دکتر علی معینفر/ جنایتهای ناموسی یا قتل ناموسی به ارتکاب خشونت و اغلب قتل زنان یک خانواده به دست مردان خویشاوند خود گفته میشود.
این زنان به علت (ننگین کردن شرافت خانواده خود) مجازات میشوند.
این ننگ موارد گوناگونی را شامل میشود از جمله خودداری از ازدواج اجباری، قربانی یک تجاوز جنسی بودن، طلاق گرفتن، رابطه با جنس مخالف، یا ارتکاب زنا. برای اینکه فردی قربانی جنایتهای ناموسی شود، فقط کافی است گمان برده شود او آبروی خانواده را بر باد داده است.
این سوظنها معمولا بر احساسات و ادراک مردان استوار است تا بر حقیقت عینی.
امروزه با وقوع قتلهای ناموسی در جامعه نیمه سنتی ما جنایتی بس هولناک به وقوع میپیوندد. چنین جنایتی ترس گستردهای از جرم را بر جامعه مستولی میکند. در واقع ترس از قتلهای عریان (ناموسی) خود به یک مسله اجتماعی تبدیل میشود، چرا که مردم آن را مسله اجتماعی به شمار میآورند.
یکی از عواملی که نقش مهمی در میزان بالای قتلهای ناموسی عریان و پنهان در کشور ما دارد حاکمیت فرهنگ قومی و قبیلهای در مناطق حاشیهای و محروم جامعه ماست. قتلهای ناموسی جرمی عمدتا مردانه است و بخش اعظم عاملان و ضربان را مردان تشکیل میدهند.
بر اساس دادههای چند دهه اخیر در مورد عاملان قتلهای ناموسی میتوان به تصویری از مجرمان بر حسب جنسیت، سن، طبقه اجتماعی و قومیت پی برد. به عنوان نمونه در جرائم خشونتآمیز قتلهای ناموسی نقش جنسیت به صورت برجسته خود را نمایان میکند.
در بسیاری از مناطق حاشیهای و مرزی جامعه ایران جرم و خشونت عریان ناموسی مسلهای حاد است و وجه اشتراک اکثر این قتلها در این مقوله نهفته است که اکثر قاتلان مردند. اکثر مردان قاتل از لحاظ روانی بیمارند و مبتلا به آشفتگیهای روانیاند که حس واقعیت را از آنها سلب میکنند و با دیگران احساس همدردی نمیکنند.
بعضی از قاتلهای ناموسی ادعا میکنند هنجارهای فرهنگی قومی و قبیله ای یا غیرت خانوادگی، آنها را به قتل نزدیکترین افراد خویش سوق میدهد. برخی از اینان در چار چوب تعصبات سنتی فاقد رحم و شفقت اند و به هر کسی از نزدیکترین افراد خویش (زنان) مظنون شوند با خشونت حمله می کنند و آن را به قتل میرسانند.
البته اندیشمندان از ابعاد مختلف چنین خشونتهایی را بررسی میکنند. از جمله نظریهپردازان بیولوژیکی بر این باورند که شاید ژنها همراه با عوامل اجتماعی موثر، نهایتا تبیین بخش انواع خاصی از اعمال مجرمانه باشند. از جانب دیگر مطالعه روانشناسی جرم نیز مانند دیدگاه بیولوژیکی بر خصوصیات فردی قاتلان و در این مورد بر شخصیت نابهنجار تکیه میکنند.
اما آنچه نگارنده از دیدگاه تخصصی خویش موضوع را مورد کنکاش قرار داده بر این باور است که بر اساس رویکرد جامعهشناسی قواعد و الگوهای خاص مجرمانه (قتلهای ناموسی) از خود سازمان جامعه پدید میآید. به عبارت دیگر جرم محصول جامعه است. در واقع جرم را نمیتوان فقط با نگریستن به فرد (قاتل) شناخت بل مستلزم آن است که خود جامعه ایران را از لحاظ ساختار فرهنگی هم مطالعه کرد. چرا که انسان به عنوان عامل، جرم یا رفتار خشونت آمیز را هم مانند رفتار های دیگر از محیط میآموزد. قتلهای ناموسی در ایران آن قدر که بر خاسته از نحوه واکنش دیگران (افراد یک قوم یا قبیله) است ناشی از عملی که افراد انجام میدهند نیست.
تعصبات کور فرهنگی یک مولفه اجتماعی و منفی نیرومندی است که خود انگاره و هویت اجتماعی فرد را دگرگون میسازد. اما چه باید کرد؟ باز داشتن جانیان ناموسی از رفتار جنایتآمیز مستلزم کنترل اجتماعی است اما موثرترین روش کنترل اجتماعی، کنترل وجدان درونی است. لذا پیشنهاد می شود نهادهای اجتماعی از جمله نهاد سیاست، نهاد خانواده، نهاد دین و نهاد آموزش برای آموختن ارزشهای اخلاقی به افراد جامعه دریغ نکنند. در ثانی از آنجاییکه جرم و خشونت عریان محصول زیانبار به ویژه زندگی توام با فقر فرهنگی است نظام سیاسی بخصوص قوه مقننه در اصلاح قوانین مربوط به حمایت بنیان خانواده به خصوص زنان تجدیدنظر نمایند. از آنجاییکه بیشتر این قتل ها در مناطق محروم کشور اتفاق میافتد تا وقتی که جامعهپذیری به صورت ناقص و ناکارآمد صورت گیرد و توزیع نابرابر آموزشی و اقتصادی تداوم یابد از تعداد این قتلها کاسته نخواهد شود بهتر است برنامهریزان فرهنگی و اجتماعی در این باب تفکر و اندیشه کنند.
جامعهشناس فرهنگی
انتهای پیام/
|