فرهنگ پرسشگري، فرهنگ طرح پرسش و یافت پاسخ، فرهنگ تحقیق، فراهمسازي شرایط براي حرکت و رشد و تعالی انسان توسعه یافته است. ثمره آن نیز، ایدهها و پیشنهادهاي اثربخش و کارا خواهد بود.
شهروز فروتنکیا، جامعهشناس در یادداشتی به این موضوع پرداخته است. در این یادداشت میخوانیم: این روزها که خرید کتاب کم کم به فراموشی سپرده شده، اگر سری به کتابفروشیها و دکههای کتاب بزنیم؛ کم نمیبینیم قفسههایی پر شده از کتابهای روانشناسی بازاری و زرد و در خوشبینانهترین حالت روانشناسی مثبتگرا. در فضای مجازی هم افراد بیشماری هستند که مطالب زیادی در راستای مثبتاندیشی و روانشناسی تیپ شخصیت و فال و ... به اشتراک میگذارند.
فراوانی این تیپ نوشته ها آن قدر زیاد شده است که اکنون عامه مردم ایران روانشناسی را با همین نوشتههای بی منزلت می شناسند.
اگر امروزه از هر ایرانی پرسیده شود به چه چیزی علاقه دارید بی شک یکی از علایق آنها روانشناسی است....اما کدام روانشناسی؟ عموما منظورشان این مدل نابه هنجار روانشناسی هست که من اسمش را روانشناسی زرد و بازاری می گذارم.
حال سوال این است که کارکرد این مطالب و مهمتر از آن علل گرایش مردم به آن چیست؟
اگر به محتوای این گونه مطالب که اکثرا مثبت اندیشی را ترویج می دهند بیندازیم؛ متوجه خواهیم شد که این گونه مطالب در پی تربیت انسانی خاص هستند: مثبت اندیشی نه تنها نمی تواند باعث بهبود وضعیت یک جامعه شود بلکه جامعه را محافظه کار هم می کند.
انسانی محافظهکار که انتقادش به جامعه یک نوع بیماری و جامعهستیزی تلقی میشود !
در مکتب روانشناسی بازاری موفقیت و مثبت اندیشی ارج نهاده میشود. اما کدام موفقیت؟ موفقیتی که با تلاش استثنایی فردی به دست میآید. به فرد گفته می شود:
"خودت عامل موفقیت خودت هستی در هر شرایطی. به راحتی می شود با تلاش فردی استثنا شد : بيل گيتس شدن، استيو جابز شدن. آنها هم از هیچ شروع کردن. تو هم مي تواني موفق باشي. تمام چيزها به خودت برمي گردد، ساختارهای اجتماعی بیرونی بي معناست، فقط ذهن و فکرت مشکل دارد. نابرابري ها، فسادها، اختلاس ها، كلاهبرداري ها، هيچ چيز مهم نيست. روان و ذهنت مشکل دارد باید خودت را اصلاح کنی تا موفق باشی.. "
روانشناسی مثبتگرا به خوبی برای سرپوش گذاشتن بر عوامل کلان و نادیده گرفتن ساختارهای بیمار سیاسی و اجتماعی و فسادهای پشت پرده طبقه سرمایه دار و مراکز قدرت به کار برده می شود.
آنچه مارتین سلیگمن به عنوان مبدع روانشناسی مثبت گرا در نظر داشت توجه به توانمندی انسانها بود ولی متاسفانه امروزه به عنوان مخدری برای ذهن توده ها استفاده می شود .
متاسفانه امروزه در شبکه های مجازی درصد قابل تاملی از محتوا به این گونه مطالب اختصاص داده شده است. هزاران کانال تلگرامی به ترویج روانشناسی زرد و بازاری میپردازند.
همچنين اين دروغ ها در بازار نشر در ايران توانسته است در آگاهي عموم ريشه كند و با بازي با عبارات علمي مانع از ايجاد تفكري انتقادي نسبت به اجتماع در نزد مردم عادي شوند.
روانشناسی زرد مسائل سياسي، اجتماعي و تاريخي را به فرد فرافكني ميكنند. آنچه اتفاق ميافتد بيتوجهی محض نسبت به عوامل كلان است.
به نظر میرسد هرگز این گونه استدلالهای مثبتاندیشی و موفقیت به مرحله آزمون نرسیدهاند ولی افراد کورکورانه به آنها ایمان دارند.
سوال این است اگر مثبتاندیشی چاره همه مشکلات است پس چرا کارگران با مثبت اندیشی با وضعیت معیشت بهتری مواجه نمی شوند؟
آیا محیط زیست با مثبت اندیشی به وضعیت بهتری باز می گردد؟
توحش دنیای سرمایه داری غرب با مثبت اندیشی کم می شود؟
فساد، فحشا، فقر و بیکاری با مثبت اندیشی از بین می روند؟
به نظر می رسد مثبتاندیشی نه تنها نمیتواند باعث بهبود وضعیت یک جامعه شود بلکه جامعه را محافظهکار هم میکند.
به راستی چرا به جای مثبتاندیشی فرهنگ پرسشگری را در جامعه باب نکنیم؟
انتهای پیام/
|