اخبار
کد خبر : 16180 ۱۴۰۱/۰۴/۲۹   ۰۹:۵۳:۲۱

نگاه؛
نگاهی بر موانع مشارکت‌جویی و مشارکت‌پذیری در آموزش و پرورش

 

برای این که کاری صورت گیرد باید موانع انجام آن مفقود و مقتضیات انجام آن موجود باشد. مثلا اگر شما بخواهید خانه ای در جایی بسازید باید مجوزهای قانونی لازم برای ساخت بنا در آن محیط را به دست آورید و مانعی از جهات قانونی وجود نداشته باشد و مقتضای انجام آن که وجود سرمایه و نیروی کار است هم وجود داشته باشد.

حال باید دید که چه موانعی در مسیر مشارکت در آموزش و پرورش موجود است و مقتضیات توسعه مشارکت چیست؟

مشارکت در آموزش و پرورش یعنی همه ذی نفعان آموزش و پرورش در تحقق هر چه بهتر هدف یاددهی و یادگیری صاحب سهم باشند.

فرایند یاددهی و یادگیری مستلزم تمهید شرایط به نحوی است که معلم و دانش آموز و فضا و تجهیزات و محتوای آموزشی و مدیریت و برنامه درسی در بهترین کیفیت پردازش شود و این کار مستلزم همکاری و همفکری یا مشارکت همه ذی نفعان است.

ذی نفعان نظام آموزشی عملا همه افراد و نهادهای جامعه هستند و لذا مشارکت پذیری در آموزش و پرورش یعنی تمهید مقدمات برای حضور و تاثیر گذاری همگان در آموزش و پرورش.

جامعه انسانی بر مبنای نیازهای متقابل افراد شکل یافته است و امور در یک جامعه انسانی به دلیل نیازهای افراد به یکدیگر به صورت مشارکتی به انجام می رسند.

اگر فردی که قصد بنای ساختمانی را دارد خود هم طراح باشد هم معمار و هم‌ تولید کننده مصالح و هم کارگر در ساخت بنا نیازی به مشارکت دیگران ندارد و خود آن بنا را با کیفیتی که از مهارت او در هر یک از حرفه های یاد شده ناشی می شود می سازد و بهره برداری می کند. یا اگر فرد اراده ای قوی برای ساخت بنا نداشته باشد و تنها ایده ای در ذهن داشته باشد و اصراری برای عملی کردن آن ایده نداشته باشد نیز اراده ای برای مشارکت طلبی نخواهد داشت.

تنها در این دو صورت است که یا کار بدون مشارکت به انجام می رسد و یا بدون مشارکت همچنان معطل می ماند.

هر دو فرض یاد شده نامحتمل است زیرا در فرض اول چنین فردی وجود ندارد و یا اگر مدعی سوپرمنی وجود داشته باشد کار با کیفیت مطلوب به سامان‌ نمی رسد زیرا به هر حال فرد یاد شده در برخی از مهارت های لازم برای ساخت بنا لنگ می زند و در آن مهارت ها به متخصص نیازمند است.

در فرض دوم نیز عملا راهبرد و هدفی وجود ندارد و آنچه گفته می شود شعاری پوچ و توخالی است.

نگارنده معتقد است که در آموزش و پرورش ایران یا اراده ای برای مشارکت طلبی همگانی وجود ندارد و یا اگر در برهه هایی از زمان وجود داشته باشد این اراده بسیار ضعیف و غیر معطوف به اقدام اساسی است.

در آموزش و پرورش ایران به کیفیت توجه نمی شود و به دلیل این که این مجموعه با هر کیفیتی اداره شود مدیران آن در مقابل مردم و حاکمیت نیازی به پاسخ گویی نمی بینند بنابر این نیازی هم به مشارکت احساس نمی کنند. به عنوان مثال چندین دهه است که میانگین نمره امتحان نهایی که تنها شاخص ملی در سنجش کارکردهای نظام تعلیم و تربیت ایران است حدود دوازده است و این‌ میانگین در دروس نهایی شاخه فنی و حرفه ای از ده کمتر است.

دوازده بودن میانگین نمره نهایی به این‌معناست که کارایی این نظام پایین است و حدود ۴۰ درصد از منابع انسانی و‌ مادی مصرف شده در آموزش و پرورش هدر می رود.

در طی چهار دهه اخیر هیچ‌ گاه وزرای آموزش و پرورش به این دلیل استیضاح نشده اند و هیچ‌ مدیر کل یا مدیر جزئی به دلیل پایین بودن کارایی حوزه تحت مدیریتش عزل یا بازخواست نشده است.

این وضعیت حاکم بر ساخت و ترکیب آموزش و پرورش ما باعث می شود تا هر وزیری سکان اداره این وزارت خانه را به دست می گیرد عملا تنها به استفاده از بخشی از منابع انسانی ملی یعنی همان بخشی که با دولت مستقر همراهی نشان می دهند بپردازد و بخش بزرگی از سرمایه انسانی را به دلیل عدم هم رایی سیاسی با دولت موجود از دایره توجه خارج کند.کارایی این نظام پایین است و حدود ۴۰ درصد از منابع انسانی و‌ مادی مصرف شده در آموزش و پرورش هدر می رود.

این خاصه خرجی و جدا کردن بخش بزرگی از ظرفیت مشارکت باعث می شود تا از اندکی از ظرفیت های نهادی و فردی استفاده شده و عملا امکان مشارکت همگانی در آموزش و‌ پرورش فراهم‌ نشود.

بنابراین علت العلل ضعف مشارکت در آموزش و پرورش که باعث می شود موانع بیشتری نیز به وجود آید و مقتضیات مشارکت نیز به بوته فراموشی سپرده شود، شفاف نبودن‌ ماموریت این دستگاه و عدم‌ پاسخگویی مدیران در قبال کارکرد نامطلوب و فاقد کیفیت است.

عبدالرسول عمادی

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا