اخبار
کد خبر : 14628 ۱۴۰۰/۱۰/۱۱   ۲۲:۲۶:۰۳

نگاه؛
کنکور؛ تخریب فرهنگ و روح و روان دانش‌آموزان

 

دکتر رضا مقدسی / هر سال بعد از برگزاری آزمون سراسری دانشگاه ها، بحث های متعددی پیرامون آن مطرح می شود. از بررسی سوالات آزمون گرفته تا امکان برچیده شدن بساط کنکور. که البته اغلب غیرکارشناسی، پوپولیستی و در حد صحبت است! امسال اخبار ناخوشایندی نیز از سازمان سنجش آموزش کشور به گوش رسید که اهل فرهنگ را در شوک فرو برد: مسئله برگزاری ناسالم آزمون!

کنکور، مانند داروئی است برای درمان معضل ورود به دانشگاه ها ولی، این دارو عوارض جدی و مخربی دارد. بنابراین، علاوه بر عوارض کنکور برای علم و فرهنگ جامعه، بحث سلامت برگزاری این آزمون نیز به صورت جدی مطرح شده است.

امروزه، تعداد بسیار اندکی از معلمان و مشاوران آموزشی، مشغول کنکور و کسب درآمد از این خوان پرنعمت می باشند؛ فعالیتی به ظاهر علمی، که باعث تضعیف و تحلیل علم و فرهنگ و حتی تخریب جسم و روح دانش آموزان و آینده مملکت شده است. متاسفانه، فعالیت در این حیطه، با توجه به منافع مادی و اقتصادی، معلمین را از مسیر واقعی تعلیم و تربیت دور می سازد. گروه دیگر که معلمین راستین و افسران واقعی آموزش و نظام تعلیم و تربیت در این مرز و بوم هستند، در مقابل این هجمه تاریخی سکوت اختیار کرده اند و نظاره گر این شبیخون فرهنگی هستند. گویا برای معلمی فقط یک مهارت لازم است: کنکور. با این اوصاف، معلم واقعی کسی است که کنکوری فکر کند و کنکوری تدریس کند. این شیوه نگاه به معلم و عملکرد برخی از معلمان، ظلم به نظام تعلیم و تربیت است؛ ظلم به ارزش و جایگاه واقعی معلم است.

در سال های اخیر برگزاری کنکور سراسری دانشگاه ها به عنوان یگانه راه ورود به برخی از رشته ها و دانشگاه های ایران به مسئله بغرنج ملی در جامعه ما تبدیل شده است. با وجود این که اغلب متخصصان تعلیم و تربیت و دلسوزان فرهنگ و آموزش پرورش برگزاری این آزمون را با سبک و سیاق فعلی و با توجه به اثرات زیان بار آن بر پیکره اجتماعی و فرهنگی جامعه غیر ضروری می دانند؛ ولی مافیای کنکور، کاسبان و عمله کنکور با تبلیغات وسیع و اغواکننده، اطلاعات غلط و ناقص این بت منحوس را به شدت ترویج می‌کنند و بر اهمیت پوشالی آن می دمند و دانش آموزان را برای ورود به فعالیت های غیراصولی و مخرب آن تهییج و تحریک می کنند. لازم به توضیح است، اینجانب به قداست شغل معلمی و وظیفه شناسی و وجدان کاری اکثر معلمین بی ادعا و دلسوز جامعه ام، ایمان دارم و دست همه آنها را می بوسم. همواره مدافع معلم و معلمی بوده و هستم. متاسفانه، تجارت ایجاد شده در آموزش و پرورش گروهی از معلمان را به هر دلیلی به خود جلب و جذب کرده است و شوربختانه عده ای از ایشان حرمت را شکسته و وظیفه خود را فراموش کرده اند. امیدوارم آموزش و پرورش به جایگاه واقعی خود برگردد.

اینجانب با توجه به دلایل زیر برگزاری این آزمون ناعادلانه و متعلقات آن را به شیوه فعلی، غیرضروری، غیراخلاقی و مخالف عدالت آموزشی، نص صریح قانون اساسی و برنامه درس ملی می دانم. امیدوارم، مجلس شورای اسلامی و دلسوزان مملکت نسبت به اصلاح آن اقدامات لازم را اتخاذ نمایند.

تعداد دانشگاه های ایران بسیار بیشتر از نیاز جمعیتی آن است: بر اساس آمار موجود تعداد دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی ایران با توجه به جمعیت 85 میلیونی از بسیاری از کشورهای اروپایی و حتی هند و چین نیز بیشتر است. ایران ٥ برابر کشورهای پیشرفته دانشگاه دارد. بنا به آخرین گزارش موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی وزارت علوم، در ایران ۲۵۶۹ دانشگاه در کشور وجود دارد که از این میان تعداد ۵۳۰ واحد سهم دانشگاه آزاد بوده، ۳۰۹ موسسه غیرانتفاعی، ۱۷۰ مرکز فنی حرفه ای، ۴۶۶  مرکز پیام نور، ۹۵۳ واحد علمی کاربردی و ۱۴۲ دانشگاه دولتی ( وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) و البته 68 دانشگاه علوم پزشکی در ۳۱ استان کشور ثبت شده است. این تعداد دانشگاه، حدود ٥‌ هزارمیلیارد تومان از بودجه کل کشور را می‌بلعد و نزدیک به ٥٠‌ درصد از جمعیت بیکار کشور را تولید می‌کند. این درحالی است که براساس اعلام موسسه اسپانیایی CISC چین تنها ٢‌ هزار و ٤٨١ و هند هزار و ٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است. بنابراین، هر چند شمار واقعی دانشگاه ها، موسسات و مراکز آموزش عالی ایران در حال تغییر و تحول است. ولی به نظر می رسد بسیار بیشتر از نیاز جمعیت ایران به آموزش عالی است. با توجه به تعداد بسیار زیاد دانشگاه ها، هر سال به ازای هر متقاضی تحصیلات عالیه چندین ظرفیت در دانشگاه های مختلف ملی و آزاد وجود دارد. لذا، ورود به دانشگاه ها با توجه به ظرفیت بالای مراکز آموزش عالی در کنار تنوع بالای رشته های تحصیلی امری بسیار پیش پا افتاده و کم اهمیت است. بنابراین، اغلب دانش آموزان علاقه مند به تحصیلات عالیه، امکان دست یافتن به یک رشته دانشگاهی را بر اساس استعداد، علاقه و سوابق تحصیلی خود دارند. هر چند برخی از رشته های دانشگاهی متقاضیان بیشتری دارند.

لازم است به این نکته نیز توجه شود که قطعاً در یک جامعه نرمال، نباید همه افراد علاقه مند به تحصیل در دانشگاه باشند، و راه های دیگری را برای زندگی بهتر انتخاب کنند. به نظر می رسد، بسیاری از دانش آموزان تحت فشار شدید اجتماع و خانواده، تبلیغات صدا و سیما، مدرک گرائی، مادی گرائی، رفاه طلبی و کمال گرائی مطلق  به این امر وادار می شوند.

آزمون کنکور سراسری دانشگاه ها فقط برای تفکیک ۵ درصد دانش آموزان است: بر اساس آمار سازمان سنجش، در حدود 90 درصد قبولی های دانشگاه های ملی روزانه، که معمولاً متقاضیان بیشتری دارند، از بین دانش آموزان مدارس خاص یعنی مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی می باشند؛ یعنی عملاً ۹۵ درصد از شرکت کنندگان به عنوان سیاهی لشکر محسوب می‌شوند و اغلب آنها، تقریباً نیازی به شرکت در این ماراتون نفس گیر را ندارند. بنابراین، تعداد بسیار کمی از دانش آموزان مدارس عادی دولتی، شانس ورود به رشته های پر طرفدار دانشگاه های ملی را دارند. در چند سال اخیر خیلی از دانشگاه ها امکان پذیرش بر اساس سوابق تحصیلی را برای متقاضیان فراهم نموده‌اند. برخی از به ظاهر دانشگاه ها، پا را از این نیز فراتر نهاده و وعده های مختلفی مانند وام، مدرک تحصیلی تضمینی و ... را ارائه می دهند. متاسفانه تبلیغات وسیع مافیای کنکور و عملکرد غیر اخلاقی و حرفه‌ای کاسبان و عمله ی کنکور در گمراه کردن خانواده ها و دانش آموزان، همه ی آنها را به شرکت در این مسابقه ناعادلانه ترغیب می کند.بین شاخص میزان خوشبختی و رضایت از زندگی با مقدار پول و سرمایه های مادی رابطه مستقیم وجود ندارد.

امروزه، کسب و کار تدریس کنکوری در زمره پردرآمدترین مشاغل کشور است. بدون شک نیاز به تقویت مهارت های لازم برای موفقیت در کنکور باعث ایجاد چنین بازار مکاره ای شده است و افراد مختلف با انگیزه های متفاوت و عمدتا مادی به آن ورود می کنند. متاسفانه گروهی در این میان فقط به پول و مطامع مادی خود می اندیشند و این داستان تلخ کنکور است. آموزش در قبال پول. با وجود فعالیت های پیامبر گونه اکثر معلمان، گروهایی از ایشان نیز به همراه تعدادی از مشاوران تحصیلی و مدیران مدارس و ادارات و نواحی به صورت باندی و گروهی و با اطلاعات غیر واقعی همه ی دانش آموزان را به این سراب سیاه هدایت می کنند. این گروه ها منافع مادی بی شماری به جیب می زنند. شاید یک روز اداره مالیات سراغ این گروه ها نیز برود. امیدواریم، مانند وکلای محترم و پزشکان اطلاعات اقتصادی خود را به صورت دقیق در اختیار دولت بگذارند؟!

درجه سختی سوالات کنکور خارج از عرف معمول آموزش است: بررسی اجمالی درجه سختی سوالات کنکور نشان می دهد که عمده سوالات از درجه سختی بسیار بالایی برخوردار هستند، به طوری که در اکثر دروس، میانگین کل دانش آموزان منفی است و حتی میانگین دانش آموزان قبول شده نیز بسیار پایین تر از متوسط است. تراژدی عجیب این است که شرکت در کنکور بدون پاسخ به هیچ سوالی باعث قبولی دانش آموز می شود! چرا چنین است؟ آیا در یک جامعه نرمال که اکثریت افراد آن از ضریب هوشی و توانایی های ذهنی متوسط برخوردار هستند نیاز به چنین آزمونی، با این مشخصات، هست؟ قطعاً پاسخ این سوال منفی است .

از نظر علم آمار، در یک جامعه ی نرمالِ دانش آموزی، تعداد بسیار کمی نابغه و تعداد کمی نیز از نظر درسی ضعیف هستند. یعنی، اکثریت دانش آموزان از ضریب هوشی و استعداد تحصیلی متوسطی برخوردارند. بنابراین، می توان سه نوع آزمون را برای ارزشیابی یک جامعه دانش آموزی نرمال فرض کرد: آزمون ساده و معمولی، آزمون متوسط و آزمون سخت و دشوار.  شاید به نظر برسد برگزاری آزمون ساده کنکور برای تفکیک دانش آموزان از یکدیگر امکان پذیر نباشد!  بررسی میانگین نمرات دانش آموزان در کنکور نشان می دهد که میانگین درصد نمرات شرکت کنندگان در اکثر دروس منفی است؛ یعنی با وجود این همه صرف وقت و هزینه نتیجه ای عاید دانش آموزان نشده است! چرا؟ چون تفکیک ۹۵ درصد دانش آموزان نیاز به این همه سوال مشکل ندارد! هدف کاسبان کنکور این است که به دانش آموزان بقبولانند که در پاسخ به سوالات ناتوان هستند. چون در این صورت کسب و کار کنکور رونق پیدا می کند! در این صورت جیب کاسبان و عمله ی کنکور پر پول تر و اوضاع آموزشی و تربیتی وخیم‌تر شود. ما در جامعه ای به شدت نابرابر از نظر آموزشی زندگی می کنیم. وجود مدارس رنگارنگ با امکانات و برنامه های آموزشی متفاوت گواه این مدعاست.

رشته تجربی یگانه راه موفقیت در زندگی و خوشبختی نیست: در چنین شرایط نابه سامانی اکثر خانواده ها به امید پذیرش فرزندان خود در رشته های پزشکی و پیراپزشکی آنها به رشته تجربی هدایت می کنند. آمار شرکت کنندگان کنکور در یک دهه ی اخیر نشان دهنده رشد روز فزون متقاضیان رشته تجربی نسبت به سایر رشته ها است. به طوری تقریبی، 50 درصد کل شرکت کنندگان کنکور مربوط به رشته تجربی می باشند: در حدود 600 هزار نفر. این در حالی است که کل ظرفیت رشته های پزشکی و پیراپزشکی در تمام دانشگاه های کشور به 20 هزار نفر نیز نمی رسد. البته، نگرانی برخی از خانواده ها از آینده شغلی فرزندانشان قابل درک می باشد. ولی، انتظار قبولی در رشته پزشکی برای همه دانش آموزان واقعا دور از ذهن است. حال، خانواده ها فرزندان خود را به امید قبولی در رشته پزشکی به افرادی می سپارند که غالباً جز پول نمی بینند و جز خود، به کسی نمی اندیشند. متاسفانه، این وضعیت فشارهای بسیار بالای اقتصادی و روانی را بر دانش آموزان و خانواده ها وارد می کند. متاسفانه، عده ای از ایشان در میانه راه از همسالان خود جدا شده و راه آخرت را بر می گزیند! چون توان تحمل فشارهای خارج از توان را ندارند. در غیاب یک سیستم تشخیص و پرورش استعدادهای متنوع فراگیران، این امواج سهمگین اجتماعی و عوامل مافیا هستند که جهت و مسیر آینده این کودکان معصوم را رقم می زنند  و آنها را تا مرز ابتلا به بیماری های روانی و اجتماعی در صورت موفقیت و در صورت ناکامی تا مرز خودکشی سوق می دهد.به نظر می رسد، بسیاری از دانش آموزان تحت فشار شدید اجتماع و خانواده، تبلیغات صدا و سیما، مدرک گرائی، مادی گرائی، رفاه طلبی و کمال گرائی مطلق  به این امر وادار می شوند.

بررسی ها نشان می دهند که میزان استقبال دانش آموزان از رشته های نظری در سه دهه اخیر به شدت تغییر کرده است. در حالی که در دهه هفتاد رشته های ریاضی و فنی حرفه ای به شدت مورد استقبال دانش‌آموزان بودند؛ از اواخر دهه ۸۰ رشته های تجربی و انسانی مورد توجه قرار گرفته اند. به نظر می رسد عواملی مانند گسترش غیر اصولی رشته های فنی در دانشگاه های غیردولتی و دولتی و به تبع آن افزایش تعداد فارغ التحصیلان بیکار، افزایش امید به زندگی و نیاز به نیروهای خدماتی و درمانی در حوزه پزشکی، بازنشستگی تعداد زیادی از معلمان و افزایش نیاز به استخدام معلمان جدید از جمله دلایل این تغییر رویکرد در جامعه بوده است. به نظر می‌رسد با توجه به اینکه انتخاب رشته تحصیلی در دانشگاه بر اساس علاقه و استعداد نیست. بنابراین بسیاری از افراد چه بسا بعد از فراغت از تحصیل مسیر دیگری را برمی گزینند.

گویا سودای پزشک شدن و پولدار شدن با توجه به حقوق و درآمد بالایی که این قشر از جامعه امروزه از آن برخوردار هستند، باعث ترغیب دانش آموزان می شود. البته، نه همه دانش‌آموزان رشته تجربی پزشک می شوند و نه همه پزشکان پولدار می شوند و همه پولدارها خوشبخت می شوند؛ یعنی بین شاخص میزان خوشبختی و رضایت از زندگی با مقدار پول و سرمایه های مادی رابطه مستقیم وجود ندارد. البته اینجانب امیدوارم همه ایرانیان از حداقل نیازهای مادی و معنوی بهره‌مند شوند و خوشبختی را واقعاً تجربه کنند.

بنابراین منظور من نکوهش پول و سرمایه نیست، بلکه نکوهش روشی است که از طریق آن پول باعث تخریب فرهنگ و روح و روان دانش‌آموزان می‌شود. تصور کنید، ده هزار میلیارد سالانه صرف بهیود وضعیت اموزشی و تربیتی شود. تصور کنید، هر دانش آموز در سال پنج هزار صفحه کتاب غیردرسی درباره علم و تاریخ و فرهنگ و ادبیات بخواند.

تصور کنید، هر دانش آموز هر روز در کلاس ها و کارگاه های مهارت آموزی و کارآفرینی شرکت کند. تصور کنید، خانواده ها بدون هیچ گونه مقاومتی فرزندان خود را به اردوهای هفتگی، ماهانه و سالانه بفرستند تا از مناظر طبیعی و تاریخی ایران زمین لذت ببرند. تصور کنید، معلمین تدریس متون علمی را با شیوه های عملی و با حضور فعال دانش آموزان انجام می دادند. تصور کنید، سالانه حداقل 14 میلیون جلد حجیم کمتر چاپ می شد.

در این صورت، شاید اجتماع شادتری داشتیم، شاید اجتماع اخلاقی تر و مذهبی تری داشتیم. شاید محیط زیست بهتری داشتیم. شاید مشکلات روحی و روانی کمتری داشتیم.

بنابراین به عنوان یک معلم بعد از سه دهه آموزش و پژوهش و خون دل خوردن حق دارم به نوبه خود:

کنکور را قاتل اخلاق و آموزش فرزندان ایران زمین بدانم.

کنکور را قاتل محیط زیست نحیف و رنجور ایران زمین بدانم.

کنکور را مانع رشد فرهنگ و اندیشه ی فرزندان ایران زمین بدانم.

کنکور را مانع رشد اندیشه های هنری و کارآفرینی فرزندان ایران زمین بدانم.

امیدوارم جامعه ما با پیوستن به کمپین "علیه کنکور" روند تضعیف کنکور و واقعی‌سازی آزمون ورودی دانشگاه‌ها را سرعت ببخشند. در این صورت آموزش و تربیت فرزندان ایران زمین به مسیر واقعی برخواهد گشت. انشاالله.

چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا