شدن به پایان کار دولت دهم، این لایحه از دستور کار کمیسیون خارج شد و متوقف ماند، پس از روی کار آمدن دولت یازدهم این لایحه مجدداً در دستورکار معاونت امور زنان و خانواده ریاست‌ جمهوری قرار گرفت اما هنوز این لایحه به بیرون ارائه داده نشده است تا مورد نقد فعالان این حوزه قرار بگیرد و طبق آخرین اظهار نظرها در مرحله بررسی نهایی است که امیدواریم این سند به زودی و البته با نگاه کارشناسانه به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد تا به واسطه آن یکی از مسائل عمده زنان رفع شود.

اگر بخواهیم در شرایط کنونی راه برون رفت از این معضل را پیدا کنیم چه توصیه ها و راه کارهایی را پیشنهاد می کنید؟

به عقیده من "خشونت علیه زنان" در واقع ضربه به ارکان اساسی خانواده و جامعه محسوب می شود و باید از حوزه خصوصی افراد خارج و به عنوان عاملی جهت بر هم خوردن نظم عمومی و نیز عملی خلاف اخلاق حسنه دغدغه عموم جامعه شود. براي دفاع از زن لازم نيست با مرد برخورد قانوني شود چه بسا مردان آزارگر و زنان آزارديده هر دو به درمان نياز دارند لذا بهترین شیوه صرفه جویی در هزینه ها این است که برای پیش گیری از خشونت سرمایه گذاری کنیم و در این راستا بايد زمينه فرهنگي با درگیر شدن تمام دستگاه های اجرایی تغيير یابد و این از طریق آموزش امکان پذیر است.

افزايش آگاهي زنان سهم بسياري در كاهش خشونت‌ها دارد، از آنجايي كه غالباً زنان به علت عدم شناخت كافي از حقوق خود خشونت‌پذير مي‌شوند لذا آموزش زنان در اين ابعاد بسيار مهم تلقي مي‌گردد، باید حقوق شهروندی آموزش داده شود تا افراد از حقوق خود آشنا شوند، دوره های آموزشی در سازمان های مختلف برگزار شود و فقط به سخنرانی ها اکتفا نشود، دیدگاه ها باید تغییر یابد اینکه "کاری کردی که کتک خوردی" را باید کلا فراموش کنیم، وقتی دستگاه قضایی و دادگاه وجود دارد کسی حق ندارد هم قاضی، هم قانونگذار و هم مجری قرار باشد، کودکان را باید از نگاه کردن به بازی های خشونت آمیز رایانه ای پرهیز کنیم، نهادهای حمایتی باید از خشونت دیده حمایت کنند، نهادهای اجرایی و قانونی مقابل خشونت گر و خشونت دیده بایستند و خشونت گر را مجازات کنند و بحث عدم خشونت در جامعه در برنامه های مدارس گنجانده شود.

از طرفی تقبیح خشونت در جامعه از طریق رسانه ها، بزرگان خانواده و واعظان مساجد، همکاری و هماهنگی نهادهای مردمی (NGO)از دیگر مواردی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

سوالات ما در این حد بود اگر در رابطه با موضوع صحبتی دارید بفرمایید...

25 نوامبر روز مقابله با خشونت علیه زنان است که از این روز بین‌المللی تا روز حقوق بشر (10 دسامبر)، 16 روز نارنجی در نظر گرفته شده است، این ایام را در کشورمان جدی بگیریم، این یک کارزار جهانی برای پایان دادن به خشونت علیه زنان و دختران است، این تلنگری است برای کنترل خشونتی که بر پایه جنسیت است، باید به این احترام قایل شویم، مسئله را در جامعه بسط دهیم، این روزها بهانه ای است که در مورد خشونت بحث کنیم و نگران نباشیم یقینا ما نفع می بریم تا جامعه صدمه نبیند.

-با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

من هم از شما و سایر همکاران تشکر می کنم.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا