Warning: mysql_pconnect(): MySQL server has gone away in C:\inetpub\vhosts\nayeghalam.ir\Arshive.nayeghalam.ir\conf\confing.php on line 9
 

اخبار
کد خبر : 15288 ۱۴۰۱/۰۱/۰۲   ۱۱:۵۴:۵۸

یادداشت؛
نقد؛ اساس پیشرفت و ریشه‌ی اصلاح

 

یک جامعه با چه چیزی پیشرفت می‌کند؟ در پاسخ به این سوال می‌شود گفت با دارا بودن حکومت و مدیرانی کارآمد، یا با داشتن سرمایه‌های اقتصادی، علمی و صنعتی یا بهره‌مند بودن از جغرافیای ممتاز. این جواب‌ها می‌توانند فهرستی دراز دامن و بالابلند بسازند. اما اگر این سوال از من پرسیده شود، در پاسخ فقط یک کلمه خواهم گفت: "نقد".

انتقاد زیربنای جامعه است. حرفِ نقد از معدود حرف‌هایی است که ارزشش بیشتر از سکوت است. حرفی که مهم‌ترین کارکردش، تقویت پایه‌های فرهنگی و اجتماعی مخاطب و ارتقای سطح دانش اوست.

نقد، اساس پیشرفت است و رشد، ریشه‌ی اصلاح، ابزار تغییر. نقد، سازنده است و زایا. دگرگون کننده است و موثر و مهم و فارغ از آن زیستن، دست و پا زدن است در رخوت و جمود و سنگ‌سانی. انتقاد که نباشد، فکر نیست.

اگر سال‌ها و سال‌ها است که می‌نویسم و می‌گویم که در این سرزمین "روشنفکر" نداریم (که کماکان هم بر سر حرف خود هستم) دلیلش این است که "منتقد" نداریم، تفکر انتقادی نداریم، پارادایم حاکم بر زمانه‌ی ما، نقد نیست.

اقلیم حرف نقد متمایز و جدا است از حرف مفت. نقد تفاوت دارد با گلِه و اعتراض و ناله و شکایت. با نِق زدن، با غُر زدن، با وراجی‌های پرت پست پوچ مسخره‌ی برآمده از نافهمی و کندذهنی و بی‌شعوری و بی‌سوادی و بی‌مسئولیتی.

ما ابدا اهل نقد نیستیم. به هیچ عنوان منتقد و نظراتش را برنمی‌تابیم. او به سکوت یا طرد شدن یا حذف شدن محکوم است و این پایان، محتوم است. ما در دو سر طیف واکنش به چریدن مشغولیم. یا با تعریف و تمجید و تملق و چاپلوسی و مدح و ثنا از چیزی یا کسی سخن می‌رانیم یا با توهین و تحقیر و تخریب در فریاد کشیدن، علاج می‌جوییم و قانعیم به همان فریاد و گمان می‌بریم نعره کشیدن جانشین و جایگزین اقدام عملی شده و بر انفعال ما سرپوش می‌نهد.

ما راحت‌طلبانِ عقیمِ بی‌حاصلِ خوگرفته به حماقتِ لجن‌پراکن، اهل نقد نیستیم چون توان نقد کردن نداریم. نقد سخت است و جان‌فرسا و طاقت‌سوز. شکیبایی می‌خواهد و شناخت. (هیچ‌کس حق ندارد پیش از رسیدن به شناخت کامل از ماهیت چیزی یا کسی، به آن عشق بورزد یا از آن نفرت داشته باشد./ لئوناردو داوینچی)

نقد، دانش می‌خواهد و آگاهی و آزادی اندیشه و شجاعت بیان. (نقادی رادیکال آن است که منتقد نه از نقدش بهراسد نه از نتیجه‌ی نقدش و نه از نیروهایی که در برابرش صف کشیده‌اند./ جورج لوکاچ)

پیش نیاز و لازمه‌ی نقد، مسئولیت پذیری و رشد دادن ذهن است و ژرفا بخشیدن به سواد و توسعه دادن گستره‌ی دید و فکر. قوه‌ی سنجش می‌طلبد و منطق. دقت می‌خواهد و بازنگری و کنار گذاشتن تعصب و جزم‌اندیشی. که اصل نقد یعنی پذیرفتن این امر که هیچ ایده‌ای مطلق و ابدی نیست. (وظیفه‌ی منتقد، اندیشیدن و عمل کردن درباب امر واقع است، اما پیوسته با حفظ این توانایی در خویشتن که فاصله خود را از امر واقع نگه دارد. باور نداشتن، برای منتقد، امری طبیعی است. منتقد کسی است که فاصله‌ی خود را با جزم‌ها و قاطعیت‌ها حفظ می‌کند./ پل والری)

حالا جوان! تو به من بگو، ما که خصلت‌مان بی‌فکری است، چگونه به قله‌ی رفیع نقد نزدیک خواهیم شد؟(از این به فکر نیفتادن است که اشکال پیش می‌آید، وقتی که این بی‌فکری می‌شود خودش خصلت، وقتی که از تکرار، از ضرب عادت، این بی‌فکری می‌شود خصلت./ ابراهیم گلستان)

اگر سال‌ها و سال‌ها است که می‌نویسم و می‌گویم که در این سرزمین "روشنفکر" نداریم (که کماکان هم بر سر حرف خود هستم) دلیلش این است که "منتقد" نداریم. که تفکر انتقادی نداریم. که پارادایم حاکم بر زمانه‌ی ما، نقد نیست.

جمله‌ی پایان‌بندی بحث را از "یاگو" در نمایشنامه‌ی "هملت" اثر "ویلیام شکسپیر" وام بگیرم:

من هیچ باشم اگر کریتیکال (منتقد) نباشم.

رضا مقصودی

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا