نورا کنعانی/ پاییزی را شروع کرده و به پایان بردیم که مانند پاییزهای گذشته نبود. هوا همان هوا، درختان همان درختان و برگ ها همان برگ های مشابه سال پیش، اما شهر همان شهر نبود.
در پاییز ۹۹ مهمان ناخوانده کرونا چون بختک همچنان به جان شهر افتاده بود و اگر پاییز گذشته از بسیاری از کم و کسری ها گلهمند بودیم، باز لبخندی گاه و بیگاه عیان بود بر لبانی که مسحور بازی و دلبری برگهای رنگارنگ درختان با باد خزان میشدند و بازیگوشیهای گاه و بیگاه از گام برداشتن بر برگهای خشک کپه شده و درآوردن سروصدا و خش خش آنها، دعوت کردن خود به تکهای لبوی یاقوتی یا ظرفی باقلای داغ با گلپر فراوان در غروبی که خسته به سوی خانه برمیگشتیم، خوشیهای کوچکی که در خزان ۹۹ کمتر اثری از آن بود .
برگها در باد میپیچید و مستانه میرقصید و گامها بر برگهای خشک سر و صدا در میآورد اما لبها پشت ماسکها پنهان و خندهای عیان نبود.
در کنار این بینصیبی از لذت فصل خزان و حضرت پاییز، پرنصیب از اخباری بودیم که خوب نبودند. در شروع اعلام شیوع کرونا، گفته میشد این ویروس همه را به یکسان مبتلا میکند و تفاوتی میان فقیر و غنی، مرد و زن، کودک و سالمند قائل نیست.
نزدیک یکسال از همه گیری این ویروس گذشت و فهمیدیم هر چند در ماهیت این ویروس یکسان بینی وجود دارد اما پیامد آن مانند همیشه، در ساختار جامعه همسان نیست. فقیرها بیشتر مبتلا میشوند و بیشتر میمیرند چون نمیتوانند در خانه قرنطینه بمانند و گذران زندگی نیاز به پول دارد و پول در کار کردن است و کار کردن تجمع میآورد و تجمع، ابتلا به ویروس کرونا و درمان کرونا، دارو و تغذیهی خوب میخواهد و دارو و تغذیه خوب نیاز به پول دارد و قشر کم درآمد پول ندارد. پس فرودستان بیشتر آسیب میبینند و بیشتر میافتند.
مردان بیش از زنان مبتلا میشوند و زنانی بیشتر از باقی زنان کرونا میگیرند زیرا سرپرست خانوار هستند و خانوار نیازمند هزینه است، برای گذران زندگی و برای بدست آوردن پول باید کار کرد و همان لوپ الی آخر.
و در این روزگار وانفسا، کودکی زشتی نیز برای کودکان رقم زدهایم. کودکانی که فشار اقتصادی، این زشتی را هر روز برای آنان دهشتناکتر میکند تا جایی که امید در دل کوچک آنها به وجود نیامده، میمیرد. آنقدر که کودک ده دوازده ساله از کثرت فقر و نداری و نبود تصویر روشنی از آینده، دست به خودکشی و یا خودسوزی میزند. مسئولیت گلهایی که نشکفته پرپر میشوند با کیست؟ آیا اینجا باغبانی هست؟
سوز سرمای سخت هزینههای زندگی، بر جان بسیاری از شهروندان جانفرساتر از سردی فصل خزان بوده و هست و بر این مصائب چارهای باید، نه وعده و شعار، آمار و ارقام سازی نیز حتی تاریخ مصرف داخلیاش منقضی شده است و مردم نگران از زمستانی هستند که بس ناجوانمردانه سخت تر باشد. اگر انتظار به مدد مردمان هست برای حکمرانی، پس باید مددی به مردم رساند در حد و اندازه یک حکمرانی خوب.
و در این روزگار وانفسا، کودکی زشتی نیز برای کودکان رقم زدهایم. کودکانی که فشار اقتصادی، این زشتی را هر روز برای آنان دهشتناکتر میکند تا جایی که امید در دل کوچک آنها به وجود نیامده، میمیرد. آنقدر که کودک ده دوازده ساله از کثرت فقر و نداری و نبود تصویر روشنی از آینده، دست به خودکشی و یا خودسوزی میزند. مسئولیت گلهایی که نشکفته پرپر میشوند با کیست؟ آیا اینجا باغبانی هست؟
انتهای پیام/ |