اخبار
کد خبر : 11187 ۱۳۹۹/۰۸/۱۸   ۱۸:۴۴:۴۹

به انگیزه ایام کتابخوانی؛
عوامل مؤثر در کاهش سطح مطالعه و کتابخوانی

 

معمولا در میان افراد جامعه آگاهی‌ مناسبی نسبت به اهمیت مطالعه در پیشرفت روحی و اجتماعی افراد وجود ندارد. باید کتاب و کتابخوانی به عنوان خوراک روح در سبد غذایی خانواده قرار گیرد. متأسفانه خانواده‌ها فرزندان را طوری بار ‌می‌آورند که دنبال کارهایی بروند که کمکی به بهبود وضع اقتصادی آنان بکند و چون مطالعه را در آن راستا نمی‌دانند، دلیلی برای مطالعه در خود نمی‌بینند و به سمت کتاب و کتابخانه نمی‌روند. که عوامل مختلفی در این امر دخیل است.

* ضعف فرهنگ اطلاع‌رسانی و عدم توجه به کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی

بدلیل عدم اطلاع رسانی در زمینه فرهنگی در کشورهای توسعه نیافته، افراد از بسیاری از کتاب‌ها یا محصولات فرهنگی اصلاً اطلاعی ندارند. برگزاری نمایشگاه‌های کتاب در اقصا نقاط کشور، معرفی کتابخانه‌ها و مراکز اطلاع رسانی به دانش‌آموزان و دانشجویان، برگزاری جلسات نقد کتاب، بازدید از انشارات و برگزاری جشن‌های کتاب و کتاب خوانی، گسترش کتابخانه‌های عمومی از عوامل تاثیرگذار بر رونق بازار نشر و گسترش فرهنگ کتابخوانی می‌باشند.

اصحاب رسانه و نظام آموزشی و بعد از آن هر شخص و سازمانی که مردم حرفش را می‌شنوند و می‌پذیرند، مانند اساتید دانشگاه و امامان مساجد، بایستی کتاب را به جامعه معرفی کنند.

* ‌نارسایی‌های سیستم آموزش در مهم جلوه‌دادن کتاب‌

مطالب درسی باید راهگشای عرصه‌های گسترده‌تر و مجرای راهیابی به متون متنوع دیگر باشد که با نظریه‌های گوناگون و متفاوت به مسایل مطروحه در بحث بپردازد. در متون درسی هدف آن نیست که دانش موجود در آن زمینه به طور کامل و جامع در متنی واحد گرد آید و به عنوان بسته‌ای آماده و غیر قابل تجزیه و نفوذ به ذهن دانشجو انتقال یابد. نظام آموزش رسمی نباید دانشجو را موجودی وابسته بار بیاورد که در داخل دایره‌ای به نام متون درسی در گردش باشد و به سختی بتواند پا را از این دایره فراتر بگذارد و افق دیدش را روشن نماید. زیرا در این نظام بیش ازآنکه استعداد و علایق فردی مورد نظر باشد قابلیت انطباق مد نظر است، هرکه انطباق پذیرتر، شایسته‌تر.

* عدم حمایت فرهنگیان و نویسندگان

در بیشتر کشورهای توسعه نیافته به دلیل وجود تنگ نظری‌ها و در نظر گرفتن دستمزد بسیار پایین برای کارهای فرهنگی، نویسندگان و ناشران تمایلی به تولید کتاب ندارند. نویسندگانی که کتاب‌هایشان در کشورهای دیگر با استقبال روبرو می‌شود اما در کشور خودشان ماه‌ها و سال‌ها در کتابفروشی‌ها می‌ماند هیچ انگیزه‌ای برای نوشتن کتاب بعدی ندارند یا ناشرانی که با وجود هزینه بسیار در انتشار کتاب سود چندانی نصیب شان نمی‌شود. یکی از دلایل پایین‌بودن سرانه مطالعه در این کشورها بی‌توجهی مسئولان فرهنگی نسبت به این امر است. بی‌تفاوتی به بخش فرهنگ از معضلاتی است که این جوامع با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. صنعت کتاب و چاپ و نشر بایستی یکی از صنایع رشد یافته و قوی باشد.

بر اساس تحقیقاتی که روی عده‌ای انجام شد اکثر افراد عنوان می‌کردند که آن‌ها علاقه به کتاب‌خواندن دارند. اما یا وقت ندارند یا هنوز از نویسندگان خوب کشورشان یا نویسندگان خوب جهانی هیچ اطلاعی ندارند و نمی‌دانند از کجا کتاب‌هایشان را تهیه کنند. حتی اگر شخصی خواننده خوبی نباشد و به کتاب به عنوان نوعی وسیله سرگرمی نگاه کند که هر از گاهی آن را در دست بگیرد و نگاهی به آن بیندازد اما این حقیقت وجود دارد که وجود کتاب خوب، اختصاص جایگاه به کتاب و اختصاص بودجه به این بخش توسط دولت فرد را به فرهنگ جذب می‌کند.

* رسانه‌های پرسر و صدا

تنوع رسانه آنقدر در اطراف مان زیاد شده است که انتخاب از میان شان برای مان دشوار شده است. ولی ما ناگزیر باید ذایقه خود را از میان این موج عظیم پیدا کرده و علاقمندی‌های خود را انتخاب کنیم. نباید سر در گم و پریشان در دنیای رسانه‌ها غرق شد. بیشتر مردم وقت‌شان را صرف گشت و گذار و تفریحات و بازی در دنیای اینترنت و کامپیوتر و تلویزیون و ماهواره ‌می‌کنند. البته اگر رسانه‌ای مانند اینترنت یا تلویزیون زمینه کتابخوانی را فراهم کند ایرادی نیست، اما متاسفانه بیشتر استفاده تفریحی می‌شود نه استفاده تحقیقی. و کتابخوانی و مطالعه و تحقیق در میان این فعالیت‌ها جایی ندارد. اینترنت و کامپیوتر باید به صورت ابزاری درآید که ‌بتواند به بالارفتن سرانه مطالعه کمک کند و تعداد کتاب‌های الکترونیکی باید توسعه یابد. البته امروز وقتی می‌بینیم شخصی به تماشای فیلمی مشغول است، او را هم باید ماهیتاً درحال مطالعه کتاب به حساب آورد؛ چرا که روح هر فیلمی یک کتاب است، همان که فیلم نامه‌اش می‌نامند! اما باز هم جای کتاب را نمی‌گیرد و کتاب چیزی دیگر است.

* کتاب‌های غریبه

همه ما افراد بسیاری را دیده‌ایم که ‌می‌گویند کتاب مطابق میل‌شان را پیدا نمی‌کنند. عده زیادی از نویسندگان ما برای مخاطب عام کتاب نمی‌نویسند و عمده توجه‌شان این است که کتاب‌شان مورد توجه اهل فضل و اهل قلم واقع شود. این در حالی است که کمتر نویسنده‌ای به این نکته توجه می‌کند که بدنه‌ جامعه چگونه‌اند، چقدر سواد دارند و به چه مطالبی علاقه‌مند هستند؟ حتی باید تلاش کرد مفاهیم عمیق را با بیان ساده‌ای که برای اکثر مردم قابل فهم باشد، بیان کرد تا آن‌ها نیز بتوانند به سهم خود از دانش و بینش بزرگان ما بهره ببرند.

* ميراث بد كتاب‌نخواندن‌

کارشناسان روان‌شناسی کودک در این مورد همصدا هستند که بچه‌ها بیشتر آنچه می‌آموزند، نه از گفتار پدر و مادر، بلکه از عمل کرد آن‌هاست و رفتار آن‌ها را سرمشق قرار می‌دهند. در جامعه ما بچه‌ها نمی‌بینند یا بسیار کم می‌بینند که بزرگترها درحال مطالعه باشند. پزشکی می‌گوید تمام علاقه من به مطالعه حاصل و نتیجه میراث چند صد جلدی کتاب‌های پدرم است. واقعاً که کتاب چه ارث و میراث نیکویی است.

* جای خالی کتاب

یکی از ایران‌شناسان بزرگ معاصر، پروفسور لویی‌زون که سفری به ایران داشته است، به نکته‌ای اشاره می‌کند که برایش خیلی عجیب بوده است. او می‌گوید: «شما چه متروی زیبایی دارید، ولی چقدر عجیب است که هیچ‌کس در آن مطالعه نمی‌کند!» کتاب تصویر آشنایی برای ما نیست. کمتر پیش ‌می‌آید که در یک فضای عمو‌می‌ کتابی ببینیم. در حالی که در بسیاری از کشورها که سرانه مطالعه در آن‌ها بالاست، کتاب در مترو، اتوبوس و دیگر مکان‌های عمو‌می ‌در دست تعداد زیادی از افراد دیده ‌می‌شود، به ندرت پیش ‌می‌آید که ما در چنین فضاهایی مردم را مشغول کتاب‌خواندن ببینیم. در محله‌ها و خیابان‌ها، کتابفروشی مکان نادری است و ممکن است اصلا وجود نداشته باشد اما صدها فروشگاه و نمایشگاه می‌بینیم. به همان نسبت، کتابخانه‌ها هم کم هستند و عادت به عضویت در کتابخانه محل در میان ما وجود ندارد. این در حالی است که با توجه به گرانی کتاب و نداشتن فضای کافی در خانه‌های امروزی وجود کتابخانه‌های عمو‌می‌ در هر محله‌ای ضروری به نظر ‌می‌رسد.

* گرانی و دغدغه معاش

در کشورهای توسعه نیافته، مشغولیت‌های ذهنی و زندگی‌های بسیار سخت باعث شده تا مردم این کشورها مدام در تلاش برای رسیدن به یک زندگی با متوسط امکانات باشند. اما واقعیت این است که با وجود تمام مشکلات اقتصادی، اگر برنامه‌ریزی درست داشته باشیم به راحتی می‌توانیم هم کتاب تهیه کنیم و هم وقت مطالعه آن را ایجاد کنیم. یک کتاب معمولی تقریباً هم ‌قیمت است با دو عدد ساندویچ یا یک عدد پیتزا، یا یک جوراب مردانه مرغوب، یا یک روسری متوسط و… خلاصه چندان گران نیست که مردم را از میدان به در کند، مگر اینکه بگوییم که مردم چنان درگیر هزینه‌های ضروری زندگی‌شان هستند که چیزی برای مصارف دیگری غیر از خوراک و پوشاک و موارد مهم از این قبیل باقی نمی‌ماند. بیشتر افراد جامعه در بودجه‌های ماهیانه و سالیانه خود، تقریباً جایی برای فرهنگ، بودجه و مصارف فرهنگی و خرید کالاهای فرهنگی در نظر نمی‌گیرند؛ مثلاً در اروپا علی‌رغم اینکه بلیت‌های تئاترهای بزرگ، یا جشنواره‌ها، گران هستند، مردم عادت کرده‌اند و تمایل دارند که از کالاهای فرهنگی استفاده کنند، حتی اگر به نسبت درآمد ماهیانه‌شان مبلغ زیادی باشد؛ زیرا به پیامدهای سازنده استفاده از اینگونه کالاها به خوبی واقفند. اما در جامعه ما صرفه‌جویی در مرحله اول، از بخش فرهنگی و خرید و استفاده از محصولات فرهنگی آغاز می‌شود.

* کتاب‌های تقلیدی و تکراری و نداشتن حرف تازه

بیشتر کتاب‌های امروزین، جمع آوری و گرد آوری مطالب سایر کتاب‌هاست و تکرار مطلب باعث بی‌اعتمادی و بی‌علاقه‌گی به کتاب‌ها شده است. کتاب باید سعی کند مطابق با مقتضیات و تقاضای هر دوره‌ای مطالب و سخنان تازه بیان کند تا با استقبال خوانندگان روبرو شود.

زین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

وارهد از هر دو جهان بی‌حد و اندازه شود

* خانه‌هاي امروز

اگر شخصی به مطالعه کتاب علاقه‌مند باشد، متوسط در ماه دو یا سه کتاب می‌خرد که در سال 24 تا 36 کتاب خواهد شد. پس اگر این شخص کتاب خریدن را از 20 سالگی شروع کند، در چهل سالگی وقتی کتاب‌های درسی و کتاب‌های اهدایی را به کتابخانه‌اش بیفزاییم، بین پانصد تا هزار کتاب خواهد داشت که در یک حساب واقع ‌بینانه می‌شود به این نتیجه رسید که در خانه‌های پنجاه، شصت متری امروز واقعاً جایی برای این کتابخانه‌ها نیست.‌ اگر این شخصِ علاقه‌مند به کتاب، مستأجر هم باشد، باید به‌طور متوسط هر دو سال یک بار علاوه بر کل اثاث خانه‌اش، بین نیم تا یک تن هم کتاب و کتابخانه را بر دوش بگیرد و جابه‌جا کند و همین فکر کافی است تا آدم‌های علاقه‌مند را هم از کتاب خریدن و کتاب خواندن منصرف کند!

* تنبلی خودمان

همه این‌ها را گفتیم و بسیاری از مشکلات را گردن خانواده‌ها و مسوولان فرهنگی و جامعه انداختیم، اما این دلیل نمی‌شود که سهم خودمان را در این ضعف فرهنگی نادیده بگیریم. دست‌کم یک نسل سو‌می ‌بارها شنیده که کتاب خوراک روح و روان است و دیدگاه و بینش فرد را نسبت به جهان دور و برش تغییر ‌می‌دهد. با این حال برای پرورش این عادت در خودمان کمتر تلاشی نکرده‌ایم و همیشه به بهانه‌های مختلف از زیر مطالعه شانه خالی کرده‌ایم. حسن ختام این نوشته شاید این باشد که سوزنی به خودمان بزنیم و در میان وقت‌هایی که در طول روز صرف کارهای غیرضروری و غیرمهم ‌می‌کنیم جایی را برای مطالعه خالی کنیم. کار غیرممکنی نیست. امتحان کنید! کسی می‌گوید: مردم ما غرور کاذب علامه دهر ‌بودن دارند و فکر می‌کنند همه چیز را می‌دانند و نیازی به مطالعه و یادگیری ندارند. و این آغاز تمام بدبختی‌هاست.

به اهتمام: قباد کاکاخانی

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا