اخبار
کد خبر : 13048 ۱۴۰۰/۰۳/۱۱   ۱۸:۲۵:۳۵

نگاه؛
کنکاشی در مفهوم اعتماد و الزامات آن

 

اعتماد پس از برقراری رابطه اجتماعی و ایجاد صمیمیت یا حس همکاری و دوستی مابین دو یا چند نفر یا تعداد بیشتری از افراد به وجود می آید. اعتماد یک مفهوم چند بُعدی است که در برگیرنده اعتماد بینِ شخصی،‌ اعتماد دوگانه، اعتماد سازمانی، اعتماد در محل کار و اعتماد بین سرپرست و زیردستان، اعتماد سیاسی و اعتماد اجتماعی می‌باشد.

ساختن اعتماد، سال ها طول می کشد اما تخریب آن در چند ثانیه اتفاق می افتد و اگر بخواهید آن را ترمیم کنید تا آخر عمر خود باید بکوشید. اعتماد به تدريج می آيد و يك جا از بین می رود. واقعیت آن که اگر فرد به خویشتن اعتماد نداشته باشد، ديگران هم به او اعتماد نخواهند كرد. آنانی که منافع خود را مقدم بر منافع دیگران می دانند در واقع غيرقابل اعتماد بودن خود را ثابت می كنند. قابل اعتماد بودن چيزی فراتر از پذيرش مسئوليت است.

دروغ گویی، بدعهدی و عمل نکردن به وعده ها، زیرآب زنی، منفعت جویی شخصی، غیبت و بدبینی، افترا زنی از جمله عوامل از بین برنده اعتماد مابین افراد با یکدیگر و یا افراد با گروه هاست. حال در یک رابطه محدود چند نفری یا در درون یک سازمان مابین مدیر و زیردستان و یا اعضای یک حزب و یا چند حزب نسبت به یکدیگر و در نهایت مابین دولت و ملت و حتی در سطح بین المللی و در روابط دیپلماتیک مابین چند کشور یا اعضای یک اتحادیه قاره ای، به وجود اعتماد مابین سیاستمداران و دولت ها نیازمندیم. پس برای استمرار و استحکام هر نوع رابطه ای، وجود اعتماد و اطمینان مابین افراد امری لازم و ضروری است. اعتماد پلی است که روابط اجتماعی بر روی آن استوار می گردد و با سلب آن، این پل تخریب و زندگی اجتماعی آسیب می بیند.

در گذشته دور، روابط اجتماعی چهره به چهره و مستقیم بود و جمعیت محدود به راحتی می توانست در مبادلات و معاملات خود به یکدیگر اعتماد بورزند، چون انتظارات و توقعات آنان از یکدیگر شفاف، ساده و مشخص بود. اما امروز با پیچیدگی روابط اجتماعی و غیرمستقیم بودن آن در بیشتر موارد از جمله هنگام خرید از اینترنت یا برقراری ارتباط الکترونیکی، افراد همدیگر را نمی شناسند و اعتماد کردن به دیگری که نمی بینید و نمی شناسید ریسکی بسیار بزرگی شمرده می شود. روی این اصل امر کلاهبرداری نیز بیشتر و عمومی تر شده است.

اعتماد پدیده ای نامرئی است که در رابطه اجتماعی، متولد می شود. هر چقدر این رابطه روی اصولی پایدار وضع شود، دوام و استمرار اعتماد نیز بیشتر ممکن خواهد بود. تک روی یا زیر آب زنی، اعتماد را به کلی متزلزل و نابود می سازد. اعتماد استواری ساختمان های مستحکمی است که با یک زلزله فرو می نشیند. اعتماد سرآغاز پیوندها و دوستی هاست. عشق و علاقه در سایه اعتماد به یکدیگر به وجود می آید. وقتی دیوار اعتماد فرو ریزد، عشق نیز به نفرت و بیزاری تبدیل می شود. و چون در جامعه و در درون مرزهای مشخص زندگی می کنیم پس نیازمندیم که در سطح کلان و گسترده به مردان سیاست و اقتصاد و دیگر عرصه ها نیز اعتماد اجتماعی داشته باشیم. در واقع اعتماد افراد در سطح جامعه به یکدیگر گِره می خورد و ریسمانی محکم تر به نام اعتماد اجتماعی، به وجود می آورد. نتایج و آثار تزلزل اعتماد اجتماعی از اعتماد فردی بسیار عمیق تر است چون انسجام و یگانگی اجتماعی را از بین می برد.

*معنای اعتماد

اعتماد در زبان فارسی به معنای قبول داشتن، تكیه كردن، واگذاری كاری به دیگری، اطمینان، وثوق، باور و اعتقاد است. در زبان لاتین نیز اعتماد معادلی است برای واژه ایمان. در فرهنگ لغت آکسفورد، اعتماد به معنی اطمینان به بعضی از صفات یا ویژگی یک شخص و یا حتی درستی و حقانیت یک نظریه تعریف شده است.

*اعتماد اجتماعی، لازمه زندگی مدرن

" اعتماد اجتماعی پیش نیاز و ركن اساسی زندگی در جامعه امروز و شرایط مدرن زندگی اجتماعی است و هر گونه خدشه ای به اعتماد اجتماعی، می تواند سایر اركان اساسی جامعه را تحت الشعاع قرار داده و فعالیت آن را مختل سازد.

یكی از شرایط جامعه ایده آل و با كیفیت، لزوم اعتماد اجتماعی بالا در آن جامعه است. به طور كلی اعتماد و اعتماد اجتماعی به معنی اعتماد و ایمان و تسلیم در برابر تصمیم و اراده دیگری است. از منظر جامعه شناسی نیز صاحب نظران متعددی در این باره اظهار نظر كرده اند و هر كدام به تشریح اهمیت آن در جامعه پرداخته اند. مثلا:

* ماكس وبر جامعه شناس آلمانی، رفتار عقلانی را وابسته به وجود و حضور اعتماد می داند كه می تواند منشأ فردی یا گروهی داشته باشد.

* آنتونی گیدنز جامعه شناس انگلیسی، اعتماد اجتماعی را معادلی برای اطمینان و اتكا به كیفیت برشمرده و آن را لازمه حیاتی زندگی مدرن و امروزین بر می شمرد."

*نمی توانیم اعتماد نكنیم

" همان گونه كه گیدنز به درستی اشاره می كند اعتماد اجتماعی امروز بیش از گذشته پیش نیاز زندگی ماست چرا كه شكل زندگی مدرن، روابط سنتی و چهره به چهره را از بین برده و شیوه های مكانیكی و ماشینی زندگی، امكان شناخت عناصر لازم زندگی را زدوده است. زندگی مدرن با وجوهی چون گسترش استفاده از اینترنت و فضای مجازی در ابعادی گاهی بزرگتر از فضای واقعی امروز بیش از همیشه نیاز ما شهروندان را به اعتماد به عنوان پیش فرض روابط انسانی و اجتماعی گسترش داده است.

در سطح خُرد، وقتی از خانه خارج می شویم باید به راننده اتوبوسی كه نمی شناسیم اعتماد داشته باشیم، باید به كیفیت جنس و فروشنده اینترنتی كه او را نمی بینیم و نمی شناسیم اما از او خرید می كنیم اعتماد داشته باشیم، باید به بانكی كه سرمایه خود را در آنجا گذاشته ایم اعتماد داشته باشیم و موارد بسیاری دیگر. از طرف دیگر و در سطح كلان باید به دولت و ساختارهای كلان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی كه بخشی از حقوق و وظایف مان را به آنها سپرده ایم تا به جای ما تصمیم بگیرند و عمل كنند و مراقب امروز و آینده ما و فرزندان مان باشند، اعتماد داشته باشیم. اما امروز و در جامعه جهانی چقدر این اعتماد وجود دارد؟ در سطح ملی و در ایران معاصر چقدر به سیستم هایمان اعتماد و آنها را باور داریم؟

بر اساس مطالعات و تحقیقات صورت گرفته از جانب برخی از پژوهشگران و محققین به نظر می رسد كه اعتماد اجتماعی در زندگی امروز ایرانیان كاهش محسوسی پیدا كرده است كه نیاز به تعمق و بررسی های بنیادین دارد."

جبار رحمانی؛ انسان شناس و عضو مؤسسه انسان شناسی در این زمینه می گوید"اعتماد امروزه به یك موضوع كلیدی در فرهنگ و جامعه ایرانی بدل شده است. تحولات اخیر جامعه ایران و افزایش نابرابری و بحران های اقتصادی و اجتماعی قبل از هر چیز باعث افول اعتماد در ذهن كنشگر ایرانی شده و همچنین اعتماد پذیری نسبت به دیگران و نهادها را نیز به شدت دچار كاهش و افول كرده است. به عبارت دیگر بحران ها نه تنها وضع موجود اعتماد را به شدت تخریب كرده است، بلكه سبب گردیده تا نیروهای موجد اعتماد در اعضای جامعه هم هر چه بیشتر بی تأثیر و تضعیف شوند. برای فهم این مسأله لازم است درك دقیق تری از مفهوم اعتماد اجتماعی و ابعاد آن داشته باشیم.در وزارت آموزش و پرورش چون صداقت، صراحت، ثبات، وفاداری و صراحت وجود ندارد و یا در برخی از افراد صفی و ستادی، بسیار جزئی و فقط دو سه رکن آن موجود است پس اعتمادی مابین نیروهای صفی با یکدیگر، نیروهای صفی با ستادی و نیروهای ستادی با ستادی، مشاهده نمی کنیم.

انسان ها در هر جامعه ای برای رفع نیازهایشان مجبور به برقراری رابطه با دیگران هستند. برقراری هر ارتباطی مستلزم پیش نیازها و زمینه هایی است كه این ارتباط و كارآیی آن برای رفع نیاز مورد نظر را تضمین كند. یكی از مهمترین لازمه های ارتباط مفید در سطح هر جامعه ای، اعتماد است. اعتماد یك ركن بنیادین در حفظ حیات اجتماعی، نظم و استقرار پیوندهای میان اعضای جامعه است. در بطن واژه اعتماد نوعی ایمان و باور به یك امر پیش رو وجود دارد. اعتماد بیانگر یك برداشت و انتظار ذهنی افراد از امر پیش رو و كنش آینده یك فرد، یك نهاد و یك ارتباط اجتماعی است. اصول اعتماد بنیان شكل گیری سرمایه اجتماعی است، زیرا بر مبنای وجود اعتماد است كه آدم ها میلی به مشاركت و تعامل مثبت با دیگران پیدا می كنند و شبكه های روابط اجتماعی كه از خلال آنها نیازهای انسانی در حیات اجتماعی رفع شده و انرژی اجتماعی لازم برای تقویت جامعه شكل می گیرد.

اعتماد عامل اصلی اتحاد، انسجام، ثبات و نظم است. از این منظر اعتماد، رابطه ای دوگانه با جامعه دارد، از یك سو از خلال تعامل افراد با دیگران ایجاد می شود. به عبارت دیگر  ، اعتماد محصول تجربه زیسته افراد در جامعه است. از سوی دیگر هر چه اعتماد اجتماعی بالاتر باشد، جامعه ای منسجم تر و با همبستگی بیشتر خواهیم داشت. از این منظر ، سطح اعتماد اجتماعی نسبتی معنادار با میزان توسعه یافتگی و سطح برابری اقتصادی دارد. اصولا جامعه های توسعه یافته تر و دارای عدالت اجتماعی بیشتر، همزمان دارای میزان بالاتری از اعتماد اجتماعی هم هستند.

اعتماد هم زمان امری به شدت فردی است، یعنی در ذهن من و شما شكل می گیرد، اما در عین حال امری به شدت اجتماعی هم هست كه ناشی از تجربه تعامل من با دیگران است. زمانی كه من، تجربه مثبتی از دیگران در ارتباطات بین فردی و درون گروهی داشته باشم، امكان شكل گیری اعتماد و تقویت آن در من بیشتر است. اعتماد مستلزم یك طرف اعتماد كننده و یك طرف اعتماد شونده و یك رابطه بین این دو طرف هست. اگر هر كدام از طرفین قواعد رابطه و كارآمدی آن برای تأمین خواسته دیگری را نقض كنند، اعتماد فرو خواهد ریخت. اعتماد اجتماعی، بیانگر آنست كه در یك رابطه اجتماعی، در حداقل آن، طرف مقابل كاری به ضرر من انجام نخواهد داد و در حالت حداكثری نیز طرف مقابل كارش به نفع من خواهد بود.

اعتماد، ارتباط معناداری با میزان مخاطره در جامعه هم دارد. اعتماد و مخاطره هر دو، معطوف به آینده پیش رو در یك ارتباط میان فردی یا درون گروهی هستند. هر چه یك رابطه در یك محیط اجتماعی، مخاطره اش بیشتر باشد، قابلیت اعتماد بدان كمتر است و میزان بی اعتمادی بالاتر خواهد بود.

اعتماد اجتماعی سطوح مختلفی دارد. در سطح خرد، اعتماد بین فردی را داریم كه كه معمولا روابط نزدیك افراد با خانواده و دوستان نزدیك را شامل می شود. در سطح میانی، اعتماد به نهادهای مدنی و اجتماعی و عامه مردم و محیط های پیرامونی وسیع تر را داریم و در نهایت در سطح كلان، ساختارهای كلان سیاسی حكومت و دولت و نهادهای وابسته به آنها را می توان مطرح كرد. هر چند این سطح كلان را می توان تا نظام بین المللی هم بسط داد.

در جامعه ایرانی بر حسب داده های پیمایش های ملی، ارزش ها و نگرش های ایرانیان، میزان اعتماد در سطح اول، همچنان بالا و متوسط رو به بالاست. هنوز مهمترین عرصه برای اعتماد بالا، خانواده است. این در حالی است كه در سطح میانی و بالاخص سطوح كلان با میزان بالایی از بی اعتمادی مواجه هستیم. این مسأله را نمی توان یك امر ذهنی صِرف دانست، بلكه بی اعتمادی ناشی از تجربه زیسته است. زیرا به تجربه دریافته ایم كه در سطوح خرد و كلان، تضمینی برای رفع نیازها و خواسته های ما در روابط اجتماعی وجود ندارد. بحران های اقتصادی و سیاسی هم نشان داده كه نهادهای كلان، لزوما حافظ منافع مردم نیستند.

در سال جاری به واسطه بحران کرونا، تلقی بی اعتمادی به نهادهای كلان تقویت شد. در كنار این ناكارآمدی ها، روند افسار گسیخته بحران اقتصادی نه تنها امید به آینده را در مردم ایران كاهش داده، بلكه آینده را به شدت مخاطره آمیز كرده است. به همین دلیل ناامیدی در جامعه به نوعی هراس از آینده هم بدل شده است. در این وضعیت، افزایش مخاطره و كاهش تضمین تعهدات متقابل میان فرد و جامعه برای تأمین منافع متقابل، عملا بنیان های اعتماد اجتماعی را در ایران متزلزل كرده است. كاهش شدید سرمایه اجتماعی شاهدی است بر این مُدّعا.

از سوی دیگر افزایش نابرابری ها، افول ارزش های اخلاقی و احساس شدید نابرابری هم بر این روند كاهش اعتماد اجتماعی افزوده است. در این میان تنها حوزه و عرصه قابل اعتماد، كه میزان بالایی از اعتماد و سرمایه اجتماعی و همچنین تعهد متقابل هنوز در آن جاری است، عرصه خویشاوندان نزدیك است. پیوندهای خونی نزدیك، به مهمترین تضمین اعتماد اجتماعی و كاهش مخاطره در روابط درونی تبدیل شده است. گویی مرزهای خونی، مرزهای اعتماد پذیری شده است.

آنچه كه در این میانه بحرانی، لازم است انجام شود نوعی ایجاد بسترهای اعتماد پذیری است. اعتماد اجتماعی با توصیه و بخشنامه ایجاد نمی شود، بلكه اعتماد امری اكتسابی و تجربی و حاصل زیست روزمره افراد است. مهمترین زیرساخت اعتماد، برابری و افزایش عدالت اجتماعی است. اصولا سیاست گذاری هایی كه موفق به افزایش برابری و عدالت اجتماعی شده اند، به طور همزمان سبب افزایش اعتماد هم شده اند. ضعف نهادهای مدنی و عدم تمایل دولت ها و حكومت ها به توسعه نهادهای مدنی به عنوان مكانیسم های تقویت حیات اجتماعی، سبب شده در جامعه ایرانی، عملا اعتماد در حصار روابط مبتنی بر شبكه های خویشاوندی و نزدیكان محصور بماند. در حالی كه جامعه مدرن نیازمند بسط زمینه های اعتماد به عرصه های روابط تعمیم یافته و ارتباط با افراد و نهادهای ناشناس و تضمین تعهد آنها به تأمین منافع ماست.

از این منظر ؛ دولت های ناكارآمد و نهادهای مدنی ضعیف كه خصیصه ایران معاصر و مدرن هستند، خود زمینه های افول اعتماد اجتماعی و به تبع آن، سرمایه اجتماعی هستند. تا وقتی این زمینه های ضروری تولید و بسط اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی در ایران تأمین و تضمین نشود، نمی توان از توسعه پایدار در ایران صحبت كرد.

نكته اصلی آن است كه فقدان اعتماد در عرصه های عمومی و نهادهای كلان، به معنای افزایش مخاطره آمیز بودن و فقدان تعهد افراد نسبت به این نهادهاست. به عبارت دیگر اعتماد همیشه متضمن تعهدی دو طرفه است. هر گاه این تعهد از جانب طرف مقابل نقض شود، تضمینی برای عمل به تعهد در طرف اول هم وجود ندارد. در شرایطی كه نهادهای كلان و ساختارهای سیاسی و اقتصادی ما عمیقا دچار افول اعتماد باشند، می توان آنها را به شدت در معرض مخاطره دانست، چون كنشگران آن عرصه های كلان، تعهدی به تأمین منافع دیگران در موقعیت نهادی و حسب پست و مقامی كه دارند، نخواهند داشت. فقدان اعتماد، سبب فقدان تعهد افراد به نهادهای كلان خواهد شد. میزان بالای اختلاس و فساد ساختاری در جامعه ایران تا حدی ناشی از همین فروپاشی بنیان های اعتماد اجتماعی و تعهد متقابل فرد و نهاد می باشد. نهادهایی كه تضمین منافع من را نخواهند كرد، چرا من باید منافع آن را تضمین كنم؟سطح اعتماد اجتماعی نسبتی معنادار با میزان توسعه یافتگی و سطح برابری اقتصادی دارد. اصولا جامعه های توسعه یافته تر و دارای عدالت اجتماعی بیشتر، همزمان دارای میزان بالاتری از اعتماد اجتماعی هم هستند.

بر همین مبناست كه افراد، نهادها را قربانی منافع خودشان می كنند. چون همیشه حس فدا شدن منفعت های شخصی به پای نهادهای كلان را خواهند داشت و این كار را به واسطه معكوس كردن این رابطه، جبران می كنند یعنی نهادها را قربانی منفعت شخصی می كنند. از این منظر ، ما دچار زمینه های ساختاری فساد و تخطی به واسطه تخریب اعتماد اجتماعی شده ایم. برای رفع این بحران لازم است نه تنها در ایران امروز، اصلاحات ساختاری و نهادی عمیقی انجام بدهیم، بلكه تضامین بسیار جدّی برای ایجاد زمینه های اعتماد اجتماعی میان افراد و نهادها را از طریق بسط برابری و عدالت ایجاد كنیم. در این شرایط می توان امیدی به احیای اعتماد و كاهش مخاطره در تعاملات میان فردی و درون گروهی ما با دیگران و جامعه داشت."

به اعتقاد اندیشمندان ، ارکان کلیدی مفهوم اعتماد عبارتند از:

1 ـ صداقت؛ به معنی همان درستکاری می‌باشد و در ارزیابی قابلیت اعتماد دیگران مهمترین عامل است.

2 ـ ‌صلاحیت؛ که تمام دانش و مهارت های فنی و میان فردی را در بر می‌گیرد.

3 ـ ثبات؛ که به قابلیت اعتماد پذیری، قابلیت پیش بینی شوندگی و قضاوت خوب در اداره کارها بر می‌گردد.

4 ـ وفاداری؛ که به معنی تمایل برای حمایت و تأمین منابع دیگران است

5 _ صراحت؛ یعنی اعتماد به کسی که تمام حقیقت را بازگو می‌کند.

*سخن پایانی

پس برای کسب اعتماد کسی یا گروهی و حتی ملتی، باید پنج رکن اعتماد را طرفین رعایت کنند. چون اعتماد رفتاری دوسویه است و پایداری آن با تعهد افراد نسبت به این پنج رکن تضمین می گردد. اگر بخواهیم این ارکان را در آموزش و پرورش جست و جو کنیم، لابد ناکام خواهیم ماند، چون اصولا هیچ یک وجود ندارند. هر یک از ما نارضایتی خود را از این سازمان اعلام می کنیم اما از منظر علمی، دلایل آن را تشخیص نمی دهیم. یعنی در وزارت آموزش و پرورش چون صداقت، صراحت، ثبات، وفاداری و صراحت وجود ندارد و یا در برخی از افراد صفی و ستادی، بسیار جزئی و فقط دو سه رکن آن موجود است پس اعتمادی مابین نیروهای صفی با یکدیگر، نیروهای صفی با ستادی و نیروهای ستادی با ستادی، مشاهده نمی کنیم. اعتماد چون رفتاری متقابل است، اگر دیگری بدان مقیّد نباشد، آن دیگری نیز به مرور ترک صداقت، صراحت و وفاداری می کند و اعتماد رنگ می بازد.

مابین نمایندگان مجلس و دولت با مردم نیز به همین شکل، شاهد تضعیف اعتماد هستیم. چون آنان بعد انتخاب و انتصاب خود، کمتر به رأی و نظر مردم نیازمندند و بیشتر بر اساس چارچوب تفکر شخصی یا بر اساس دیدگاه حزبی خود عمل می کنند، جریانی که کمتر به نفع مردم و جامعه است.

ما برای پذیرش اجتماعی، از یک سو نیاز داریم که به دیگران اعتماد ورزیم و از سوی دیگر وظیفه داریم تا ارکان مناسب برای اعتمادورزی دیگران نسبت به خود را داشته باشیم. همانند بسیاری از رفتارها بده و بستانی است که لازم و ملزوم  آن انتظار عمل در خود و دیگری است. شاید برای همین پرداختن به خویشتنِ خویش از اهم مسایل زندگی افراد در هر جامعه ای است.

منابع:

- ویکی پدیا، دانشنامه آزاد، اعتماد.

- خبرگزاری جمهوری اسلامی، گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، کد خبر: 83087508 ، 12 آبان 1397.

- تعریف اعتماد سازمانی رابطه بین اعتماد و کنترل، پیامدهای کمبود اعتماد، یکشنبه 31 فروردین 1399.

مینو امامی

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا