اخبار
کد خبر : 3059 ۱۳۹۵/۰۶/۲۳   

تقویت وحدت ملی با تدریس زبان ترکی و کردی در دانشگاه‌ها

ایجاد کرسی‌های مختلف زبان، به بالندگی زبان مادری و زبان ملی کمک می‌کند

سارا علایی / یک‌سال پیش بود که «حسن روحانی»، رئیس‌جمهوری در سفرش به کردستان قول داد در دانشگاه‌های این استان، زبان و ادبیات کردی تدریس شود و حالا به گفته حسین توکلی، مشاور عالی سازمان سنجش و آموزش کشور امکان انتخاب رشته داوطلبان برای ثبت نام در رشته‌های تحصیلی زبان و ادبیات ترکی و زبان و ادبیات کردی در مقطع کارشناسی محقق شده واز این پس داوطلبان می‌توانند در رشته‌های تحصیلی زبان و ادبیات ترکی و زبان و ادبیات کردی در مقطع کارشناسی و نوع گزینش سراسری ثبت‌نام کنند.بررسی دفترچه انتخاب رشته دانشگاه‌ها در سال 95 هم نشان داد که دو رشته زبان و ادبیات ترکی آذری و زبان و ادبیات کردی در زیرگروه یک گروه آزمایشی ٣ یا همان علوم انسانی در نظر گرفته شده است؛ اتفاقی که به گفته عده‌ای، قدمی مثبت است که به حفظ این زبان‌ها کمک می‌کند و عده‌ای نیز آن را موجب تضعیف زبان رسمی یعنی زبان فارسی می‌دانند. با توجه به اهمیت موضوع، در گفتگویی مشروح با سید جواد میری جامعه شناس تاثیر اقدام دولت یازدهم در خصوص تدریس زبان‌های ترکی و کردی در دانشگاه‌های ایران را بررسی می‌کنیم.

 نظر شما در مورد دستور رئیس جمهور برای تدریس زبان ترکی و کردی در دانشگاه‌ها چیست؟

ببینید فکر می‌کنم خود این بحث که دولت ورود پیدا کرده و سعی می کند از ظرفیت‌های قانون اساسی برای تحکیم وحدت ملی استفاده کند و به گونه‌ای تمام اقوام و اقلیت‌های دینی را که در ایران وجود دارند، به گونه‌ای در مشارکت مدنی شرکت دهد و سعی کند از ظرفیت‌های آنها استفاده کند یک گام رو به جلو و مثبت است. ولی نکته‌ای را باید اینجا مطرح کرد و آن این است که ما نباید انتظار داشته باشیم که بحث‌های مربوط به زبان و تدریس آن و بحث‌های مربوط به زبان مادری و اقوام و اقلیت‌های دینی صرف یک حرکت منحصر در دستگاه دولت باشد یعنی این بحث قبل از آنکه بحثی بروکراتیک یا حقوقی صرف در داخل نظام جمهوری اسلامی باشد، یک بحث آکادمیک است.

چرا این بحث آکادمیک است؟

 تدریس زبان، غیر از زبان فارسی در ایران به جای اینکه بحثی صرفا علمی باشد و در فضای آکادمیک و دانشگاه توسط اساتید و پژوهشگران بررسی شود و بگویند در ایران چه زبان‌هایی وجود دارد و چارچوب‌ این زبان‌ها چیست، این بحث از ابتدای انقلاب مشروطه و بعد از انقراض حکومت قاجار و اوایل دوران پهلوی، حالت ایدئولوژیک پیدا کرده و بسیاری از روشنفکران و کسانی که در عرصه عمومی قلم می‌زنند، ملیت ایران را به گونه‌ای با زبان فارسی گره زده‌اند و ادعا می‌کنند که اگر کسی اشکالی بدین پیوند ـ ملیت ایرانی و زبان فارسی ـ وارد کند گویی وحدت ملی و هویت ارضی ایران را زیر سوال برده است. از این منظر اگر بخواهیم بحث را به دولت و دستگاه‌های بروکراتیک دولتی واگذار کنیم به هیچ جا نخواهیم رسید و اگر بخواهیم در این مورد صحبت کنیم باید ببینیم جایگاه بحث چیست و در چه محتوایی ما این بحث را مطرح می‌کنیم. ما می‌توانیم در مورد همه زبان‌های دیگر هم صحبت کنیم ولی من می‌خواهم مشخصا درباره تدریس زبان ترکی در ایران صحبت کنم و اینکه چه مسائلی و چالش‌هایی در حول این محور شکل گرفته است. محفل آذریون محفلی است که تئوریسین معاصرش امروزه سید‌جواد طباطبایی است. دکتر سید‌جواد طباطبایی ممکن است مستقیما و ظاهرا در در این مباحث ورود نکند و در عرصه عمومی با چنین ادبیات و رویکردی نباشد ولی از بین نظریات ایشان که نگاهی ایران‌شهری دارند و نگاهی که به مسئله ملیت دارند یک محفلی شکل گرفته که این محفل را من نام‌گذاری و مفهوم‌سازی کرده ام به نام محفل آذریون. ادعای این محفل در مورد تدریس زبان ترکی را اگر بخواهیم به زبان ساده بیان کنم این است که ایجاد کرسی زبان‌های غیر از فارسی به وحدت ملی ایران ضربه می‌زند. یعنی اساسا تدریس هر زبانی غیر از زبان فارسی به وحدت ملی ضربه می‌زند. اینها وحدت ملی را همان‌‌طوری که گفته ام به زبان فارسی گره زده‌اند. این دیگر کار دولت نیست که مثلا از دولت آقای روحانی یا دولت‌های بعدی بخواهیم و از دستگاه دولت انتظار این را داشته ‌باشیم که در عرصه مفهوم سازی که متعلق به اصحاب علم و آکادمیک است ورود پیدا کند. در این عرصه کسانی می‌توانند ورود پیدا کنند که اهل اندیشه، فکر و مفهوم‌سازی هستند. پرسشی که در برابر این مدعا مطرح می‌شود این است که مفهوم ملی به چه معناست، چون بعضی از مفاهیم وقتی زیاد استفاده می‌شوند احساس کاذبی در ما تولید می‌کنند و در پسِ ذهن‌مان می‌گوییم معنای این کلمه مشخص است و می‌گوییم یعنی ملیت ایران و این کلمه معنایش مشخص است و صد سال است که در رابطه با آن صحبت کرده‌ایم و بدیهی است. درحالی که اتفاقا در گفتمان‌های رایج در ایران روی مفهوم ملی، زیاد بحث نشده‌است. در نگاه محفل آذریون و سید‌جواد طباطبایی اساسا بحث ملی عامدانه یا سهوا باز نشده و مبتنی بر ایده ناسیونالیستی یوروسنتریک است که ملت را از امت جدا می‌کند.

 این به چه معناست؟

پیش از مشروطه وقتی در مورد مفهوم ملت صحبت می‌کردند معنای دینی داشت مثل ملت ابراهیم و .... یعنی کسانی که پیرو دین محمد یعنی اسلام بودند. پس از مشروطه مفهوم‌سازی‌هایی در مورد مفهوم ملت می‌شود و برخی ازجمله سید‌جواد طباطبایی سعی می‌کنند مفهوم ملت را در این راستا مفهوم‌سازی کنند و آن‌هم این است که ملت مساوی است با Natio- یا ناسیو. ناسیو بدین معنی است که یک واحدی به نام دولت ـ ملت وجود دارد که در این واحد اساسا یک زبان، یک ملت و یک سرزمین وجود دارد. این الگویی مفهومی است که از تجربیات تاریخی اروپای غربی به دست آمده که تلاش می‌شد از ولایت دینی کلیسا خارج شوند و برای این خروج سعی می‌شد بعد از جنبش پروتستانتیسم به زبان‌های غیر از لاتین متشبث شوند و از آن زبان‌ها برای کلام خدا استفاده کنند. به همین دلیل سعی می‌‌شد زبان‌های محلی را تا درجه زبان‌هایی ملی ارتقا دهند.مثلا گفته می‌شود آلمانها یک زبان دارند و کسانی که در واحد کشور آلمان زندگی می‌کنند و همه آلمانی زبان هستند یک ملت‌اند یا آنگلوساکسون‌ها یک ملت هستند. البته در بین اینها مثلا تفاوت‌های قومیتی، ملیتی و نژادی وجود دارد مثلا بین اسکاتلندی‌ها، ایرلندی‌ها، ولزی‌ها و انگلیسی‌ها تفاوت‌هایی هست اما سعی می‌شود تفاوت‌ها را با زور از بین ببرند ولی به طور کلی الگو این بوده که یک زبان، یک ملت و یک سرزمین. در انقلاب مشروطه این الگو گرفته می‌شود. در ایران، اندیشمندان ایرانی سعی می‌کنند این الگو را به پهنه متنوع ایران تحمیل کنند که منجر به ایجاد ایران مدرن می‌شود. در امپراتوری عثمانی هم ترکان جوان این الگو را تحمیل می‌کنند که منجر به ایجاد جمهوری ترکیه جدید می‌شود. در ترکیه که تنوع قومی بسیار و ادیان مختلفی وجود دارد اگر کسی بگوید کسانی که در داخل مرزهای قومی ترکیه زندگی می‌کنند ترک هستند، این کاملا اشتباه است چون اقوام مختلفی از قبیل یونانی‌ها، ارمنی، کردها، لازها و ... در ترکیه مدرن با دین‌های مختلف زندگی می‌کنند. به همین دلیل سعی شد یک سری مفاهیم من عندی ابداع شود و مثلا به کردها می‌گفتند اینها کرد نیستند اینها ترکان کوهستانی هستند. چنین وضعیتی هم در ایران ایجاد و سعی شد حداقل در مقام نظر مانند محمود افشار که می‌گفت همه ایرانی‌ها فارس هستند و آنهایی هم که فارس نیستند باید سعی کنیم زبان فارسی را به آنها تحمیل کنیم که اینها آرام‌آرام زبان فارسی، زبان مادری‌شان شود. چنین ایده‌ای از مفهوم ملی بعد از مشروطه ایجاد می‌شود که خود این ایجاد مفهوم ملی براساس ناسیونالیته یا اروپامدارانه ملیت، خودش در ذات خودش ایجاد تضاد می‌کند. محفل آذریون وقتی صحبت از این می‌کند که به وحدت ملی ضربه می‌خورد در اینجا اساسا از قرائتی پشتیبانی و حمایت می‌کند که این قرائت را قرائت یوروسنتریک می‌گوییم. قرائتی که محفل آذریون و سید‌جواد طباطبایی با مستمسک قرار دادن آن، اینگونه القا می‌کنند که دارند وحدت ملی ایران را حفظ می‌کنند در حالی که بحث، بحث دیگری است. اساسا در ایران اولین نکته‌ای که روی آن انگشت گذاشته شده این است که مفهوم امت را شکل بدهند. در مفهوم امت که مفهومی اسلامی است و دین وجه اشتراک آن است دیگر قرائت یوروسنتریکی وجود ندارد یعنی شما می‌توانید زبان‌ها، نژاد‌ها، قبائل متنوع داشته باشید که اینها همه در ذیل مفهوم امت شکل می‌گیرد و اگر اقلیتی هم قائل شویم، اقلیت زبانی و نژادی نیست چون همه عائله خداوند هستند. اقلیت‌ها معمولا اقلیت مذهبی است و نمی‌توان به کردها، ترک‌ها، بلوچ‌ها و ... اقلیت اطلاق کرد. اما چرا کسانی که دنباله رو نوع نگاه یوروسنتریکی از مفهوم اقلیت استفاده می‌کنند؟ آنها می‌گویند یک زبان غالب وجود دارد و بقیه زبان‌ها باید در ذیل آن خودشان را تعریف کنند. نکته‌ دیگری که باید به آن توجه شود این مسئله است که محفل آذریون مفهوم زبان را چگونه مفهوم‌سازی می‌کنند و وقتی در مورد زبان صحبت می‌کنند و می‌گویند زبان فارسی عامل وحدت ایران است این واژه در دستگاه مفهومی آنها به چه معناست. این یکی از آن مولفه‌هایی است که معمولا محفل آذریون و سیدجوادطباطبایی سعی می‌کنند به عنوان یکی از بدیهیات معرفی کنند. اتفاقا مفهوم زبان، مفهوم بدیهی نیست و نیازمند این است که مفهوم‌سازی و مسئله‌سازی شود. وقتی در مورد مفهوم زبان در گفتمان ملیت در ایران صحبت می‌کنیم باید 4 مفهوم را از هم تمیز دهیم. این 4 مفهوم عبارت‌اند از : زبان ملی، زبان مادری، زبان مشترک و زبان رسمی. در حالی که محفل آذریون وقتی در مورد مفهوم زبان صحبت می‌کند هیچ‌کدام از این تمایزات را قائل نیست و فقط از زبان یک مفهوم را مدنظر قرار می‌دهد و می‌گوید زبان رسمی، زبان ملیت ایران است. وقتی در مورد تدریس زبان ترکی در دانشگاه صحبت می‌کنیم و بعد این دوستان می‌گویند ایجاد کرسی زبان ترکی در دانشگاه می‌تواند به وحدت ملی ما ضربه بزند و اساسا نباید زبان ترکی، کردی و ... در دانشگاه‌های ما تدریس شود، زیرا با این کار خرده زبان‌ها خودشان را بالا می‌کشند و این تناقض است زیرا به ملیت ضربه می‌خورد. این طرز اندیشیدن به خاطر این است که تمایز مفهومی بین زبان مادری و رسمی را در نظر نمی‌گیرند و تئوریزه نشده است و این عده تصور می‌کنند ایجاد کرسی زبان ترکی در دانشگاه به معنای تغییر زبان رسمی است. در حالی که با تدریس زبان ترکی قرار نیست این زبان جای زبان رسمی را بگیرد. از سوی دیگر تدریس زبان ترکی در چارچوب مفهوم زبان مادری قرار می‌گیرد یعنی قرار است به عنوان مثال زبان مادری تقویت شود ولی زبان رسمی را کسی نمی‌خواهد عوض کند و تغییر دهد. ایجاد کرسی‌های مختلف زبان، به بالندگی زبان مادری و زبان ملی کمک می‌کند.

چرا در مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نمی‌توانیم تکثر را بپذیریم؟

چون اساسا تک‌بعدی فکر می‌کنیم، تک بعدی زیست می‌کنیم و ..... در نظام آموزشی، تربیتی و فرهنگیمان تنوع به عنوان چیزی بد تلقی می‌شود. 
با این اوصاف تدریس زبان ترکی و کردی در دانشگاه‌ها اقدامی‌انقلابی محسوب می‌شود.
بله اما به شرطی‌ که کسانی که دست به ایجاد کرسی‌های زبان ترکی زده‌اند چند قدم به عقب بازنگردند و کسانی که در حوزه سیاست‌گذاری هستند مسئله را باز کنند و آن را به دست ایدئولوگ و محفل‌ها نسپارند و به گونه‌ای منافع ملی را در چارچوب منافع ناسیونالیستی شرق‌شناسانه یوروسنترکی تعریف نکنند. وقتی منافع ملی را در سطح کلان و امتی تعریف کنیم تمامی‌اقوامی‌که در ایران وجود دارند اینها جزو امت اسلامی‌و ملیت به معنای پیشامشروطه و همه ملیت ابراهیم هستند. تدریس زبان‌هایی غیر از فارسی نه تنها در مدارس بلکه در دانشگاه‌ها مایه‌ تقویت وحدت ملی است. اینجا مغالطه‌ای که صورت می‌گیرد این است که می‌گویند تدریس زبان ترکی اگر انجام شود بدین معنا است که می‌خواهند زبان فارسی را حذف کنند. در حالی‌که زبان فارسی هیچ‌وقت زبان مادری تمامی‌اقوام ایران نبوده است. چرا این را در نظر نمی‌گیرند. این زبان، زبان رسمی‌تمامی‌اقوام ایرانی است و زبان رسمی‌قرار نیست تغییر کند و کسی به دنبال این مسئله نیست. 

چقدر بستر ورود این دو زبان به نظام آموزشی ما فراهم است؟

ببینید یک بحثی است که این مسئله آیا شدنی است با این وضعیت آموزش عالی که در ایران داریم، من در خبرها دیدم که رئیس دانشگاه تبریز اعلام آمادگی کرده بود این نشان می‌دهد که ما از لحاظ نهادی آمادگی پذیرش در این رشته را داریم. ولی ما باید فضای گفتمانی و ذهنی‌مان هم آماده شود. بسیاری از جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان ما هنوز در این حوزه‌ها ورود پیدا نکرده‌اند و به صورت احساسی نقد می‌کنند.باید آنهایی که در فضای آکادمیک هستند خود انتقادی داشته باشند و پیش‌فرض و مفروضات خودمان را مورد بررسی قرار دهیم و اینکه چرا به عنوان مثال فکر می‌کنیم زبان فارسی، زبان مادری، ملی، رسمی‌و مشترک همه مردم ایران است و این از کجا آمده است. اینها بیشتر برمی‌گردد به نقصانی که در فضای آکادمیک ما وجود دارد. بسیاری از جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان ما به بیرون از تهران نمی‌روند و مثلا بین اقوام بلوچ و کرد و ترک و ... نمی‌روند و زندگی کنند. اصلا ما در ایران مردم‌شناس نداریم و من ایران را به عنوان یک مدعا مطرح می‌کنم و هر کسی می‌خواهد بیاید و رد کند. مردم‌شناس باید با مردم زندگی کند و آداب زندگی‌شان را بداند و زبان اقوام را بداند.در پایان تاکید می‌کنم ملت ایران در خود قومیت‌هایی را دارد که باعث تقویت وحدت ملی هستند.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا